سوختم!از شعله هایش گلشنم آسیب دید.
از هجوم گرگها پیراهنم آسیب دید.
خواب بدجایی سراغ چشمهایم را گرفت.
با سر افتادم زناقه گردنم آسیب دید
فکر میکرد عمدا از ناقه عقب افتاده ام
موی من وقت به سرعت بردنم آسیب دید
.صورتم را میگرفتم جای دیگر میزدند.
آه بابا بعد تو کل تنم آسیب دید.
خار پشت خار بود و زخم پشت زخم بود
.کربلا تا شام پای رفتنم آسیب دید
.بس که خار از پا کشیدم ناخنم آتش گرفت
.دستهای درغمت لطمه زنم آسیب دید.
چشم کوفه بدتر از زخم زبان شام بود.
حرمتم از دوست بیش از دشمنم آسیب دید.
.دختری هم سن و سالم سنگ زد بر صورتم
.گونه ام، لبهای بابا گفتنم آسیب دید.
من اگر یک مشت خوردم عمه صدها مشت خورد
.پیش چشمم تکیه گاهم جوشنم آسیب دید.
جان بابا روی نی دیگر به من دختر نگو
زیر لب باخود بگو پیرزنم آسیب دید
قد رعنایی که یادت هست دیگر خم شده
موی پرپشتی که یادت هست دیگر کم شده
شاعر : سید پوریا هاشمی