طرفداری- جام کنفدراسیون ها فرصت مناسبی بود تا تمام پیشرفت های تیم ملی ایتالیا پس از یورو 2012 تثبیت شود اما جایگاه سومی چیزی نبود که بتوان آن را نتیجه پیشرفت نامید. سایت forzaitalianfootball در یادداشتی به بررسی این موضوع پرداخته است:
در بازی برابر برزیل بسیاری از شاگردان پراندلی در حد و اندازه های سطح اول فوتبال ظاهر نشدند و حالا پراندلی مانده با سنجش و تحلیل مجدد ملال آور تیمی که باید برای تابستان آینده آماده باشد. در حالی که امانوئله جیاکرینی و آنتونیو کاندره وا جایگاه خود را به عنوان ستاره گان بین المللی درحال حضور محکم کرده اند اما حامیان آتزوری به سرعت احساس علاقه خود را نسبت به ریکاردو مونتولیوو از دست می دهند.
سرگردانی ها و گمراهی های مونتولیوو در نمایش هایش را می توان به ناکامی پراندلی در یافتن نقش ایده آل شاگرد شابقش خلاصه کرد، به طوری که کاملا آشکار است مونتولیوو در کنار بازیکنان خلاق به مراتب پایین تری مانند دانیله ده روسی، آلبرتو آکوئیلانی و حتی آندرا پیرلو بیهوده تقلا می کند. علی رغم این که کاپیتان آینده میلان در تیم باشگاهی اش روزهای بسیار خوبی را پس از پیوستن به این تیم سپری کرده است اما انگار او برای تعطیلات زودرس به برزیل سفر کرده بود و نه برای وظیفه محول شده.
با ناکامی پراندلی در به کارگیری مونتی در مهمترین قسمت زمین، دو بازیکن سابق ویولا ثابت کردند نمی توانند به صورت همزمان در بحث ملی حضور داشته باشند. آکوئیلانی و مونتولیوو در این دوره حساس معمای مبهمی برای خط هافبک آتزوری بزرگ ایجاد کردند.
با تحلیل عمکرد این بازیکن 28 ساله برای باشگاه و تیم ملی به سیل تحسین های ماکس آلگری شک می کنیم. با تقلای میلان برای بازپس گیری و بازسازی شرایط تیم بعد از تحول مشهور سال 2012، آلگری به طور مرتب مونتولیوو را قابل اعتماد ترین مهره اش در خط هافبک معرفی می کرد. آلگری با این کار به حامیان بت جدید این فرصت را داد تا چگونه بازی کردن تیمش را دیکته کرده و موفقیت کنونی را درو کنند.
در اثنای کار، از ابتدا تا پایان برای غول های شکست خورده ایتالیایی در فصل پیش، بالاخره شانس روی خود را نشان داد و مربی ای وارد صحنه شد که برای اولین بار به خصوصیات بی همتای مهارت، تطبیق پذیری، تنوع، جادوگری و ابتکار وی آن هم به خاطر قدرت بیشتر تیم تاکید کرد.
شباهت به یک آلیاژ غیر طبیعی با خصوصیات هم تیمی های جدیدش با بازی کردن در کنار آن ها از همان روز نخست مونتولیوو را به یک همه کاره در زمین تبدیل کرد و او را به عنوان عنصر حیاتی تیم از دفاع گرفته تا حمله معرفی نمود. چه با دیکته کردن بازی (که کاری است که فقط از بزرگان در زمین فوتبال بر می آید) و چه با استفاده کردن از جای گیری های بی نقص و خواندن بازی برای نقش بر آب کردن ضدحمله، مونتولیوو برای میلان بسیار عزیز شد. اما دقیقا زمانی که ناخدای جدید فکر می کرد می توانست در قلب تپنده میلان به عامل دائمی رنسانس این تیم تبدیل شود، اوضاع به گونه ای شد که می شود با یک چشم به هم زدن تمام این رویا بر باد برود.
علی رغم اصرار آدریانو گالیانی بر این نکته که تا چربی از تیم حاضر گرفته نشود بازیکن جدیدی اضافه نخواهد شد اما توافقات پیوستن آندرا پولی نهایی شده و گفته می شود ژوراژ کوتسکا، جورجینیو و حتی کوین استروتمن از گزینه هایی هستند که برای نیرو بخشیدن به جسم زخم خورده میلان مورد نظر می باشند. اگر این اتفاق بیفتد تمامی این بازیکنان نام هایی هستند که می توانند جایگاه مونتی را به راحتی غصب و رشته هایش را پنبه کند.
ضمانت های تکرار کردن عملکرد آمرانه و بی نظیر فصل 2012-2013 ریکی مونتی با اضافه شدن گزینه هایی که از آن ها یاد کردیم به راحتی نابود خواهد شد، و مونتی در میان انبوه ناگهانی طراح های خلاقی که ایده های ناب خود را بر اندیشه های آلگری تحمیل می کنند گم می شود، و این دلیلی می شود بر نمایش های دور از انتظار مونتولیوو در تیم ملی ایتالیا. به یاد داشته باشید در تیم ملی نیز چنین شرایطی وجود دارد.
از این ها گذشته، تصور این که اگر مونتی زودتر پا به سن سیرو گذاشته بود می توانست بدون دغدغه کارش را در میلان انجام دهد خیلی سخت است، چرا که شوالیه ای به نام سیدورف در قلب میدان برای میلان حکمرانی می کرد. بنابراین نمایش ریکی از آن جایی شروع شد که یکه تاز میدان بود و با مصدومیت نایجل دی یونگ در دسامبر گذشته به اوج خود رسید.
دور ماندن کوین پرینس بوآتنگ و آنتونیو نوچرینو از شرایط ایده آل برای مدت طولانی بعید به نظر می رسد، اما به نظر نمی رسد مونتولیوو قدم های استواری را که از بدو ورودش به میلان با اعتماد به نفس برداشت ترک کند. اگر میلان می خواهد این شرایط برای پادشاه میانه میدان ادامه پیدا کند بهتر است در جهت حمایت و پیشرفت وی قدم بردارند تا این که امیدها و شرایط روحی او را با اسم بردن از بازیکنانی نظیر استروتمن، اریکسن، کوتسکا و دیگرانی این چنینی فرونشانند.
چالش اصلی گالیانی و آلگری باید مبارزه برای بالا بردن ابزار تکنیکی باشگاه باشد تا ویران کردن ابزار بی نقصی که با بهترین حالت ممکن مشغول انجام کارش است. موفقیت در نگه داشتن مونتولیوو در بهترین فرمش نتیجه ای جز شکوفا شدن دیگر بازیکنان میلان و کسب نتایج خیره کننده نخواهد داشت. تصمیم نفروختن الشراوی حاکی از این است که میلان در جهت درست پروژه بلند مدتش گام برمی دارد. این تصمیم میلان را از خطر بازگشت به گذشته ناخوشایند (یک سال پیش) و همینطور کم شدن ستون های آسمان خراش آینده روسونری نجات داد.