مطلب ارسالی کاربران
پسر بچه ای روی سکوها (2)
فینال جام جهانی بود و من بیدار بودم تا پاسی از شب که ببینم اخر زیدان میتونه بوفون رو شکست بده یا نه؟ ولی متاسفانه اواخر بازی خوابم برد و نتونستم همه شو زنده ببینم.
صبح اولین کاری که کردم تمام اخبار تلویزیون رو بالا پایین کردم تا ببینم چی شد که یهو دیدم نتیجه بازی 2-1 به نفع ایتالیا شده زیدان هم اخراج شده. البته اخراج زیدان و باخت فرانسه دوتا گزاره ای بود که اون سالها معمولا کنار هم میومد. فرقی نمیکرد فرانسه توی گروهی بود یا توی مقدماتی یا توی فینال. اگه زیدان نبود حذفش قطعی بود زیدان هم که کلا دست به اخراجش توی تیم ملی خیلی خوب بود. خلاصه برای اولین بار طعم ناکامی توی یک تورنمنت بزرگ رو چشیدم. تا اخر تابستون داشتم از این شکست ریکاوری میکردم.
البته جام جهانی 2006 یک مورد خاص دیگه هم داشت و اون هم این بود که ایران هم توی بازی ها بود ولی خیلی زود با دو باخت و یک مساوی جلوی آنگولا! (نه قبل از اون بازی نه بعدش دیگه اسم این کشور رو نشنیدم) از جام حذف شدیم با شش گل خورده و فقط دو گل زده احتمالا بدترین حضور ما توی جام جهانی بود واسه همین اصلا راجبش حرف نزنیم بهتره.
کلا سال 2006 یک سال خیلی خوب برای من بود همون سال با بازی pes2006 محصول کمپانی بی ادب KONAMI آشنا شدم که ما توی محل بهش سوکر شیش میگفتیم نمیدونم چرا؟ حتی سوکر هم اشتباست ولی احتمالا به خاطر حجب و حیامون از تلفظ درست کلمه خودداری میکردیم شاید هم به خاطر انگلیسی ضعیفمون بود. به هرحال این سوکر شیش بعد از فیفا 98 شده بود بازی که همه عاشقش بودیم. لیگ میزدیم شرط بندی میکردیم اونقدر بازی کرده بودیم که اسم تک تک تیمها با بازیکن ها با نقاط قوت و ضعفش رو میدونستیم، حتی از باگ هاش خبر داشتیم مثلا میدونستیم وقتی با هوش مصنوعی بازی میکنیم پنالتی رو باید وسط بزنیم چون هوش مصنوعیش اصلا وسط نمیموند همیشه به یک طرف شیرجه میزد. با تک تک تیم ها قهرمان جهان شده بودیم از برزیل و فرانسه گرفته تا چک و اسلواکی و حتی ایران. در مورد این بازی بگم که تا سال 2010 ما هرگز به این بازی خیانت نکردیم و بازی اول ما بود البته یک سری فیفا و اِلِوِن بازی کردیم ولی باز برگشتیم به اصل خودمون یعنی همون سوکر شیش.
اون موقعا با کارتها هم بازی میکردیم اما نه اینطوری که دوستان توی نظرات پست قبلی گفتن. اصلا ما با نوشته های پشت کار کاری نداشتیم. بازی ما با کارتهای بازی اینطوری بود که چندتا کارت رو میذاشتیم روی زمین (مثلا هر نفر چهارتا کارت)، دورش یک دایره کوچیک میکشیدیم،خودمون بالای سرکارت ها میموندیم، بعد سنگ کاغذ قیچی میکردیم که کی اول بازی رو شروع کنه. نفری که شکست میخورد باید اول کفشش رو پرت میکرد تا جایی که ممکن بود از کارت ها دور بشه، حالا نفر دوم باید کفشش رو طوری پرت میکرد که حداکثر یک وجب از کفش نفر اول دور باشه اگه بیشتر بود باز نفر اول فرصت داشت که کفشش رو نزدیک کفش نفر دوم بندازه، وقتی یکی از دو نفر میتونستن این فاصله یک وجب رو ایجاد کنند باید کفش رو به طرف کارتها پرت میکردن، هر چندتا کارتی که میتونست از اون دایره خارج کنه مال اون بود بعد نفر دوم باید کفشش رو پرت میکرد تا باقیمونده ی کارتها رو بزنه اگه بازهم تعدادی کارت باقی میموند میرفت واسه دست بعدی. توی این بازی مهارت های فردی، دقت در نشونه گیری، مهارت در سنگ کاغذ قیچی، داشتن دمپایی که کَفِش صاف باشه و ایرودینامیک شده باشه و البته داشتن یک وجبِ بزرگ میتونست ضامن موفقیت فرد باشه.
بازی دیگه ای که با این کارت ها میکردیم این بود که میذاشتیم روی زمین و با دست طوری میزدیم روشون که کارت ها برگردن. هرچندتا کارتی که برمیگشت مال طرف بود. یک بازی دیگه هم بیخ دیواری بود که باید از یک دیوار فاصله میگرفتیم و کارتها رو به طرف دیوار پرت میکردیم هر کسی که یک کارت رو مینداخت بالای یک کارت دیگه تمام کارتهایی که وسط بود رو جمع میکرد. خلاصه که بازی با این کارت ها اونقدر متنوع بود که نگو.
اونموقع ها یک اتفاق دیگه هم افتاده بود. یک بنده خدایی مربی چلسی شده بود به اسم مورینیو. این مورینیو باعث شد من علاوه بر بازی کردن یک نیم نگاهی هم به مربی گری کردن داشته باشم. نشستم چندتا کتاب از این کتابای مربی گری خوندم دیدم به هیچ دردی نمیخورن گفتم باید برم بازی حرفه ای فوتبال رو از نزدیک ببینم. یک روز با پولهایی که جمع کرده بودم رفتم استادیوم ولی تنها چیزی که دیدم یه مشت گوسفند بودن که فقط میدوییدن و اکبر میثاقیان که بهشون فحش میده. گفتم نه اینطوری نمیشه خودم باید بزنم توی کار مربیگری من قراره ژوزه مورینیو ثانی بشم. خلاصه از اون به بعد تصمیم گرفتم که توی هربازی ادای مورینیو رو در بیارم.
بازی اول اونقدر سر و صدا کردم که منو انداختن بیرون به نظر اومد که زیاده روی کردم ولی از پا ننشستم میخواستم به بچه های محل ثابت کنم که حتی یک چوب رو اگه درست هدایتش کنی میتونه درخت بشه. خلاصه گشتم توی محل هرچی بچه مچه و لوزر بود جمع کردم گفتم خوب شماها باید به حرفای من گوش بدید تا بتونیم موفق بشیم چند روز باهاشون کار کردم و گفتم بذار ببینم چند مرد حلاجن. با بچه محل های خودمون یک بازی تدارکاتی برگزار کردیم و به طرز خفت باری شکست خوردیم. یکی از مشکلات این بود که من ترکیب مورد علاقه ام 4-2-3-1 بود و برای اینکه همچین ترکیبی داشته باشی باید ده یازده نفر تو تیمت باشن ولی توی تیم ما فقط چهار نفر بودن. اما از پای ننشستم و به تمرین با این لوزرها ادامه دادم. تا اینکه سرانجام بعد از حدود هفت ماه کار بی وقفه تونستیم تیم حریف رو شکست بدیم، از اونجایی که به شدت آدم جاه طلبی هستم گفتم این محله رو فتح کردیم باید بریم محله های بعدی. بچه ها رو جمع کردیم یک محله رفتیم بالا دیدیم اتفاقا اونها هم تعدادشون کمه بازی نمیکنن گفتیم بیاین با ما بازی کنید. خلاصه اونها رو هم بردیم و چندتا محله دیگه رو هم بردیم ولی در نهایت وقتی توی یک بازی پای یکی از بچه ها شکست و منو مقصر دونستن که چرا بچه ها رو بردن اون سر شهر، منم کلا بیخیال شدم و نشستم تو خونه.
خلاصه روزها میگذشت و رسیدیم به سال 2010 که جام جهانی آفریقای جنوبی بود. اسپانیا خیلی قوی بود و بقیه تیم ها یکی دو پله از اون پایین تر بودن. همه طرفدار اسپانیا بودن هر کانال رو میزدی همه میگفتن اسپانیا. راستش من نمیخواستم اسپانیا قهرمان بشه چون اغلب افرادی که از اسپانیا طرفداری میکردن میگفتن این تیم همون تیم بارسلوناست در حالیکه نبود نصف بازیکن ها رئال بودن حتی مربی هم مادریدی بود اما عادله دیگه چیکارش میشه کرد عادت داره زیاد چرت و پرت بگه. اینکه اون سال خیلی تیم ها ضعیف بودن رو میشه از اینکه اروگوئه به نیمه نهایی رسید هم تشخیص داد و از اون بدتر اینکه اروگوئه غنا رو توی مرحله قبل شکست داده بود اخه چقدر میخواد یه جام جهانی مزخرف باشه که غنا تا یک چهارم بالا بیاد و توی پنالتی ها شکست بخوره؟
خلاصه هلند و اسپانیا توی فینال با هم بازی کردن و هلندی ها طبق عادت هلندی شون نایب قهرمان شدن. کلا هلندی ها خیلی مردم خوبین اگه چیزی که مال اونهاست رو بگیری و بهشون بگی نه این مال منه بدون هیچ مقاومتی تسلیم میشن. خلاصه اسپانیا قهرمان شد و قهرمانی رفت توی موزه افتخارات بارسلونا. اما همون زمان یک اتفاق شگرف در زندگی من افتاد...
این نوشته برای اولین بار در ویرگول به نشانی زیر منتشر شد.
https://virgool.io/@ahmadso/%D9%BE%D8%B3%D8%B1-%D8%A8%DA%86%D9%87-%D8%A7...