مطلب ارسالی کاربران
زیدان و بر و بچ در جنگل :)
کریم : باید تند تر حرکت کنیم که به تاریکی شب بر نخوریم.
(ناگهان کورتوا جیغ میکشد)
کورتوا: ای وای میمون
زیدان: این بیله اسکل
کورتوا: مگه بیل قسمت قبلی نمرد؟
مودریچ: اگه دقت کنی گریزمانم همیشه تو داستانا ernesto valverde میمیره اما همیشه قسمت بعدش هس
کورتوا:
زیدان: هوا داره تاریک میشه
راموس: اونجا یه غار هس بریم توش
(همه وارد غار می شوند)
بیل: اینجا چقد اشناس گمونم همون جاییه که بعد بازی با اژاکس بهش پناه اوردیم.
(از راموس پس گردنی میخورد)
مودریچ: این همون غاریه که ارنست پس از کامبک هاش بهش پناه میاره
کریم:این دفتر چیه؟
راموس: روش نوشته خاطرات دکتر ارنست
زیدان: بخونش
راموس(شروع به خواندن میکند):امروز با کتک ها عیال از خواب بلند شدم و سپس کامبک خوردم و غذا هایی که دیشب خورده بودم را بالا اوردم. سوار ماشین شدم و به تمرینات تیم رفتم. در تمرینات ترکیب زیر را امتحان کردم.
-------------البا----------
--سوارز-مسی-دمبله-دی یونگ
---اومتیتی-بارتومئو-پیکه--
---خودم--راکیتیچ-ترشتگن---
ما از تیم زیر ۴ساله ها بارسلونا در حالی که ۱-۰ جلو بودیم کامبک خوردیم و ۱۵-۱ باختیم
در اخر بازی مسی همه تقصیر ها را به گردن گرفت و گفت که باید روی ضربات هوایی بهتر عمل میکرده است.
کریم:بقیشو بخون
راموس:بقیش توسط همون موجود نادری که گریزمانو کشته بود گاز گرفته شده
زیدان:پس بخوابین که فردا باید زود بیدار شیم