سه سال پس از Resident Evil 7، اتان و میا توسط کریس ردفیلد به اروپا نقل مکان کردند تا با دختر تازه متولد شده خود رزماری زندگی جدیدی را آغاز کنند. یک شب، کریس و گروهش هاند ولف به خانه یورش می برند، میا را ترور می کنند و ایتان و رزماری را می ربایند. اتان در کنار یک کامیون حمل و نقل تصادف کرده که در آن سوار بود بیدار می شود و دهکده ای را کشف می کند که توسط موجودات گرگ مانند به نام لایکان وحشت زده شده است. اتان موفق به نجات روستاییان باقی مانده نمی شود و توسط کارل هایزنبرگ دستگیر می شود و به حضور کشیش دهکده مادر میراندا و اربابانش: آلسینا دیمیترسکو، دونا بنوینتو، سالواتوره مورئو و خود هایزنبرگ آورده می شود. ایتن از تله مرگ ساخته شده توسط هایزنبرگ فرار می کند و با کمک یک تاجر مرموز به نام دوک وارد قلعه دیمیترسکو می شود تا رزماری را پیدا کند. اتان دیمیترسکو و دخترانش را حذف میکند و فلاسکی حاوی سر رزماری را پیدا میکند. دوک توضیح میدهد که میراندا اعضای بدن رزماری را برای یک مراسم خاص در چهار فلاسک مختلف قرار داده است و اگر اتان بقیه فلاسکها را که توسط لردهای باقیمانده نگهداری میشوند، بازیابی کند، میتوان او را بازسازی کرد.
در حالی که Beneviento و Moreau را به خاطر فلاسک هایشان می کشد، Ethan متوجه می شود هاند Wolf نیز در دهکده است. اتان آزمایشی را از هایزنبرگ برای فلاسک چهارم با موفقیت پشت سر می گذارد و به کارخانه لرد دعوت می شود، جایی که هایزنبرگ به آنها پیشنهاد می دهد که با هم میراندا را شکست دهند. ایتن امتناع می کند، هنگامی که متوجه می شود هایزنبرگ قصد دارد رزماری را سلاح کند و فرار می کند. ایتن به خاطر مرگ میا با کریس روبرو میشود و متوجه میشود که "میا" کریس کشته شده میراندا در لباس مبدل است. کریس فاش میکند که میراندا دارای قدرت تقلید است و تلاش میکرد رزماری را ربوده باشد که وقتی با کامیون حملونقل تصادف کرد، موفق شد. کریس کارخانه هایزنبرگ را ویران می کند در حالی که اتان از یک تانک موقت برای کشتن هایزنبرگ استفاده می کند. پس از نبرد، میراندا خود را نشان می دهد و اتان را مسخره می کند و برنامه های خود را برای گرفتن رزماری به عنوان برنامه های خود فاش می کند. سپس قلب او را پاره می کند و او را می کشد.
کریس که شاهد مرگ اتان است، گرگ تازی را هدایت میکند تا رزماری را استخراج کند، در حالی که نیروهای حملهای اتحاد ارزیابی امنیت بیوتروریسم (BSAA) حواس میراندا را پرت میکنند. کریس وارد غاری در زیر دهکده می شود و Megamycete، منبع قالب را کشف می کند. او بمبی را روی Megamycete میگذارد و آزمایشگاه میراندا را پیدا میکند و متوجه میشود که او یک قرن پس از تماس با قارچ زندگی کرده است و مربی بنیانگذار شرکت آمبرلا اسول ای. اسپنسر بوده است. اسول از دانش خود برای توسعه ویروس تی استفاده کرد. میراندا در تلاش برای احیای دخترش، اوا، که به آنفولانزای اسپانیایی تسلیم شده بود، قارچ را آزمایش کرد. چهار لرد، لیکان و ایولین آزمایشات ناموفقی بودند. رزماری اما به دلیل توانایی های ویژه ای که از ایتان و میا به ارث برده است میزبان مناسبی است. کریس میای زندانی را که فاش میکند که اتان باید هنوز زنده باشد، به دلیل قدرتش نجات میدهد.
اتان پس از مواجهه با Eveline در بلاتکلیفی زنده میشود، که فاش میکند که قبلاً در اولین رویارویی خود با جک بیکر در Dulvey کشته شده است، اما توسط قالب او که به او قدرت بازسازی میدهد، احیا شده است. دوک اتان را به محل تشریفاتی می آورد که میراندا تلاش می کند تا ایوا را احیا کند، اما در عوض رزماری را احیا می کند. او که خشمگین شده، با اتان میجنگد که او را میکشد، قبل از اینکه Megamycete از زمین بیرون بیاید. اتان با قدرت احیا کنندهاش در نهایت به حد خود رسیده است، خود را قربانی میکند تا بمبی را که روی Megamycete کار گذاشته شده بود منفجر کند، در حالی که کریس میا و رزماری را به مکان امن منتقل میکند. در حالی که میا برای از دست دادن اتان عزادار است، کریس متوجه می شود که سربازان BSAA که به دهکده فرستاده شده اند، سلاح های زیستی ارگانیک بوده اند و به تیم خود دستور می دهد که به سمت مقر اروپایی BSAA بروند.
رز که اکنون شانزده ساله است، در حالی که تحت حمایت کریس بود، از میا جدا شده است. او به دلیل توانایی هایش که از Megamycete به دست آورده است، به یک طرد شده اجتماعی تبدیل شده است و از قدرت هایش رنجیده است. سگ، یکی از اعضای گروه گرگ هاند، از تحقیقات میراندا به او اطلاع می دهد که یک کریستال پاک کننده در قلمرو Megamycete وجود دارد که می تواند توانایی های رز را حذف کند. او به او پیشنهاد می کند که بقیه تحقیقات میراندا را در دریای آگاهی های ذخیره شده در قطعه Megamycete که تیم نجات داده است، بیابد. رز از قدرت خود برای آگاهی خود استفاده می کند تا وارد Megamycete شود، جایی که او خود را در قلمرویی شبیه به قلعه دیمیترسکو کشف می کند. او آن را پوشیده از قالب پرتاب میکند، با هیولاهایی که توسط نسخهای نقابدار از دوک هدایت میشوند و کلونهای خودش را شکار میکنند و میکشند. او با یک روح هدایت کننده روبرو می شود که او را مایکل نام می گذارد. علیرغم توصیه مایکل برای ترک Megamycete، رز اصرار میکند و میخواهد خود را از شر قدرتهایش خلاص کند. با کمک مایکل، رز از قلعه فرار میکند اما در لایهای عمیقتر در Megamycete میافتد.
رز خود را در ماکتی از خانه Beneviento میبیند، جایی که او دوران کودکی دردناک خود را به خاطر قلدری مداوم توسط همکلاسیهایش زنده میکند، در حالی که رهبر قلمرو قدرتهای او را که از پدرش به دست آورده بود سرزنش میکند. مایکل برای دلداری رز، قلمرویی شبیه به خانهاش در کودکی را به او نشان میدهد، جایی که او نامهای برای او مییابد که توسط پدرش نوشته شده و میگوید او را دوست دارد و همیشه در کنارش خواهد بود. او بلافاصله از قلمرو بیرون کشیده می شود و توسط مجرم قلمرو که خود را ایولین نشان می دهد، به قلمرو قبلی بازگردانده می شود و به دنبال آن است که رز را از روی حسادت به دلیل اینکه آزمایشی شکست خورده و دوستش نداشت، بکشد. مایکل یک بار دیگر به رز کمک می کند تا فرار کند.
رز خود را در یک قشر عمیق دیگر می یابد که شبیه روستایی است که در آن ربوده شده است. در آنجا، او کریستال پاک کننده را کشف کرده و از آن استفاده می کند که قدرت های او را جذب می کند. درست در آن زمان هوشیاری میراندا ظاهر می شود، که نشان می دهد که سگ توهمی برای جذب رز به Megamycete بوده است. میراندا که هنوز مصمم به احیای دخترش اوا است، اکنون که او ناتوان است، قصد دارد از هوشیاری رز به عنوان کشتی استفاده کند. مایکل بلافاصله ظاهر می شود، خود را به عنوان آگاهی اتان در Megamycete نشان می دهد و به رز کمک می کند تا فرار کند، اما میراندا به آنها می رسد. ایتن رز را تشویق می کند که برود و با خود میراندا مبارزه می کند. رز با دیدن پدرش در خطر، تمایلی به رفتن ندارد، اما با شنیدن گریه های دردناک او، کریستال را می شکند و قدرت های او را در آغوش می گیرد، همراه با به دست آوردن قدرت های جدید، و میراندا را شکست می دهد و در نهایت وجود او را یک بار برای همیشه نابود می کند. رز پدرش را در آغوش می گیرد و پدرش از نبودن او برای تربیت او عذرخواهی می کند اما می گوید که به او افتخار می کند. سپس آگاهی رز از Megamycete خارج می شود. او سپس از قبر اتان بازدید می کند قبل از اینکه برای یک ماموریت برای BSAA فراخوانده شود. در حالی که او و اسکورتش به دوردست میروند، یک چهره ناشناس دیده میشود که به وسیله نقلیه آنها نزدیک میشود.
|