حزب چپ (Die Linke)
حزب Die Linke ؛ که به عنوان حزب چپ نیز شناخته میشود ، یک حزب سیاسی دموکراتیک سوسیالیستی در آلمان است. این حزب در سال ۲۰۰۷ به دنبال ادغام حزب دموکراتیک سوسیالیسم (PDS) و حزب کار و عدالت اجتماعی – آلترناتیو انتخاباتی تأسیس شد.
از اکتبر ۲۰۲۴، رییسهای حزب چپ اینس شوئردتنر و یان فان آکن هستند. این حزب در پارلمان فدرال آلمان (بوندستاگ) ۶۴ کرسی از ۶۳۰ کرسی را در اختیار دارد و در انتخابات فدرال ۲۰۲۵ آلمان ۸.۸٪ از آراء را کسب کرده است. گروه پارلمانی این حزب دومین گروه کوچک از هفت گروه در بوندستاگ است و توسط رهبران پارلمانی هایدی رایشینک و سورن پلمن اداره میشود.
حزب چپ در هفت ایالت از شانزده ایالت آلمان نمایندگی دارد، از جمله چهار ایالت شرقی از پنج ایالت. تا سال ۲۰۲۵، این حزب در دولتهای ایالتهای برمن و مکلنبورگ-فورپومرن به عنوان شریک کوچک شرکت دارد. از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۴، حزب چپ در تورینگن با حزب سوسیال دموکرات و حزب سبزها ائتلافی تشکیل داد که به رهبری وزیر-رئیس بودن راملوا بود. حزب چپ یکی از بنیانگذاران حزب چپ اروپا است و پنجمین حزب بزرگ در گروه چپ در پارلمان اروپا به شمار میرود. در فوریه ۲۰۲۵، حزب چپ ۱۰۲,۴۱۲ عضو ثبت شده داشت. این حزب از پوپولیسم چپ، ضد فاشیسم و ضد نظامیگری حمایت میکند و نسبت به یکپارچگی اروپا موضعی بیطرفانه دارد
تاریخچه
پیشزمینه :
پیشنیاز اصلی حزب چپ، حزب دموکراتیک سوسیالیسم (PDS) بود که از حزب اتحاد سوسیالیستی (SED) آلمان شرقی بیرون آمد. در اکتبر ۱۹۸۹، با افزایش نارضایتی عمومی، SED ارایخ هونکر، رهبر دیرینه خود را با اگون کرنتس جایگزین کرد. کرنتس برنامهای از اصلاحات محدود را آغاز کرد که شامل قانونی کردن گروههای مخالف و کاهش محدودیتهای سفر بین شرق و غرب برلین بود؛ این اقدامات به طور غیرمستقیم منجر به سقوط دیوار برلین شدند. در نوامبر همان سال، SED نقش رهبری خود را کنار گذاشت و کرنتس به زودی استعفا داد. سپس گرگور گیسی، از گروه اصلاحطلبانی که از انقلاب مسالمتآمیز حمایت میکردند، رهبری حزب را به دست گرفت. هانس مودرو، متحد او، به عنوان رئیس جدید شورای وزرا عملاً رهبر کشور شد.
برای تغییر تصویر خود، حزب بیشتر رهبران سابق خود، از جمله هونکر و کرنتس را اخراج کرد؛ دولت جدید با گروههای مخالف مذاکره کرد و انتخابات آزاد برگزار شد. تا زمان کنگره ویژه در اواسط دسامبر، SED دیگر یک حزب مارکسیست-لنینیست نبود. نام خود را به حزب دموکراتیک سوسیالیسم تغییر داد و بخش SED را در فوریه حذف کرد. PDS خود را حزبی دموکراتیک، سوسیالیستی و حامی حاکمیت آلمان شرقی معرفی کرد. مودرو به عنوان نامزد اصلی حزب برای انتخابات عمومی آلمان شرقی در سال ۱۹۹۰ انتخاب شد اما با شکست قاطع و کسب فقط ۱۶.۴٪ آراء در جایگاه سوم قرار گرفت. PDS به دلیل بدبینی مخالفان که هنوز حزب را با رژیم کمونیستی مرتبط میدانستند، از تحولات سیاسی بیشتر کنار گذاشته شد.
پس از کسب فقط ۲.۴٪ در انتخابات فدرال ۱۹۹۰ پس از اتحاد مجدد، PDS در طول دهه ۱۹۹۰ به عنوان حزب اعتراضی در ایالتهای شرقی محبوبیت بیشتری پیدا کرد. در انتخابات فدرال ۱۹۹۸، ۵.۱٪ آراء را کسب کرد که کافی بود بدون اتکا به حوزههای انتخابیه مستقیم کرسی بگیرد. تا دهه ۲۰۰۰، این حزب در همه مجالس ایالتی شرق به جز مکلنبورگ-فورپومرن، دومین حزب بزرگ بود. باوجود موفقیتهای انتخاباتی، PDS با کشمکشهای داخلی به دلیل اختلافات ایدئولوژیک، کاهش مداوم اعضا و کمبود حمایت در ایالتهای غربی که بیش از ۸۵٪ جمعیت آلمان را دارند، مواجه بود.
در انتخابات فدرال ۱۹۹۴، کمپین «جوراب قرمز» توسط جناح میانهرو راست شامل CDU/CSU و حزب لیبرال دموکرات (FDP) اجرا شد تا اتحاد احتمالی چپ (SPD-PDS-سبزها) را ترسانده و ناکام بگذارد. تحلیلگران معتقدند این استراتژی به پیروزی نزدیک هلموت کول برای اتحاد CDU/CSU-FDP کمک کرد
اتحاد PDS و WASG
در ژانویه ۲۰۰۵، گروهی از اعضای ناراضی حزب سوسیال دموکرات (SPD) و اتحادیههای کارگری، حزب کار و عدالت اجتماعی – آلترناتیو انتخاباتی (WASG) را تأسیس کردند. این حزب چپگرا با اصلاحات کار و رفاه آنگلا مرکل، معروف به «آجندا ۲۰۱۰»، مخالف بود. در انتخابات ایالتی نوردراین-وستفالن در ماه مه، WASG فقط ۲.۲٪ رای آورد و موفق به کسب کرسی نشد. در این انتخابات، دولت SPD با شکست سنگینی مواجه شد که به نارضایتی از SPD در سطح فدرال تعبیر شد. صدر اعظم شرودر انتخابات زودهنگام فدرال را برای سپتامبر همان سال اعلام کرد.
WASG همچنان عضو جذب کرد و رهبری PDS پیشنهاد اتحاد میان دو حزب را داد. با داشتن پایگاه قوی در شرق توسط PDS و پتانسیل رشد در غرب توسط WASG، هدفشان ورود مشترک به بوندستاگ بود. آنها توافق کردند در حوزههای انتخابیه مستقیم با هم رقابت نکنند و فهرستهای انتخاباتی مشترک بسازند. آنها همچنین قرار بود در سال ۲۰۰۷ به یک حزب واحد تبدیل شوند. برای نماد اتحاد جدید، PDS نام خود را به حزب چپ.PDS تغییر داد. فهرست مشترک تحت نام حزب چپ.PDS (Die Linke.PDS) اجرا شد، اما در ایالتهای غربی که PDS به دلیل ارتباط با آلمان شرقی طرد شده بود، استفاده از نام PDS اختیاری بود.
پیشرفت این اتحاد با پیوستن اسکار لافونتن، وزیر سابق دارایی که پس از شکست SPD در نوردراین-وستفالن WASG را پیوست، بسیار افزایش یافت. او به عنوان نامزد اصلی حزب برای انتخابات فدرال انتخاب شد و در کنار گرگور گیسی از PDS قرار گرفت.
نظرسنجیها در تابستان نشان داد حزب چپ میتواند تا ۱۲٪ رای کسب کند و حتی از سبزها و FDP جلو بیفتد و سومین حزب بزرگ بوندستاگ شود. در طول کمپین، حزب بارها مورد انتقاد قرار گرفت. لافونتن در یک رویداد، اصطلاح «کارگران خارجی» (Fremdarbeiter)، که بار منفی نازیها دارد، را تهدیدی برای نیروی کار آلمان خواند. او ادعا کرد اشتباه صحبت کرده است، اما گروهی از نویسندگان مشهور در مقالهای در روزنامه «دی ولت» او را متهم به جلب رایدهندگان راست افراطی و ضد مهاجر کردند.
در انتخابات فدرال ۲۰۰۵، حزب چپ.PDS با کسب ۸.۷٪ آراء و ۵۳ کرسی به راحتی از حد نصاب انتخاباتی عبور کرد و چهارمین حزب بزرگ بوندستاگ شد. نتیجه انتخابات نامشخص بود؛ مجموع احزاب چپ (SPD، سبزها و حزب چپ) اکثریت داشتند اما SPD حاضر به همکاری با حزب چپ نبود. نتیجه تشکیل ائتلاف بزرگ CDU و SPD بود.
تأسیس حزب
مذاکرات برای ادغام رسمی PDS و WASG تا مارس ۲۰۰۷ ادامه داشت تا اینکه در ۲۷ مارس همان سال توافق نهایی حاصل شد. حزب جدید که «حزب چپ» (Die Linke) نام گرفت، کنگره تأسیس خود را در ۱۶ ژوئن ۲۰۰۷ در برلین برگزار کرد. لوتار بیسکی و اسکار لافونتن به عنوان همرهبران انتخاب شدند و گرگور گیسی به رهبری گروه پارلمانی حزب در بوندستاگ منصوب شد.
حزب متحد شده به سرعت به یک نیروی جدی در غرب آلمان تبدیل شد. در انتخابات برمن ۲۰۰۷ با موفقیت از حد نصاب عبور کرد و در سال ۲۰۰۸ در نیدرزاکسن، هسن و هامبورگ کرسیهایی کسب کرد. بدین ترتیب سیستم پنج حزبی در آلمان در هر دو بخش غرب و شرق شکل گرفت.
سال ۲۰۰۹ به عنوان «سال انتخابات بزرگ» نام گرفت و حزب چپ موفقیتهای انتخاباتی متعددی کسب کرد. این حزب در انتخابات پارلمان اروپا ۲۰۰۹، ۷.۵٪ آراء را کسب کرد که نشاندهنده محبوبیت پایدار آن در سراسر کشور بود. در شش انتخابات ایالتی در طول سال، حزب یا پیشرفت کرد یا جایگاه خود را تثبیت نمود. در تورینگن و هسن افزایش آراء داشت و برای نخستین بار در اشلسویگ-هولشتاین و سارلند کرسی گرفت. اسکار لافونتن به عنوان نامزد اصلی حزب در سارلند، حزب را به موفقیت بزرگی با کسب ۲۱.۳٪ آراء رساند. در زاکسن و براندنبورگ، آراء حزب چپ کمی کاهش یافت اما هنوز دومین حزب بزرگ در هر دو ایالت بود.
جایگاه حزب در سیاست آلمان
این حزب به عنوان یکی از احزاب اصلی چپگرای آلمان باقی ماند و به عنوان صدای مخالف سیاستهای نولیبرال و اقتصادی جناحهای راست و مرکز راست عمل کرد. این حزب در بسیاری از ایالتهای شرقی همچنان قدرت قابل توجهی داشت و در برخی ایالتهای غربی نیز موفق به کسب کرسی شد. گرچه در چند سال اخیر با افت قابل توجهی روبرو شده است و بسیاری از طرفدارن خود در مناطق مختلف آلمان را از دست داده است
ایدئولوژی و جهتگیری کلی
حزب چپ از سوسیالیسم دموکراتیک بهعنوان جایگزینی برای سرمایهداری دفاع میکند. این حزب صریحاً ضد فاشیسم و ضد نظامیگری است. در چارچوب سیاستهای چپگرایانه در دوران جهانیسازی، حزب چپ مجموعهای از جناحها را در بر میگیرد؛ از کمونیستها گرفته تا سوسیال دموکراتها.
در نشست مشترک حزب با "عدالت اجتماعی و کار – آلترناتیو انتخاباتی" در مارس ۲۰۰۷، سندی تحت عنوان اصول سیاسی به تصویب رسید. برنامه رسمی حزب نیز در اکتبر ۲۰۱۱ در کنفرانس ایرفورت با اکثریت قاطع تصویب شد.
این حزب گاهی در زمرهٔ احزاب "مرکز-چپ" آلمان طبقهبندی میشود، هرچند برخی رسانهها مانند BBC، یورونیوز، گاردین، اشپیگل و پولیتیکو آن را حزبی "چپ افراطی" توصیف کردهاند. همچنین برخی پژوهشگران، حزب را دارای ویژگیهای پوپولیسم چپ میدانند.
سیاستهای اقتصادی :
سیاست های اقتصادی آن ها بدین گونه است که خواهان افزایش هزینههای دولتی در زمینههایی چون سرمایهگذاریهای عمومی، آموزش، پژوهش و توسعه، فرهنگ و زیرساختهاست و در عین حال بر افزایش مالیات شرکتهای بزرگ تأکید دارد. این حزب خواهان افزایش مالیات بر ارث و بازگرداندن مالیات بر ثروت خالص افراد است.
در نظام مالیاتی، حزب از ایجاد نظامی پلکانی حمایت میکند که موجب کاهش مالیات برای درآمدهای پایین و افزایش آن برای درآمدهای متوسط و بالا شود. مبارزه با راههای فرار مالیاتی یکی از اولویتهای همیشگی حزب است، چراکه آنها معتقدند این منافذ عمدتاً به نفع ثروتمندان هستند.
این حزب خواهان کنترل بیشتر دولت بر بازارهای مالی است، از جمله نظارت بر معاملات اوراق قرضه و مشتقات مالی بهمنظور کاهش سفتهبازی. همچنین، حزب چپ خواستار تقویت قوانین ضد انحصار و تقویت تعاونیها برای تمرکززدایی در اقتصاد است.
از دیگر سیاستهای اقتصادی حزب میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
حمایت از همبستگی اجتماعی و خودمختاری بیشتر برای کارگران
مخالفت با خصوصیسازی
ممنوعیت استخراج گاز به روش شکست هیدرولیکی (Fracking)
حمایت از وضع حداقل دستمزد سراسری
بازسازی ساختارهای مالکیت و قدرت در اقتصاد، بهگونهای که انسان دیگر «ماهوّیتی پست، برده، رهاشده و خوار» نباشد – برگرفته از سخنی از کارل مارکس
سیاست خارجی :
در سیاست خارجی، حزب چپ خواستار خلع سلاح جهانی است و هرگونه مشارکت ارتش آلمان (بوندسوهر) در خارج از کشور را مردود میداند. این حزب همچنین خواستار خروج نیروهای آمریکایی از آلمان و جایگزینی ناتو با یک نظام امنیتی جمعی است که روسیه را نیز در بر بگیرد.
حزب معتقد است که سیاست خارجی آلمان باید صرفاً در چارچوب دیپلماسی مدنی و همکاری عمل کند، نه تقابل. هرچند اذعان دارد که این خواستهها بیشتر چشمانداز آیندهاند و نباید بهعنوان شروطی سختگیرانه برای ائتلافهای سیاسی (مانند ائتلاف چپگرای SPD–سبزها–چپ) در نظر گرفته شوند.
در بیانیه انتخاباتی حزب آمده است:
«هرگونه حمایت از دولتهای عضو ناتو – مانند ترکیهی اردوغان – که قوانین بینالمللی را زیر پا میگذارند، باید فوراً متوقف شود.»
حزب چپ همچنین بهشدت از برنامه همکاری نظامی آلمان با عربستان سعودی انتقاد کرده است؛ کشوری که درگیر جنگ در یمن است و متهم به نقض گسترده حقوق بشر میباشد.
سیاستهای دیگر حزب در عرصهٔ بینالمللی شامل موارد زیر است:
حمایت از لغو بدهی کشورهای در حال توسعه
افزایش کمکهای توسعهای در همکاری با سازمان ملل، سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی و توافقنامههای دوجانبه
حمایت از اصلاحات در سازمان ملل با هدف ایجاد توازن منصفانه بین کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه
خواهان تعطیلی پایگاههای نظامی آمریکا در آلمان و در صورت امکان، در کل اتحادیه اروپا، از طریق معاهدهای الزامآور
حمایت مشروط از یکپارچگی اروپا، اما با مخالفت با سیاستهای نئولیبرالی در اتحادیه اروپا
تلاش برای دموکراتیزه کردن نهادهای اتحادیه اروپا و تقویت نقش سازمان ملل در سیاست بینالملل
حزب چپ همچنین مخالف جنگ افغانستان و جنگ عراق بود و با پیمان لیسبون (Treaty of Lisbon) نیز مخالفت کرد.
ساختار سازمانی حزب چپ
حزب چپ در هر ۱۶ ایالت آلمان دارای شاخههای منطقهای مستقل است. این شاخههای ایالتی مسئول اداره شاخههای کوچکتر محلی هستند که معمولاً در سطح نواحی، شهرها، یا در مورد برلین، در سطح منطقه (borough) فعالیت دارند. پایینترین سطح تشکیلاتی حزب، سازمانهای پایه (grassroots) هستند که بسته به تراکم اعضا، میتوانند شامل یک محله مسکونی، یک شهر یا حتی کل یک ناحیه باشند.
حزب چپ دارای شاخه جوانان با عنوان «جوانان چپ سُلیـد» (Left Youth Solid) و شاخه دانشجویی به نام «چپ.SDS» (The Left.SDS) است. همچنین این حزب با چندین اندیشکده، نهاد آموزشی و گروههای سیاستگذاری چپگرا همکاری دارد که مهمترین آنها بنیاد رُزا لوکزامبورگ (Rosa Luxemburg Foundation) است.
رهبری و ساختار مرکزی :
رهبری رسمی حزب توسط یک کمیته اجرایی مرکزی (Party Executive Committee – PEC) متشکل از ۲۶ عضو انجام میشود که ۷ نفر از آنها عضو هیئت اجرایی اصلی حزب هستند. این هیئت شامل دو رئیس مشترک فدرال است که طبق اساسنامه، حداقل یکی از آنها باید زن باشد. همچنین به صورت عرفی تلاش میشود که یکی از رهبران از ایالتهای شرقی و دیگری از ایالتهای غربی باشد، اگرچه این موضوع الزام قانونی ندارد.
کمیته اجرایی توسط کنگره رسمی حزب انتخاب میشود؛ این کنگره همچنین وظیفه تعیین برنامههای حزبی و رسیدگی به مسائل سیاسی و سازمانی پایه را دارد.
در کنار رهبری مرکزی، رهبری فراکسیون پارلمانی حزب در بوندستاگ نیز به عنوان یک مرکز قدرت موازی در درون حزب شناخته میشود و گاهی میان این دو مرکز تنشهایی به وجود میآید. یکی از برجستهترین نمونههای این تنش در سال ۲۰۱۵ رخ داد؛ در آن زمان، رهبری فراکسیون پارلمانی به رهبری مشترک زاهرا واگنکنشت و دیتمار بارْتش در انتخابات فدرال ۲۰۱۷ پیروز شد و بر روسای وقت حزب، کاتیا کیپینگ و برند ریکسینگر غلبه کرد.
تحول ساختار داخلی :
پس از تأسیس در سال ۲۰۰۷، ساختار داخلی حزب وارد یک دوره گذار شد تا گروههای مختلف را در یک ساختار یکپارچه ادغام کند. در ابتدا، شاخههای حزبی غرب آلمان در کنگرههای حزب اولویت داشتند، که این امر باعث تقویت جناح «اپوزیسیون بنیادین» به رهبری اوسکار لافونتن شد. این امتیازات در کنگره سال ۲۰۱۴ لغو شدند.
رهبری دوگانه، که در ابتدا بهعنوان راهحلی موقت طراحی شده بود، در سال ۲۰۱۰ به ساختار دائمی حزب تبدیل شد. اما این ساختار در مورد رهبری فراکسیون پارلمانی در ابتدا اجرا نمیشد؛ بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ رهبری فراکسیون مشترکاً توسط گریگور گیزی و لافونتن انجام میشد و پس از آن گیزی به تنهایی این مسئولیت را بر عهده داشت تا اینکه در سال ۲۰۱۵ بازنشسته شد و رهبری مشترک دوباره بازگردانده شد.
تعداد اعضای کمیته اجرایی مرکزی که در ابتدا ۴۴ نفر بود، در کنگره سال ۲۰۲۲ به ۲۶ نفر کاهش یافت.
جناح های داخلی :
حزب چپ به داشتن ساختاری غیرمعمولاً قوی و رسمی از جناحهای داخلی معروف است؛ این جناحها در اساسنامه حزب تعریف شدهاند. هر جناحی که به اندازه کافی عضو داشته باشد، میتواند نماینده به کنگره حزب بفرستد. علاوه بر این، حدود ۴۰ گروه کاری درون حزب فعالاند که به موضوعات گوناگون سیاستگذاری و سازمانی میپردازند.
عضویت و پایگاه اجتماعی :
تا فوریه ۲۰۲۵، حزب چپ بیش از ۱۰۲ هزار عضو ثبت شده داشت. این اعضا شامل فعالان سیاسی، اتحادیههای کارگری، دانشجویان و جوانانی است که به دنبال تغییرات ساختاری در جامعه آلمان هستند. این حزب بهویژه در مناطق شرقی آلمان محبوبیت دارد، جایی که سابقه تاریخی حزبهای چپ قویتر است.
حزب چپ با چالشهایی از جمله تفاوتهای داخلی، نقدهایی درباره گذشته کمونیستی و تلاش برای گسترش حضور در غرب آلمان روبرو است. با این حال، آنها سعی میکنند با ارائه برنامههای روشن و همبستگی با جنبشهای اجتماعی مختلف، جایگاه خود را تثبیت و گسترش دهند.
چالشها و تضادهای داخلی :
به طور کلی آن ها همواره با چالشهایی درونی روبرو بوده است. برخی اعضا خواستار گرایشهای رادیکالتر سوسیالیستی و کمونیستی هستند، در حالی که دیگران بر سیاستهای میانهروتر و دمکراتیکتر تأکید دارند. این اختلافات گاهی به تنش و جدایی درون حزب منجر شده است. نمونهای از این جدایی، تشکیل ائتلاف مستقل «اتحاد ساهرا واگنکنشت» (BSW) است که در سالهای اخیر بخشی از اعضای حزب چپ از آن جدا شده و جناحی جداگانه تشکیل دادهاند. واگنکنشت در انتخبات سال زود هنگام سال 2025 که ناشی فروپاشی دولت اولاف شولتس بود شرکت کرد و در انتخابات 4/97 درصد آرا را کسب کرد و به دلیل نرسیدن به حد نصاب که 5 درصد می باشد از رسیدن به دولت ائتلافی باز ماند
نقش در سیاست ملی و ائتلافهای احتمالی :
این حزب در صحنه سیاست ملی آلمان، معمولاً در اپوزیسیون باقی میماند، اما در برخی ایالتها به ائتلافهای دولتی پیوسته و نقش شریک کوچکتر را ایفا کرده است. این موقعیت به حزب امکان میدهد بر سیاستهای اجتماعی و اقتصادی تأثیر بگذارد، هرچند در سطح فدرال هنوز توانایی تشکیل دولت را ندارد.
یکی از موانع اصلی حزب برای مشارکت در دولتهای ائتلافی بزرگتر، همچنان سابقه ارتباط با رژیم آلمان شرقی و رویکردهای رادیکال برخی اعضا است که سایر احزاب میانهروتر را از همکاری باز میدارد.
رویکرد حزب چپ به مسائل جهانی :
در حوزه سیاست خارجی، حزب چپ مخالف سیاستهای نظامیگری و دخالتهای نظامی آلمان در خارج است. آنها خواهان کاهش بودجه دفاعی و تمرکز بر دیپلماسی، حقوق بشر و همکاریهای بینالمللی هستند. همچنین، حزب بر حمایت از مهاجران، پناهندگان و حقوق اقلیتها تأکید میکند و در برابر سیاستهای ضد مهاجرتی موضع میگیرد.