شایان مصلح، مدافع سابق پرسپولیس و فعلی سپاهان در برنامه ملاقات با چهره ها مقابل دوربین طرفداری قرار گرفت. پیش از این بخش اول گفتگوی سامان خدائی با شایان مصلح را منتشر کردیم.
حالا شایان مصلح در بخش دوم گفتگوی خود، از کار کردن با امیر قلعه نویی و خط خوردنش از لیست پرسپولیس می گوید. بخش دوم گفتگوی سامان خدائی و شایان مصلح را می خوانید و می بینید:
داستانی سر آن بازی سپاهان و پرسپولیس که برگزار نشد، رخ داد. شما در یک صحبتی گفتید انگار سپاهان نمی خواست بازی برگزار شود. ماجرای آن چه بود؟
آن صحبت، یک مکالمه شخصی بود که متاسفانه دوستی از اعتماد ما سوء استفاده کرد و در عین حال ناجوانمردانه بود. به هر حال وقتی در فضای رفاقت به یک نفر اعتماد می کنید و آن شخص از شما سوء استفاده می کند، نمی دانید چه بگویید و فقط اذیت می شوید و باید در آن دوستی تجدید نظر کنید. خلاصه که شب بازی در این خصوص صحبت شد که می گفت تکلیف بازی چه شد و حدود 20 دقیقه ویدیو بود که 1 دقیقه آن منتشر شد. حتی برخی از آن صحبت ها امنیتی بودند و به هر حال شما آن ها را در فضای خصوصی مطرح می کنید. به هر حال در فضای خصوصی حتی اگر بدترین صحبت ها را مطرح کنید، جرم محسوب نمی شود. من نیز با دوستم صحبت می کردم و می توان آن را توجیه کرد ولی وقتی چیزی علنی شود، قابل توجیه نخواهد بود. خلاصه این بحث امنیتی نیز که ممکن بود برای من مشکل ساز شود هم حدود 1 دقیقه و 10- 20 ثانیه اش منتشر شده بود. من با دوستم صادقانه صحبت می کردم. تا شب قبل از مسابقه قرار بود بازی کنیم و بازی با با تماشاگر بود ولی روز بازی گفتند بدون تماشاگر است. هواداران ما نیز اعتراض کردند و در هتل آمدند و گفتند نباید بازی کنید. سپس نیروهای امنیتی آمدند و از ما خواستند بازی کنیم و ما را به استادیوم بردند. البته دیر به استادیوم رسیدیم و می خواستیم بازی کنیم. آن تیکه که گفتم بازی نکنیم، در حد 30 ثانیه بود که منتشر شد. آن صحبت این بود که من می گفتم هواداران جلوی در هتل آمدند و گفتند بازی نکنید و ما هم با خود می گفتیم اگر هواداران این گونه می گویند، ما بازی نکنیم. این یک تیکه را فقط درآوردند و آن واقعیت داستان که گفته بودم دیر رسیدیم ولی می خواستیم بازی کنیم، کامل توضیح داده نشد. برایم جالب بود که آقای انصاری فرد هم از این صحبت استفاده کردند و گفتند بازیکن آن ها هم گفته نمی خواستیم بازی کنیم. می خواستم توضیح دهم ولی گاهی اوقات توضیح بیشتر، کار را بدتر خراب می کند. هواداران سپاهان به شکل معروفی می گفتند دمت گرم که گفتی ما را اذیت کردند و فلان. به هر حال فضایی خوب یا بد پیش آمد ولی دیگر گذشت. ان شاءالله آدم بتواند به دوستان خودش اعتماد کند.
امیر قلعه نویی مرا خیلی دوست داشت
می گفتند امیر قلعه نویی پس از این جریان می خواسته با شما صحبت کند و شما گفته اید فعلا می خواهم روی بازی با ذوب آهن تمرکز کنم. قلعه نویی نیز گفته جوابم را گرفتم...
5،4 روز پس از بازی با پرسپولیس، با ذوب آهن بازی داشتیم. صبح بازی تازه از خواب بیدار شدم و دیدم دوستی به من پیام داده و می گوید شایان تو این صحبت ها را کرده ای؟ به یکباره دیدم بله یک پیج هواداری بزرگ پستی منتشر کرده که شایان مصلح واقعیت را افشا کرد. رنگ از رخسارم پرید که این مکالمه خصوصی این جا چه می کند. اعصابم خرد بود و ناراحت بودم. روز بازی با ذوب آهن هم بود. سرپرست تیم آمد و گفت چرا این کار را کردی. سپس ساعت 12 جلسه بود که آقای قلعه نویی با لحنی بسیار عصبی آمدند و گفتند شایان این چه کاری بود انجام دادی و پدر ما را درآوردی و ... من نیز یک جمله گفتم. گفتم که امیرخان امروز بازی داریم و روی آن تمرکز کرده ام. اگر اجازه دهید پس از بازی در این خصوص صحبت می کنیم. مقابل ذوب آهن نیز دفاع وسط بودم و خوب بازی کردم و امیرخان نیز پس از بازی چیزی نگفت. البته قلعه نویی مرا خیلی دوست داشت و شاید اگر بازیکن دیگری بود، جور دیگری رفتار می کرد. البته بعدها برای کمک او توضیح دادم که قضیه این بوده و ناخواسته رخ داده است. شما با دوست صمیمی خود صحبت نمی کنید؟ یعنی به گونه ای مرا اذیت کرده اند وگرنه بچه نیستم که در یک فضای نا امن، بحث امنیتی کنم. به هر حال قانع شدند و بازی هایم باعث شد آن قضیه پوشش داده شود.
کلا رابطه خوبی با امیر قلعه نویی داشتید. راز این رابطه خوب چه بود؟
این رابطه خوب با امیرخان دو طرفه بود. البته من همیشه سعی می کنم با مربیانم رابطه خوبی داشته باشم. چون حاشیه خاصی ندارم، معمولا رابطه خوب و متقابلی با مربیانم طی این سال ها داشته ام. این در خصوص آقایان نظرمحمدی، پیوس و برانکو نیز صدق می کند. ان شاالله امسال نیز رابطه خوبی با آقای نویدکیا داشته باشیم. امیرخان هم شاید چون تم مذهبی داشتند، مرا بیشتر دوست داشتند. مثلا در جلسه می گفتند حضرت علی فرموده اند فلان کار خوب است. سپس از من می پرسیدند آقای مصلح درست می گویم؟ من هم تایید می کردم. حال شاید در آن فضای مذهبی، آن علاقه بیشتر بود.
یک اتفاق ناگوار هم در فصل گذشته رخ داد. امیر قلعه نویی روی صندلی فایبرگلاس نشسته بود و به دلیل قلب درد نمی توانست بلند شود. آن اتفاق بازی با استقلال رخ داد ولی خیلی ها می گفتند قلعه نویی قبل از آن مسابقه بدون در نظر گرفتن نتیجه، استعفایش را آماده کرده بود. این مساله را تایید می کنید؟
واقعا نمی دانستم. آدم پیگیری در خصوص این مسائل نیز نیستم. از آن دسته افراد بودم که وقتی ایشان استعفا دادند، تعجب کردم. خیلی از بچه ها از قلعه نویی خواستند حداقل تا پایان فصل بماند. برای قلعه نویی آرزوی سلامتی می کنم و امیدوارم هرچه زودتر سلامتی کامل را به دست بیاورند. امیرخان خیلی تحت فشار بود. تیم در نیم فصل دوم نتیجه نمی گرفت و ایشان بیشتر از بازیکنان تحت فشار بود. هوادار نیز درخواست هایی دارد و تا حدودی نیز حق دارد. او دوست دارد تیمش نتیجه بگیرد، تیم خرج کرده و باید نتیجه بگیرد. ما هم نتیجه نمی گرفتیم و این فشار طبیعتا روی نفر اول کادر فنی بود. متاسفانه قلب ایشان دچار ناراحتی شد و امیدوارم دیگر از این صحنه ها حال چه برای امیرخان چه مربیان دیگر فوتبال کشورمان نبینیم.
وقتی استعفای قلعه نویی را شنیدید، چه حسی داشتید؟
همه بچه ها ناراحت بودند. یک چیزی به شما بگویم. ممکن است شما با مربی خوب نباشید ولی هرچقدر هم خوب نباشید، آن وابستگی بابت یک سال کار کردن، هنگام جدایی مربی باعث ناراحتی می شود. هر بازیکنی ناراحت می شود به خصوص من که رابطه خوبی با ایشان داشتم. امیدوارم امسال در تیم جدیدشان موفق باشند.
کالدرون مجبور شد مرا خط بزند
از سپاهان فاصله بگیریم و به سراغ پرسپولیس برویم. شما وقتی پنجره نقل و انتقالاتی باشگاه بسته بود و مصدوم بودید، در باشگاه ماندید و بازی کردید. سپس بعدها در اردوی ترکیه یک روز کالدرون شما را صدا زد و گفت به سلامت. چه حسی داشتید؟
فضای جالبی بود زیرا گمانه زنی های بسیاری وجود داشت و همه بازیکنان ترس خط خوردن را داشتند. می دانستیم دو نفر باید خط بخورند و حس خاصی در تیم شکل گرفته بود. من در بازی آسیایی مقابل السد مصدوم شده بودم و در شروع تمرینات کالدرون، مصدومیت داشتم. در ابتدا نیز به من گفتند که بازی هایت را دیده ام و می دانم سال گذشته فیکس بوده ای. به تو نیاز دارم و عجله نکن و آرام آرام خودت را به آمادگی و بازی برای تیم برسان. وقتی مربی چنین حرفی به شما می زند شما نیز می گویید به جای اینکه پای 50 درصد آماده را در یک هفته آماده کنم، در سه هفته آماده می کنم. خلاصه من با مربی بدنساز کار می کردم و کالدرون نیز در کنار تیم بود. به یکباره این خبر پیش آمد که دو نفر قرار است خط بخورند. من با خود گفتم نکند این بنده خدا دیروز به من این حرف را زد و فردا مرا خط بزند. به همین دلیل پایم وضعیت خوبی نداشت ولی یکی دو روز آخر تمرین کردم. حتی کالدرون به من می گفت خود را خیلی نشان نده و 50 درصد کار کند. من نیز با خود می گفتم اگر بحث خط زدن است، خود را نشان دهم که فردا مرا خط نزند. به هر حال صبح سروش را خط زد که همه ناراحت شدند. سپس گفت پس از نهار نیز اعلام می کنم نفر خط خورده دوم کیست. در آخر نیز گفت مصلح بماند و بقیه بروند. بچه ها ناراحت شدند. خودم نیز فهمیدم جریان چیست. کالدرون به من گفت که اکنون دو دفاع چپ دارم و تو نیز مصدومی. مجبور هستیم نام تو را خط بزنیم و برایت بهترین ها را آرزو می کنم. پس از آن نیز در آسانسور بودم و دو سه تا از بچه ها را دیدم که یکدیگر را بغل می کردیم و گریه می کردیم. به هر حال خاطرات زیادی با یکدیگر داشتیم. ما با هم زندگی کرده بودیم. بچه ها را هر روز می بینیم و خانواده مان را شش ماه یک بار. حتی بعدا که با پرسپولیس بازی داشتیم، با ایشان خوش و بش کردم. به هر حال دوستشان دارم و مربی بزرگی هستند. به هر حال این اتفاق به اجبار رخ داد و به دیگر مسائل کاری نداریم. حتی با کمک ایشان هنوز هم ارتباط خوبی دارم. آقای خواکین، دستیار ایشان حتی به شوخی می گوید تیم نداری من بیایم و در ایران مربیگری کنم؟ من نیز می گویم آره بیایی که باز ما را خط بزنی. حتی چندی پیش می گفت که از فلان کشور پیشنهاد داری که من گفتم قرارداد دارم. به هر حال ارتباطمان هنوز برقرار است.
این خط خوردن به قدری عجیب بود که سروش رفیعی حتی در لایو خود نیز گفت که من هیچ، شایان مصلح در زمان محرومیت کنار تیم مانده و چرا او را خط زدید.
در همان دوران محرومیت نیز جمله ای گفتم. پنجره های بسته، دل های شکسته و پاهای خسته و ... به هر حال ما در آن سال 13 بازیکن بزرگسال داشتیم و بقیه از جوانان و امید بودند. سیامک نعمتی در آن زمان صحبتی کرد که حال آن را نمی گویم ولی در آن زمان خیلی ها خندیدند و مسخره کردند و حتی به طعنه و توهین نیز رسید ولی واقعا اکثر بچه ها از مسکن استفاده می کردند زیرا مجبور بودیم. مثلا من استخوان پوبیسم درد داشت و سه بار کورتون زدم و کلا با مسکن بازی می کردم. یعنی 90 دقیقه که تمام می شد، در این حد بود که خم راه می رفتم. برانکو می گفت دو روز استراحت و ریکاوری کن که به بازی بعدی که 4-5 روز دیگر است، برسی. یعنی روال تیم این گونه بود. شش هفت ماه به همین روال ادامه دادیم. حتی یک بار در سفر به مسجدسلیمان، شجاع خلیل زاده و سید جلال حسینی مصدوم بودند و آقای برانکو به من گفت بیا و اگر توانستی برایمان بازی کند. این در حالی بود که شدیدا سرما خورده بودم. من نیز عادت دارم با پیاز و عسل و این چیزهای طبیعی خود را درمان می کنم. این قدر دفاع نداشتیم که به من گفت می توانی چپ بازی کنی؟ قرار بود کمال و نادری وسط بازی کنند و شیری دفاع راست باشد. هیچ بازیکن دیگری نداشتیم. دماغم کیپ شده بود ولی به او گفتم می توانم بازی کنم. زلاتکو که همیشه آرام بود و هیچ گاه چه موقع باخت چه برد واکنشی نشان نمی داد، در آن لحظه خوشحال شد و به من گفت متشکرم مصلح! با وجود اینکه مسکن زده بودم، دقیقه 10 مصدومیتم شدید شد. بین دو نیمه نیز آمپول زدم. دیگر به برانکو دقایق پایانی بازی گفتم نمی توانم ولی گفت این چند دقیقه نیز بمان. کاملا خم شده بودم. حتی به محمد نادری گفتم چپ را پوشش بده و من فقط حضور فیزیکی دارم. بازی که تمام شد، تا یک ماه و نیم خم راه می رفتم و نمی توانستم بازی کنم. حال اگر سروش آن حرف را زد، به دلیل این فضایی بود که در تیم وجود داشت. یعنی تیم ما با این شرایط به فینال آسیا رفت و نایب قهرمان شد.
پایان بخش دوم
بخش سوم فردا منتشر می شود
همچنین بخوانید:
شایان مصلح: وزیر بهداشت قطر دستور داده بود از هتل خارج نشوم؛ رکورد تست کرونای جهان دست من است