به نام خدا
.
در نزد من تو نیکی ، در پیش من تو پاکی
من چون گلی بهاری ، تو چون ذهاب و خاکی
.
من تشنهی نگاهت ، مست از شمیم زلفت
در چشم مست من دوست ، تو چون شراب و تاکی
.
هر چیز را بسنجند ، با اصل و با ترازو
چون¹ عشق من بسنجند ؟ ، تو به ز هر ملاکی
.
از هجرت تو یارا ، این قلب ما حزین است
گرچه تو پاک و نیکی ، عامل به این خناکی
.
بر من رسد ملامت ، چون عاشق تو باشم
در راه تو ندارم ، من بیم و هیچ باکی
.
از عشق من پشیمان ، هرگز نباشم ای یار
گرچه مرا بگویند ، در راه او هلاکی
.
۱:چون اینجا به معنای چگونه است و به صورت چُن خوانده نمی شود