سلام بچه ها. این خاطره برمیگرده به ترم 4 دوره کارشناسی ( اوایل سال 89).
اون ترم شیمی آلی 1 داشتم. درسی که کما بیش آسونه ( البته آسونی و سختی نسبیه). درسیه که اولاش آسونتره و رفته رفته سخت تر میشه. به دلایلی اون ترم، چند بار کلاس تعطیل شد و چند تا تعطیلی هم خورد بهش. استاد، گفت یه جلسه ی جبرانی میذارم. منم چون شیراز بودم و اواخر ترم بود، به استاد گفتم که اگه اونقدرا مهم نیست، من شیراز بمونم و فقط جزوه رو از بچه ها بگیرم. استادم گفت که مطالب زیاد نیست و نمیخواد بیای ( آخه توی فرجه بود و دانشگاه نیمه تعطیل بود). منم که شب امتحانی. تقریبا ساعتای 2 بعد از ظهر امتحان داشتیم. منم صبح رسیدم شهرستان و به یکی از بچه ها گفتم که جزوه اون جلسه آخرو بیاره. ( با خودم گفتم که حداکثر یه جلسه رو توی دو ساعت خوندن تمومش میکنم). آقا چشمتون روز بد نبینه، وقتی جزوه رو آورد، از تمام اون چیزی که من خونده بودم بیشتر بود. حساب کنید 70 درصد حجم درس رو یک بارگی چند ساعت قبلش آوردن جلوم. کل قسمت آروماتیک توی شیمی آلی که در اصل شیمی آلی اونه ( من چمیدونستم😅).
بگذریم، منم شوکه... سریع هر چی میدیدم میخوندم ( انصافا خیلی آسون بود). رفتم سر جلسه و به خیالم خوب امتحان دادم.... جوابا اومد و من گرفتم 8 😂😅
همون موقع داشتم برای یه کاری میومدم دانشگاه. توی اتوبوس شنیدم که افتادم و حسابی اعصابم خورد شد. با یکی از بچه که از قضا اونم افتاده بود گفتیم چیکار کنیم، چیکار نکنیم... بهش گفتم که بریم دم در خونش ( خونشو میشناختیم). بچه ها گفتن زشته ولی من که این چیزا حالیم نبود...
رفتیم در خونه. زنگو زدیم و خانمش اومد دم در گفت که استاد حمامه... ما هم گفتیم منتظر میمونیم. ربع ساعت گذشت و استاد ما با با حوله پالتویی که داشت مواشو خشک میکرد اومد دم در ( حدود 30 سالش بود اون موقع). با کلی سلام و احوالپرسی و روی خوش😅 من نه گذاشتم، نه برداشتم، گفتم استاد چه سلامی چه علیکی....
چرا اینجوری کردین؟؟!!
چرا نصف بیشتر درسو توی یه جلسه 4 ساعتی گفتین؟؟!!!
چرا قبلش به ما گفتین که اون جلسه زیاد اهمیت نداره؟؟؟!!
همه اینا رو تند تند با لفظ نه چندان محترمانه ای میگفتم. استادم دلیل خودشو میاورد... ولی انصافا قابل قبول نبود...
بحث بالا گرفت و صدا ها رفت بالاتر.. رفت توی خونه و برگه امتحانا رو آورد ( چون من مدعی بودم که خوبم تصحیح نکرده). بعدش به من گفت فلانی، تو باید مثلا اینجا مینوشتی علی، ولی نوشتی علی رضا. پس غلط میشه. منم گفتم نوشتم علی رضا، ننوشتم غلامرضا که 😅😂
آقا بحثو کوتاه کنم، یکی اون میگفت، ده تا من میگفتم. رفیقم میگفت که من منظوری ندارم که اینطوری حرف میزنم ولی من میگفتم اتفاقا منظور دارم😂 یعنی چی؟؟!!😂😂 طرف اومده کل درسو توی 4 ساعت گفته و ......
خلاصه یک ساعت قشنگ دم خونش بحث بالا گرفت و من خیلی خدایی تند رفتم. جزئیاتشو نمیگم. فقط بدونید که با این جمله از جانب استاد من بحث دم خونه پایان گرفت که: فلانی اگه تو یه بار دیگه اومدی توی کلاس من، قلم پاتو خورد میکنم و با تیپا و خفت از کلاس میندازمت بیرون😂😂😅😅
منم گفتم: من بیام توی کلاس تو؟! مگه خرم گم شده؟!😂😂
آقا گذشت و ترم بعد شروع شد و من توی تابستون فهمیدم که شیمی آلی 1 فقط و فقط یک کلاس تشکیل شده ( چون فقط برای افتاده ها بود). اونم فقط با اون استاد😂😂😅😅
بدبخت شدم. شبا فقط کابوس میدیدم.😂😂 درس شیمی آلی 1 هم پیش نیاز همه درسای تخصصیم بود و مجبور بودم پاسش کنم وگرنه اون ترم هیچی نمیتونستم اختصاصی بگیرم. خلاصه دلو زدم به دریا زنگ زدم به استاد:
- سلام استاد، فلانی هستم
- به به... آقای فلانی... میدونم شمارتو دارم
- استاد اول میخواستم عذرخواهی کنم و دو اینکه مثل اینکه درس فقط با شما ارائه شده. اجازه دارم با شما بگیرم؟!😂😂
_ چرا که نه... خیلیم خوشحال میشم. در خدمتیم آقای فلانی😂😂
خداحافظ
خداحافظ
آقا درسو گرفتیم و رفتیم سر کلاس. بچه ها همون جلسه اول بحث کلاسو فلسفی کردن و درباره رابطه شاگرد و استاد و هزار تا موضوع غیر درسی بحث شد. استاد ما هم گفت، شاگردا باید به استادشون احترام بذارن و بعدش رو میکرد و وسط کلاس به من میگفت:
درسته آقای فلانی؟؟!! منم میگفتم، بله استاد، درسته😂😂
هزار بار این جمله توی طول ترم تکرار شد. استاد هر چی نکته اخلاقی داشت میگفت و برای تاییدش رو میکرد به من و میگفت: درسته آقای فلانی؟؟!! منم میگفتم درسته استاد😂😂😅😅
بگذریم....
اون ترمم گذشت و این درسو با 20 پاس کردم...
مخلص همگی...