ماتئوس کونیا و برایان امبومو از زمان حضورشان در فوتبال انگلیس، با نمایشهای درخشان توجهها را جلب کردهاند. اما آنچه آنها را فراتر از جذابیتهای ظاهری متمایز میکند، عملکرد بینقصشان در شاخصهای فنی و آماری است؛ جایی که هر دو به عنوان قاتلان تمامعیار در محوطه جریمه، فراتر از شاخص xG یا امید گل عمل کردهاند. امبومو با وجود داشتن امید گل 7.6، بدون احتساب ضربات پنالتی، تقریباً دو برابر عملکرد بهتری داشته و 15 بار گلزنی کرده است. پس از او، کونیا با ثبت 15 گل از امید گل 8.7، خودش را به عنوان دومین بازیکن برتر معرفی میکند.
تمامکنندگی تمامعیار این دو بازیکن بیتردید شایسته تحسین است؛ و این همان ویژگیای است که منچستریونایتد در فصل گذشته بهشدت از فقدان آن رنج میبرد. با این حال، یک پرسش جدی مطرح میشود: آیا منچستریونایتد با هدف قرار دادن استثناهای آماری لیگ برتر، به جای در نظر گرفتن فرآیندهای پایه و قابل اتکا، روی درخششهای مقطعی بازیکنان قمار میکند؟
برای پاسخ، به سراغ عملکرد برایان امبومو میرویم؛ گلهای او در فصل گذشته تنوع زیادی داشت: والیهای هوشمندانه، ضربات کاتدار دقیق، شوتهای سهمگین، جایگیریهای غریزی و گلهای مقابل دروازه؛ و البته، مقداری شانس. از جمله گلی که در دیدار برابر ایپسویچ به ثمر رساند، جایی که یک ارسال بلند از جناحین به شکل اتفاقی و بدون هدفگیری، مستقیماً وارد دروازه شد. مهاجم کامرونی نهتنها جای خالی ایوان تونی را پر کرد، بلکه با ایفای نقشی کلیدی برنتفورد را به 56 امتیاز رساند که دومین رکورد برتر آنها در لیگ برتر محسوب میشود. اما پرسش اساسی این است: آیا چنین بازدهی با توجه به کیفیت موقعیتهای او در فصول آینده قابل تکرار است؟
برای یافتن پاسخ، کارشناسان اتلتیک عملکرد فصل گذشته برایان امبومو را با استفاده از دادههای فنی، صد هزار بار شبیهسازی کردند. نتیجه شگفتانگیز بود: یک مهاجمِ معمولی، با همین موقعیتها، تنها در یک مورد از 200 فصل به آمار ۱۵ گل یا بیشتر میرسد. در واقع، فقط ۰.۴% از شبیهسازیها چنین آماری را بازتولید کردند. براساس این مدل، محتملترین سناریو برای یک مهاجم متوسط، تنها دو گل بود. در سوی دیگر، عملکرد ماتئوس کونیا هم فراتر از حد انتظار بود، البته به شکل متعادلتر. مهاجم برزیلی برای رسیدن به رکورد 17 گل دارای شانس 1.7 درصدی بود، رقمی نادر اما به مراتب تکرارپذیرتر از آمار و ارقام امبومو.
اگر شاخص xG را مبنا قرار بدهیم، 15 گل برایان امبومو تقریباً چیزی شبیه به یک معجزه بوده است
به نظر میرسد تکرار عملکرد خیرهکننده امبومو و کونیا در فصل ۲۵-۲۰۲۴ با همان کیفیت موقعیتها بسیار بعید باشد. با این حال، نباید فراموش کرد که xG صرفاً یک مدل آماری است. تمامکنندگی در فوتبال، تابع مجموعهای از عوامل پیچیده و درهمتنیده است: فاصله و زاویه شوت، پرس مدافع، جایگیری دروازهبان، تکنیک ضربه، سطح مهارت فردی و البته، چاشنی شانس. هیچ مدلی نمیتواند تمام این مؤلفهها را بهطور کامل و دقیق در نظر بگیرد. فوتبال ورزشی دادهمحور است اما محدودیت نمونهها باعث میشود آمارهای مربوط به شوتزنی دستخوش نوسانهای شدید باشند. برای مثال، اگر مدل آماری تا ۲۵% در تخمین نرخ تبدیل موقعیتهای کونیا اشتباه کرده باشد، احتمال رسیدن او به ۱۵ گل بهجای ۱.۷%، به عددی بسیار معقولتر یعنی حدود ۱۰% میرسد.
با این حال، یک الگوی آماری مهم وجود دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت: پیشیگرفتن مکرر از xG چیزی نیست که اکثر بازیکنان بتوانند آن را در بلندمدت تکرار کنند. نموداری که در ادامه میآید، میزان «over performance یا عملکرد فراتر از انتظار» بازیکنان لیگ برتر را در دو فصل متوالی مقایسه میکند. نتیجه کاملاً روشن است: تقریباً هیچ همبستگی آماری بین آنها وجود ندارد.
گراف مربوط به عملکرد بازیکنان از لحاظ تغییرات xG در دو فصل متوالی؛ رابطه بسیار ضعیفی بین دو محور وجود دارد. یعنی عملکرد بازیکنان در گلزنی نسبت به xG در یک فصل تقریباً هیچ پیشبینیای برای فصل بعد فراهم نمیکند. به عبارت دیگر، overperformance در xG معمولاً پایدار نیست و بیشتر به شانس یا نوسانات مقطعی مربوط است تا یک مهارت تکرارشونده.
در مورد این که بازیکنی بیشتر یا کمتر از xG خود گلزنی میکند، همیشه استثناهایی وجود دارد. برخی بازیکنان به علت مهارت بالا در ضربات نهایی بهطور پیوسته از xG خود فراتر میروند. برجستهترین مثال، سون هیونگ مین است که از فصل 19-2018 تاکنون، ۹۷ گل به ثمر رسانده در حالیکه xG او در این بازه تنها ۷۲ بوده است. هری کین، فیل فودن و کوین دیبروین نیز عملکرد چشمگیری در این بحث دارند. اما برایان امبومو - حداقل تا اینجای کار - در این سطح قرار نمیگیرد. او برای اولین بار در چهار فصل گذشته فراتر از xG خود گلزنی کرده است. آیا ممکن است این جهش نتیجه پیشرفت چشمگیر در مهارت تمامکنندگی او باشد؟ بعید است. هرچند بررسیها نشان میدهد که الگوی شوتزنی او در این فصل تغییر کرده و شاید همین موضوع در انتخاب نوع و زمان ضربات، بخشی از این موفقیت را توضیح دهد.
در فصول گذشته، شوتهای امبومو نسبتاً در سراسر محوطه جریمه پخش میشد اما در فصل 25-2024، تمرکز مهاجم برنتفورد بیشتر روی گوشه سمت راست محوطه جریمه بود. حرکت در عرض محوطه و شوت کاتدار به گوشه دروازه، به تمامکنندگی شاخص امبومو تبدیل شده بود. این امکان وجود دارد که او واقعاً در این نوع ضربات خاص با سایرین بازیکنان فرق داشته باشد. اما اینکه آیا در تیمی مانند منچستریونایتد نیز میتواند به همان میزان در چنین موقعیتهایی قرار بگیرد، پرسش دیگری خواهد بود.
نقشه شوتهای برایان امبومو در چهار فصل گذشته؛ جناح راست منچستریونایتد پس از سالها تقویت میشود؟
برای ماتئوس کونیا، داستان کمی متفاوت است. او نه فقط در این فصل، بلکه در هر دو فصل کامل لیگ برتریاش، عملکرد بهتری از xG خود داشته است. اما وقتی به نقشه شوتهای او در این فصل نگاه دقیقتری داشته باشیم، الگوی خاصی آشکار میشود: پنج گل از ضربات مهاجم برزیلی از بیرون محوطه جریمه به ثمر رسیدهاند که در کنار همتیمی جدیدش، برونو فرناندز، یک رکورد محسوب میشود؛ جالب است بدانید یکی از این گلها بهطور مستقیم از نقطه کرنر وارد دروازه یونایتد شد. این آمار میتواند دو تعبیر داشته باشد: یا کونیا در شوتهای پشت محوطه مهارت خاصی دارد، یا در احتمالی قویتر، این توانایی او در فواصل دور در ادامه به سطحی متعادلتر و پایدارتر بازخواهد گشت.
به شوتهای پشت محوطه کونیا دقت کنید؛ یکی از آنها در نقطه کرنر دیده میشود، همان توپی که برابر یونایتد تبدیل به گل شد.
خطر اصلی در جذب بازیکنانی که نسبت به xG عملکرد بهتری دارند، هزینه گزافی است که باشگاهها به امید تداوم موفقیت آنها پرداخت میکنند. توماس فرانک، سرمربی برنتفورد، پیشتر با اشاره به «۲۰ گل برای یک تیم میانهجدولی» درباره امبومو گفته بود:
اگر قرار باشد او فروخته شود، باید با رقمی واقعاً بالا انجام شود.
در نقل و انتقالات، بازاریابی بر اساس عملکرد واقعی بازیکنان آسانتر از تکیه بر آمارهای فنی است. یک نمونه هشداردهنده مشخص در این زمینه، انتقال ۴۷.۵ میلیون پوندی تیمو ورنر از لایپزیش به چلسی در سال ۲۰۲۰ است. او پس از فصلی که عملکردی به شدت فراتر از انتظار داشت، با ۲۸ گل از اکسجی 21.2 راهی استمفوردبریج شد. اما «کفشهای گلزنی» این مهاجم آلمانی هرگز به لندن نرسید و او در دوران حضورش در لیگ برتر، ۱۱ گل کمتر از xG خود به ثمر رساند. لیورپول نیز کریستین بنتکه را پس از درخشش مشابه در آخرین فصل حضورش در استون ویلا به خدمت گرفت و او نیز نتوانست فرمش را در یک باشگاه بزرگتر تکرار کند.
تیمو ورنر معنای فروپاشی را درک میکند؛ به اکسجی تولیدی (رنگ قرمز) و تعداد گل او (رنگ آبی) به ازای 90 دقیقه دقت کنید
در این مورد، یک مثال نقضِ جدید هم وجود دارد؛ عمر موموش که زمستان گذشته از بوندسلیگا راهی منچسترسیتی شد، با به ثمر رساندن هفت گل همچنان تمامکننده درجه یکی به شمار میرود. با وجود نگرانیها در مورد بازیکنانی که نسبت به اکسجی عملکرد بهتری دارند، یک حقیقت مهم در مورد ماتئوس کونیا و برایان امبومو پنهان میماند: بازیکنان جدید منچستریونایتد از لحاظ xG پایه، آمار و ارقام قدرتمندی دارند. عملکرد فراتر از انتظار آنها در تیمهای کوچکی که موقعیتهای زیادی تولید نمیکنند، بسیار تحسینبرانگیز است. ممکن است در تمامکنندگی شاهد فراز و نشیب باشیم، اما در خلق موقعیتهای با کیفیت معمولاً ثبات بیشتری وجود دارد. توانایی قرار گرفتن مداوم در موقعیتهای گلزنی با کیفیت چیزی است که واقعاً باید ارزشمند تلقی شود، نه درخششهای مقطعی بازیکنان.
تمرکز روی تمامکنندگی، جنبههای جذاب بازیکنان جدید منچستریونایتد را پنهان میکند. کونیا و امبومو در خلق موقعیت گلزنی برای سایر بازیکنان مهارت زیادی دارند. چیزی که راسموس هویلونِ در حال تقلا به شدت لازم دارد، کسی که فصل گذشته در بین تمامی مهاجمان لیگ برتری کمترین xG را ثبت کرده بود. در نمودار زیر، سهم هر بازیکن در xG و xA تولیدی تیمش مشخص شده است؛ امبومو و کونیا با عملکردی درخشان، جایگاه برجستهای دارند. آنها ابعاد دیگری نیز به حمله یونایتد اضافه میکنند که در این آمارها دیده نمیشود، مثل توانایی کونیا در پیشروی با توپ و قدرت جسمانی امبومو در دوئلهای هوایی.
امبومو و کونیا هر دو مشارکت خوبی در گل و پاسگل مورد انتظار تیمشان داشتهاند
همانطور که ایان گراهام، مدیر سابق بخش تحقیق لیورپول، در کتاب خود با عنوان «چگونه لیگ برتر را ببریم» نوشته است، یکی از وظایف تحلیل دادهها «تفکیک عملکرد بنیادی و بلندمدت از عملکرد کوتاهمدت و غیرقابل پیشبینی» است و اینکه «اکثر تیمها تفاوت بین سیگنال و نویز را نمیتوانند تشخیص دهند.»
عملکرد فراتر از انتظار برایان امبومو و ماتیاس کونیا در گلزنی؟ احتمالاً نویز است، بهویژه در مورد امبومو. اما سیگنال اصلی - قرارگیری در موقعیتهای کیفیت بالا و خلق فرصت گلزنی برای سایرین - کاملاً واقعی است. امبومو از لحاظ امید پاسگل (xA) با ثبت عدد 9.3 بهترین بازیکن لیگ برتر به شمار میرود و کونیا نیز از تمام بازیکنان فعلی منچستریونایتد بهتر بوده است. شاید شیاطین سرخ بابت این نویز قیمت بالایی پرداخت کنند، اما در این مورد، سیگنال را هم دریافت خواهند کرد. و فعلاً، همین برای روبن آموریم کافی است.
به قلم کانر اونِیل برای اتلتیک