مطلب ارسالی کاربران
باشگاه فرهنگی ورزشی فوتبال ایران
یادم نیست از چه زمانی این واژه پرطمطراق و دهان پرکن "فرهنگی" به اسم یکایک باشگاه های ورزشی اضافه شد . به هرحال اضافه شد و مدیران باشگاه ها همه دم از ایجاد فضای فرهنگی در فوتبال زدند و مدعیِ پالایش و پاکی در باشگاه متبوع خود . اما آنچه در طی این چهل سال از تاریخ تاسیس دوباره فوتبال در ایران دیدیم همگی سر در آخور بی فرهنگی و لمپنیسم فرو برده بودند و تنها نشخواری از این واژه را بر زبان هاشان دیدیم . سال 1352 در ورزشگاه آریامهر سابق و آزادی فعلی ، پرسپولیس آن روزها ، شش بار دروازه ی تاج را باز کرد و لقب شش تایی ها برای همیشه دست آویزی شد برای هواداران پرسپولیس در جهت کل کل و کری خواندن با هواداران تاج . این کلکل فوتبالی تا بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد و هواداران دو تیم در هر دوره ای دستاویزی پیدا می کردند برای مشاجرههای فوتبالی . شش تایی و چهارتایی ، دو ستاره داشتن و دوازده قهرمانی ، فینال آسیا و ... و بسیاری دیگر که در مقال نمی گنجد . این کلکلها و کری خواندنها بخش جدایی ناپذیر از فوتبال ایرانی بودند و خواهند بود . اما آنچه باعث شد واژهی فرهنگی در نام باشگاههای ایرانی بدجور توی ذوق بزند و گل درشتش بکند رفتار باشگاهها و مدیریتهای متزلزلشان بوده که به سادگی از کنار بداخلاقیهای جاری در باشگاهها و درون زمین و روی سکوها گذشتند که مبادا که ترک بردارد ، چنینی نازکِ مدیریتشان .
بازیکنی از باشگاهی به دلیلی غیر فوتبالی محکوم شد یا متهم یا رفتارش کژدار بود ، اما هیچ باشگاهی در طی این چهل سال فوتبال ندیدم که از ناراستی رفتارِ آدمهایش ابراز تاسف و پشیمانی کند و عذرخواهی . انگار عذرخواهی ، توهم همهی قداست و بزرگیِ خویش را درهم می کوبید و مدیریت را سرافکنده می کرد . پس با همهی قدرت یا از بداخلاقیها دفاع میشد یا با سکوتشان مدافع کژرفتاریهای جاری . بازیکن هم یاد میگرفت ، هوادار هم . بازیکنِ تنومند آبی که بداخلاقی می کرد بیشتر هواخواه داشت و بازیکن قرمزی که رفتاری نکوهیده داشت محبوبتر میشد . آن یکی که چاقو میکشید متعصبتر لقب میگرفت و بازیکن لگدپران جذابتر میشد . مدیران دست دوم باشگاهها هم که انگار فقط برای هیزم انداختن به این آتش به کار گرفته می شدند و بمب و ترقه می ترکاندند و نوشابه سر می کشیدند و مست از قدرت مطلقه خود ، عربدهجویی میکردند . آن یکی شب و نیمه شب عکسهای جورواجور با بازیکنان اسمی میانداخت و هیجان کاذب را به جان هوادار می انداخت . لیدرهای روی سکوها از سهراب بوقی و ممد بوقی تبدیل شد به لیدرهایی که به راحتی در فضای مجازی نفس کش می طلبیدند و کسی هم کاریشان نداشت . لیدرهایی برخاسته از حاشیههای جامعه که بیماری خشونت را در بین هواداران رواج دادند . آن یکی دست راست مربیها میشد و اهرم فشار بر آنچه نمی پسندیدند . از ع.ا.ب تا ر.ب . روزنامه های هواداری هم به جای ایجاد فضای نشاط و سرگرمی در فوتبال ، تخم نفرت و دشمنی را پراکنده کردند و هیچ مقام مسئولی نبود که تشری بزند بر این همه بی اخلاقی رسانه ای . انگار کن که حاکمیتِ فوتبال ما ، بیشتر همین خشونت و نفرت را میطلبد تا یک رقابت و جنگ فوتبالی . شعارها از تشویق تیمهای مطبوع تبدیل شد به حمله حمله و جادههای خیس و انواع فحشها و دشنامهای رکیک و ناموسی . انگار هر کسی که به ورزشگاه می رفت باید کلکسیونی از انواع دشنامها را با خودش یدک بکشد تا تیمِ محبوبش بازیِ بهتری کند . شعارهای تفرقهافکنانه و قومیتی در ورزشگاهها نهادینه شد و به سادگی از کنارش گذشتیم . تهمت و توهین به رفتگان فوتبال از ناصر حجازی تا هادی نوروزی مثل نقل و نبات از درون ورزشگاهها آغاز شد و تا روی مزارشان هم کشیده شد . هرجا هم که خواستیم از بیاخلاقی دفاع کنیم وصلش کردیم به هولیگانهای بیارزش و فرومایهی انگلیسی . کم کم باشگاههای بی اخلاق کپی هم شدند و حالا فوتبالی داریم در میان پستترین رفتار اجتماعی . سری شکسته می شود و به پای اتفاقات فوتبالی گذاشته می شود . چشمی از حدقه در میآید و به پای تعصب می گذاریم . تراکتور به تهران می رود و توهین می بیند . پرسپولیس به اصفهان می رود و کتک می خورد . استقلال به جنوب می رود و سنگ باران می شود . هوادار تهدید می شود که نیاید و در خانه بنشیند . مدیرِ میزطلب ما ، تقصیر را به گردن دیگری می اندازد و گوشزد می کند که برای تشویق تیمت با پلاک شهرت گذر نکن ! آرام آرام به سمتی می رویم که هواداری از تیمی ( هر تیمی که می خواهد باشد ) در شهر رقیب یا باشگاه دیگری ، جرم محسوب میشود و همه باید به ساز ما برقصند . مدیران باشگاههای ما در اقلیت لیاقت قرار دارند و فوتبال ما چوبِ این بیلیاقتیشان را میخورد . چشم هوادار پرسپولیس که درآمد و هوادار سپاهان که کتک خورد و طرفدار استقلال که فحش شنید و تیفوسیِ تراکتور که تحقیر شد را مقصر یکیست . باشگاهها و همهی فوتبال ما . کاش یک بار ، فقط برای یکسال فوتبال ما تعطیل میشد تا بفهمیم ما مردم ، فارغ از هوادار بودن هر تیمی که باشیم چقدر به هم نیاز داریم و چقدر محبت و مِهر به همدیگرمان کم شده . ما نیاز به مِهر داریم نه خشونتهای رایج در فوتبال .
پ.ن :
1. به دلیلِ بخشی از حرفهم که تدریس بوده و هست ، این عوارض وحشتناک دشمنی و نفرت در فوتبال را در بین نسل جوان به شدت لمس می کنم و ترسیدهام .
2. به عنوان یک هوادار پرسپولیس از همه هوادارانِ استقلال و سپاهان و تراکتور و دیگرانی که توهین ناخواستهم باعث رنجششان بودهام طلب عفو می کنم و به عنوان یک اصفهانی از همهی هواداران پرسپولیس که در بازی اخیر با سپاهان رنجیده خاطر شدهاند عذرخواهی می کنم . این وظیفهی منِ هوادار بود ، باقی ماجرا گردنِ باشگاه سپاهان و پرسپولیس و استقلال و تراکتور و ... که زبانی برای عذرخواهی بدونِ مقصر جلوه دادن دیگری داشته باشند . فردا بسیار دیر است .
3. اینکه نامها مخفف شد حوصله شکایت و شکایت کشی را ندارم ، حقیقت گفتن این روزها تاوان سختی دارد و بداخلاقی ها مورد اقبال بیشتر . اهلِ دردسرهای احتمالی نیستم .