حسین وفاییمن که نه ولی مادر بزرگ مادر من دیده بود.
تو سن ۹۰ سالگی بود بهم گفت که وقتی ۲۳ ساله بود تو یه سفری که به کوه رفته بوده نزدیکای غروب یه شی سیاه رنگ دیده بود.
به گفته اون موهاش بلند بود و فرفری و رنگش سیاه بود و همچنین پستان های درازی داشته.
از زمین جدا بوده و لای درختان ..
همچنین یه چیزی هم گفت که وقتی از ترس داشته فرار میکرده زمین میخوره و کتف اش بشدت آسیب میبینه جای آسیب دیدگی اش هم نشون داد که این رو به واقعیت نزدیک میکنه.
یه خاطره جذاب هم برات بگم که دوستم تو دانشگاه با یه شخصی هم اتاقی بوده که مهارت خاصی تو احضار جن داشته و یه شب جن احضار میکنن اونام تا صبح اینارو اذیت میکنن و وسایل موجو تو خوابگاه رو میزنن تو سر این بیچاره ها
همچنین من یه روایت از جن ها شنیدم که میشه با سنجاق اسیرشون کرد.
تو ۴ خیابون پایین تر محله ماهم یه خونه متروکه هست که میگن از سال ۱۳۰۰ خالیه و چند بار همسایه های طبقه ۳ و ۴ ساختمون های کنارش یه شبه طوری دیدن