پدری آن نوازندهی اسپاتیفای آن شراب ناب آن مهندس لحظههای تاپ
آن دهنده بهترین پاسا آن جذابتر از پاستا آن ادامه ژاویستا آن قویتر از باتیستا در برابرش مودریچ و کروس کیستا؟
آن گمگشته نبوغ عبدلا آن به تک بهتر از ویرتز و موسیالا. آن بلیط برگشت از غار آن پادشاه فوتبال.
راه رفتنش کرده خلقی را مغلوب دیدن پاسهایش حرام چون مشروب
تیم ملیش Spain است و رئالیان را دلیل pain
پدری را پرسیدند از چه سبب تو را نام این است؟ گفت اولین کلمه فرزندم رئال شیرین است
عارفی بعد چندهزار سال عبادت جامه اسلام میدرید و زنار میبست. گفتندش چه میکنی؟
گفت هر ثانیه بازی پدری را صدشکر واجب از آگاهی محیطی گرفته تا دریبلهای ریز مرا دیگر طاقت آن نیست
از دست و پاهای که برآید / کز عهده مارکش به درآید
گروهی از دافان گرد لاماسیا میگشته تا جوانان را اخفال کنند. کسی را پروا آنان نبود. گفتند شما را چه شده که ما را نگاه هم نمیکنید. مدیر آکادمی در غذاتان کافور میریزد؟ جوانی گفت به کافور احتیاجی نیست شیطان در لاماسیا توبه کرده و بر پدری سجده
در ساختمان پزشکان زنی شیرزاد نام گفت من همی پدری و گاوی را اشتباه میگیرم. در لحظه خونش بریختند
گر بر سر نفس خود (وحید)امیری مردی
گر هایلایت پدری را جدا ببینی مردی
مردی نبود خلط پدری و گاوی به هم
گر پدری و گاوی ز هم نشناسی گاوی
مجنونی ویتینیا نام را پرسیدند چرا بر موی خود همواره
کش همیبندی؟
گفت تا مرا از پدری بازشناسند
مردی گفتش هرکس که بینایی دید آن کش را داشته باشد خود از دیدن بازیتان صد بار متوجه اختلافتان میشود جاکش. منظور مرد این بود که جای کش باید از چیز دیگری استفاده کرد که جملهش به قرینه معنوی حذف شد
پ ن= به عمد حکایت و داستانی از آن بولد انگلیسی در اینجا نیامد که مقایسه اش با پدری
خود توهین به پدری است