می خواهم با پدرم حرف بزنم
می خواهم گذر زمان را
برای یک لحظه فراموش کنم
یک آرامش بعد از یک دوران سخت
و به جایی بروم که قلبم مرا می برد
می خواهم رد پایم را
در مسیر زندگیم بیابم
و ارزش گذشته ام را
در باغ پنهانیم نگه دارم
می خواهم از اقیانوس عبور کنم، از کنار پرنده ساحلی بگذرم
و به همه آن چیزی که دیدم فکر کنم و به سمت ناشناخته ها بروم
می خواهم ماه را از قلاب بردارم، می خوام زمین را نیز نجات بدهم
اما قبل از همه اینها می خواهم با پدرم حرف بزنم
می خواهم با پدرم حرف بزنم...
می خواهم یک قایق انتخاب کنم
نه خیلی بزرگ، نه خیلی زیبا
و آن را پر از عکسها
و عطرهای سفرهایم بکنم
می خواهم لحظه ای درنگ کنم و بنشینم
و در عمق حافظه ام
صدای کسانی را بیابم که به من چیز آموختند
و ممنوعیتی برای فکر کردن به آنها وجود ندارد
می خواهم رنگ تابلوهایی را پیدا کنم که در قلبم دارم
رنگ این دکور زیبا و ناب، جایی که در آن شما را میبینم و به قلبم اطمینان می بخشد
می خواهم ماه را از قلاب بردارم، می خواهم زمین را نیز نجات دهم
اما قبل از همه اینها، می خواهم با پدرم حرف بزنم...
می خواهم با پدرم حرف بزنم...
می خواهم گذر زمان را
برای یک لحظه فراموش کنم
یک آرامش بعد از یک دوران سخت
و به جایی بروم که قلبم مرا می برد
می خواهم رد پایم را
در مسیر زندگیم بیابم
و ارزش گذشته ام را
در باغ پنهانیم نگه دارم
می خواهم با تو بروم
می خواهم با تو رویا پردازی کنم
همیشه به دنبال دست نیافتنی ها بوده ام
همیشه آرزوی نا ممکن ها را داشته ام
می خواهم ماه را از قلاب بردارم و چرا که زمین را نجات ندهم!
اما قبل از همه اینها، می خواهم با پدرم حرف بزنم...
می خواهم با پدرم حرف بزنم.