Nothing Elseسلام رفقا، کوچیک تون حسن هستم
۳۲ ساله از تهران
چند وقتی با یه دختری بودم ، بچه شیراز بود ، تا حدودی با هم اشنا شده بودیم، با خانواده ام داستان رو در جریان گذاشتم، به اونم گفتم به خانوادت بگو که بدونن داستان رو، اینجوری بهتره، بیشتر میتونیم همو ببینیم، بشناسیم همو
اون بنده خدا هم به خانوادش گفت، اونا قبول نکردن، گفتن که به غریبه دختر نمیدیم . به راه دور دختر نمیدیم، باس از خون خودمون باشه دوماد و از این جور صحبتا
دقیقا" شونزده روز پیش اومد بهم گفت باس تموم کنیم رابطع مون رو، چند روز بعد اینکه باهاش کات کردم، نابود بودم، خواب و خوراک نداشتم، ریزش شدید مو گرفتم، حجم زیادی از موهام رو از دست دادم. بعد شونزده روز هنوز نتونستم فراموشش کنم. گاهی وقتا بهش فک میکنم😑