شعر از بابا طاهر
تو که نازنده بالا دلربایی؛
تو که بی سرمه چشمون سرمه سایی
تو که مشکین دو گیسو در قفایی…
به مو گویی که سرگردون چرایی؟
بمیرم تا تو چشم تر نبینی؛ شرار آه پر آذر نبینی
چنان از آتش عشقت بسوزم
که از ما رنگ خاکستر نبینی…
شعر از بابا طاهر
تو که نازنده بالا دلربایی؛
تو که بی سرمه چشمون سرمه سایی
تو که مشکین دو گیسو در قفایی…
به مو گویی که سرگردون چرایی؟
بمیرم تا تو چشم تر نبینی؛ شرار آه پر آذر نبینی
چنان از آتش عشقت بسوزم
که از ما رنگ خاکستر نبینی…