گر می دهی اذن وصال من پرتوان می آیمت
با اشتیاق و مِیل و جان و دلم می آیمت
تاجیک برادر هموطن تو مایه فخر منی
من مفتخر هستم به تو و بی امان می آیمت
افروختم من پرچمت با قطره های شبنمت
برخیز و بر قلبم بیا آنجا بمان می آیمت
آن زنگ تفریح یورو اینک شده بر کین تو
بهر شکست دشمنان من همزمان می آیمت
پارسِ نیکو سِرِشت ، لاله دشتِ بهشت
من در پی وحدت شدم با این و آن می آیمت
وقتی سروش به گشت و فریاد توبه خواند
من با مرد نادم ، همسفر با پهلوان می آیمت
من پرچم مهر تو را بر دست عامر دیده ام
عامر برافشان پرچمش ، من جاودان می آیمت
ما بر گزیدیم ای برادر با هم زبان مهر را
هر دو به پارسی مفتخر من هم زبان می آیمت
روشن شده ایرانِ من از لطف رویت ماهِ من
من در خیالِ اتحاد با همدلی می آیمت