اون صداها که می پیچه تو سرم
حالا وقتشه آتیش شون بزنم
وقتشه آتیش شون بزنم
داره خون می چکه از اژدهای قلم
با اینکه کلی جادوگر و فرستادین تو سرم
این زمینو باید پس بگیریم تا بسازیم هدف
همه تو حالت عادی انگاری کتامین زدن
شاید هر کجا باشیم با گله ی نظامی طرف
همه دارن واسه امنیت شون سلاح می خرن
شبا رو پشت بوما عدالتو صدا می زنن
که هر روز قربانی اسارت های جنایی نشن
خون داریم می دیم و زندانی سیاسی همه ش
رو نوت اعتصابیم و شده بی کاری شرف
چون که مثل شما نمی خوریم اَ بی آبی لجن
اگه جز وطن مون کاری داریم، می ندازیم عقب
تف به خایه مالی که خم شه تو رو ملا
که روزی صد دفعه دروغی دستشه رو قرآن
یه چیزایی رو نمیشه بعدش بشه جبران
یهو می بینی که همه شرف و ارزشت افتاد
این همه جنگیدیم تا برسیم به اینجا
به خدا که خیلی بدتر اَ فلسطینه ایران
بیشتر از چهل و چهار ساله تو نفرین سیاه ست
مدام یه دیو جدید اَ دل دیو دیگه میاد
اسامی مونو بشکافی می رسی به قیام
دیگه مردم جنازه هاتونو تیکه تیکه می خوان
دیگه نمی تونین قایم بشین زیر ریش زیاد
همه دنیا دیدن تونو این زیرنویس نمی خواد
منم نمی کِشید ذهنم اونقدر
وقتی خودکار و دستم گرفتم، شعرم اومد
روح و روان ندارم و مونده فکرم اونور
حس می کنم دیگه نمیشه زمانو بگذرونم
ولی نور امیدی تابیده به درونم
که تو تاریکی هم عدالت جاری شه رو زبونم
این یه انتخاب بین آزادی و نبودن
ما تو جنگیم، جَو و جایِ خالی بهونه ست
از مردم استفاده کردید به نفع خودتون
اگه شیرم باشید این بار تو تله موشه دُم تون
سرنگونه رخ تون، برا شیطون ظلم تون
بچه کُشا؛ در اومده همه جوره گوه تون
تو هر گوشه ی میدون یه رستم زده بیرون
شیرزن و مردای زندانی محکمن و پیروز
شکنجه تو اعتصاب، مصمم و بی جون
یکی دیگه رو نیاریم به جاش منظم و میزون
الآن چه داستانی از آزادی مهم تره
اینا جلادن و فکر نکن راه داری پشت سرت
چون مدام تو فکر ساخت تانک های گنده تره
تا جنگ بیآفرینه با شاهای دور و برش
که همین الآن به سمت هر آبادی شعله وره
می خوان بکشنت حتی اگه باشی متوسل
ماها جز خودمون نمی شیم به جایی متبرک
با اینکه شاشم نمونده به ناچاری بخورمش
حق ندارین قانون بذارین با دین
می خوایم هرکی رو روی منبره بندازیم پایین
کسی به ما نمی تونه بگه چرا اینجایین
چرا این همه نفرت از جمهوری اسلامی دارین
باید تو دنیای دیجیتالی بشی مونولوگ
بشیم پارادوکس، خیلی واضح ببین بالا رو
صلح چیه، اینا می خوان بمب بندازن رو بمب
گم کنیم همو بیوفتیم تو دوی ماراتن
منم نمی کِشید ذهنم اونقدر
وقتی خودکار و دستم گرفتم، شعرم اومد
روح و روان ندارم و مونده فکرم اونور
حس می کنم دیگه نمیشه زمانو بگذرونم
ولی نور امیدی تابیده به درونم
که تو تاریکی هم عدالت جاری شه رو زبونم
این یه انتخاب بین آزادی و نبودن
ما تو جنگیم، جَو و جایِ خالی بهونه ست
منم نمی کشید ذهنم اونقدر
وقتی خودکار و دستم گرفتم شعرم اومد
روح و روان ندارم و مونده فکرم اونور
حس می کنم دیگه نمیشه زمانو بگذرونم
ولی نور امیدی تابیده به درونم
که تو تاریکی هم عدالت جاری شه رو زبونم
این یه انتخاب بین آزادی و نبودن
ما تو جنگیم، جو و جای خالی بهونه ست
سرزمین خدای رنگین کمون و کبوتر
که حتی اگه افسانه باشه راهی به همونم
سر پا وامیستیم تا آخر بازی تنومند
نذارین فریاد آزادی مون بشه تو گلو قطع
به سمت آزادی
برای این همه خونی که دارین می ریزین
مرگ بر شما
مرگ بر حکومت جلاد جمهوری اسلامی
منم نمی کِشید ذهنم اونقدر
وقتی خودکار و دستم گرفتم، شعرم اومد
روح و روان ندارم و مونده فکرم اونور
حس می کنم دیگه نمیشه زمانو بگذرونم
ولی نور امیدی تابیده به درونم
که تو تاریکی هم عدالت جاری شه رو زبونم
این یه انتخاب بین آزادی و نبودن
ما تو جنگیم، جَو و جایِ خالی بهونه ست