تقریر اجمالی :
مقدمات: 🔻
1_🔸️هر موجود از نظر نسبت ذاتش به وجود، یا:
الف) 👈واجبالوجود بالذات است (وجودش ضروری است و عدمپذیر نیست)، یا
ب)👈 ممکنالوجود است (بودن و نبودنش مساوی الاحتمال است)، یا
ج) 👈ممتنعالوجود است (وجودش محال است).
2_🔸️ ممکنالوجود چون ذاتاً اقتضای بودن ندارد، تحققش نیازمند علت است (اصل ترجیح بلا مرجّح محال است).
3_🔸️ سلسلهٔ علل ممکنالوجود نمیتواند تا بینهایت ادامه یابد و دور علت نیز محال است، چون در هر دو صورت، وابستگی وجودی توضیح داده نمیشود.
4_🔸️ پس باید علتی باشد که خودش ممکنالوجود نباشد؛ یعنی وجودش از خودش باشد و نیازمند به غیر نباشد.
نتیجه: ☑️
چنین موجودی همان واجبالوجود است: موجودی که علت ندارد، بلکه علت همهٔ موجودات دیگر است، وجودش وابسته به چیزی نیست، وابستگی سلسلهٔ امکان را قطع میکند و بالاترین مرتبهٔ وجود را دارد. این همان خدا در اصطلاح فلسفی است.
بررسی سوالات
سوال : واجبالوجود را تعریف میکنیم (“عدم آن محال است”)، اما این تعریف معلوم نمیکند چنین چیزی اصلاً قابل تصور هست یا نه، و آیا چیزی با این ویژگی ممکن است وجود داشته باشد
پاسخ منطقی:
در تقریر ابنسینا واجبالوجود «فرض قراردادی» نیست، بلکه نتیجهٔ تحلیل عقلی از تقسیم وجود به ممکن، واجب و ممتنع است. وقتی وجود بالفعل ممکنات را میبینیم و وابستگیشان به علت را میفهمیم، یا باید تسلسل بپذیریم یا واجب. تعریف واجب نتیجهٔ استدلال است، نه فرض مقدماتی.
اشتباه کانت در نسبت دادن پیشفرض: او نقدش بیشتر به براهین وجودی و آنسلمی میخورد که از تعریف به وجود میرسند؛ اما در برهان امکان و وجوب، از واقعیت خارجی ممکنات حرکت میکنیم و به ضرورت وجودی واجب میرسیم
سوال : اگر بپرسیم چرا واجب هست؟ نمیتوان گفت چون ممکناتاند، مگر آنکه واجب هم به ممکنات نیازمند شود. تنها راه این است که بگوییم وجودش بدیهی و نبودش متناقض است، که این همان برهان وجودی است.
پاسخ منطقی:
در برهان امکان و وجوب “چرا واجب هست؟” به معنای “چرا چیزی بدون علت وجود دارد؟” یک سوءتفاهم است، چون واجبالوجود علت ندارد، نه به معنای “توضیح ندارد”، بلکه چون ذاتش عین وجود است و فقدانش محال است. این “محال بودن” برآمده از تحلیل منطقی تقسیم موجودات است، نه صرف تعریف لفظی.
نیاز واجب به ممکنات یک مغالطهٔ «برگرداندن وابستگی» است؛ وابستگی یکسویه است: ممکن به واجب وابسته است، نه برعکس.
توضیح کامل
https://www.tarafdari.com/node/2661267
نقد :
هیچ موجودی نیست که تصور عدمش مستلزم تناقض باشد، پس هیچ موجود واجبی نیست.
پاسخ منطقی:
هیوم فرض میکند «قابل تصور بودن عدم چیزی» = «امکان منطقی عدم»؛ در حالیکه توانایی ذهن در تصور نبود یک چیز، دلیلی بر امکان واقعی نیست (میتوان اجتماع نقیضین را هم ظاهراً تصور کرد، اما محال است).
در تحلیل هستیشناختی، واجبالوجود عدمپذیر نیست نه چون ما نمیتوانیم عدمش را تخیل کنیم، بلکه چون تحقق ممکنات بدون او به تناقض واقعی منجر میشود (وابستگی بیپایان یا پیدایش از عدم محض).
چرا «عدم واجب» تناقض واقعی دارد؟
اگر بگوییم «واجبالوجود نیست»، یعنی هیچ موجودی نیست که هستی را بینیاز از علت داشته باشد.
پس همه چیز ممکنالوجود است و نیازمند علت است.
علتی نیست که این سلسله را آغاز کند → پس هیچ چیز نباید الان وجود داشته باشد.
اما چیزهایی الآن وجود دارند → تناقض حاصل میشود.
اینجا میبینی که «عدم واجب» با واقعیت فعلی (وجود هر چیزی) در تعارض متافیزیکی و منطقی است
نقد :
«واجب» فقط برای قضایای تحلیلی معنادار است، نه موجودات.
پاسخ منطقی
این نقد بر مبنای نگرش تحلیلی معناباورانه راسل است که میگوید ضرورت فقط در زبان صدق دارد، نه در جهان خارج. اما این دیدگاه، ضرورت متافیزیکی را انکار میکند.
در برهان امکان و وجوب، «واجب» به معنای ضرورت وجودی خارجی است، مثل خود وجود کلیت ریاضی به معنای «در نظام واقعیت محال نبود»؛ نه بازی زبانی.
5_ «چه چیزی علت اول را ایجاد کرد؟»⚠️ |
توضح کامل در مسئله آفریننده خدا
https://www.tarafdari.com/node/2659526
پاسخ کوتاه :
مقدمهٔ برهان این نیست که «همه چیز» به علت نیاز دارد، بلکه «هر ممکنالوجود» یا «هر چیزی که آغاز دارد» به علت نیاز دارد. علت اول واجبالوجود است، آغاز ندارد و ممکن نیست تا نیازمند علت باشد.
6.«آیا جهان به علت نیاز دارد؟»⚠️ |
اصل بدیهی عقل: «ترجیح بدون مرجّح محال است.»یعنی اگر دو امکان متساوی باشند، یکی بدون دلیل بر دیگری ترجیح پیدا نمیکند.
در ممکنالوجود، «بودن» و «نبودن» مساویالاحتمالاند از جهت ذات.
پس برای تحقق «بودن»، باید مرجّحی بیرون از ذات او وجود داشته باشد که این برتری را ایجاد کند.
این مرجّح همان علت است.
اگر علت نباشد، لازمهاش این است که وجودش بدون برتریدهنده واقع شود ⟶ ترجیح بلا مرجّح ⟶ محال.
۴. نتیجه
ممکنالوجود بالضروره علت میخواهد و محال است بیعلت تحقق یابد، چون:
ذاتش هیچ ضرورتی برای بودن ندارد.
تحقق بدون علت، ترجیح بلا مرجّح و نقض اصل عقلانی است.
اگر جهان واجبالوجود باشد، نیازی به علت ندارد؛ اما شواهد متافیزیکی (تغییر، وابستگی، اجزاء، امکان عدم) نشان میدهد که جهان ممکن است، پس به علت نیاز دارد.
شهود متافیزیکی «هیچ چیز از عدم پدید نمیآید» پشتوانهٔ این اصل است، مستقل از تجربه استقرایی.
توضیح کامل
https://www.tarafdari.com/node/2656847
سوال :
برخی میگویند همانطور که میتوانیم اعداد را تا بینهایت به عقب ببریم، چرا علتها را نتوانیم بینهایت به عقب ببریم؟
پاسخ منطقی :
تفاوت اعداد و تسلسل علّی این است که اعداد صرف مفاهیم ذهنیاند و وابستهبهوجود نیستند، اما سلسلهٔ علل، وابستهبهوجود است.
«بینهایت بالقوه» (مثل اعداد مثبت که همواره میشود بزرگتر رفت) با «بینهایت بالفعل» (یک کل کامل و پایانناپذیر که موجود است) فرق دارد.
۱. اصل:
علتِ حقیقی، باید در وجود بر معلول تقدم داشته باشد (تقدم ذاتی، نه زمانی).
۲. فرض تسلسل علّی:
در زنجیرهای بیپایان از معلولها، هیچ علتی وجود ندارد که خودش وابسته نباشد.
۳. پیامد:
اگر همه حلقهها وابسته باشند، کل زنجیره وابسته خواهد بود و بدون علت مستقل، هیچچیز موجود نمیشود.
۴. نتیجه:
تحقق سلسلهٔ بیپایان علل وابسته محال است؛ پس باید علتی باشد که خودش وابسته نباشد (واجبالوجود یا علتالعلل).
سلسلهٔ علّیِ وابسته، تا وقتی تمام حلقهها ممکنالوجود باشند، نیازمند یک علت واجبالوجود است که وابسته نباشد. در غیر این صورت، اصل وجود معلولها توضیحناپذیر میماند.
جمعبندی: یک مجموعهٔ بینهایت از «ممکنها» نمیتواند بینیاز از علت باشد، چون همهٔ اعضایش محتاجاند، پس کل مجموعه هم بیعلت نمیشود.
تسلسلی که در فلسفه ممکن بودنش جای بحثه تسلسل زمانی هست
یعنی جهان ممکن الوجود ازلی باشه و خالقش واجب الوجود ازلی و جهان به تسلسل علت با وجود علت واجبش برسه !!
نه اینکه تسلسل در علت پیش بیاد
برخی آتئیست ها سر همین اشنباه میگن تسلسل ممکنه!!
سوال
شاید علت و معلول در یک چرخهٔ بسته قرار گیرند (A علت B، و B علت A شود).
پاسخ منطقی:
1_تعریف دقیق «دور علّی»
فرض: دو یا چند موجود داریم، مثلاً A و B، چنانکه:
A علت B است
B علت A است
منظور از «علت» در اینجا، علت بالذات و تامه است، یعنی وجود معلول وابسته به وجود علت است در همان مرتبهٔ وجودی یا تقدم ذاتی (نه صرفاً تقدم زمانی).
۲_ تقدم و تأخر ذاتی، نه زمانی
در علیت بالذات، علت و معلول بهصورت بدیهی یک ترتیب وابستگی هستیشناختی دارند:
علت باید در حیث علیت خودش بر معلول، تقدم داشته باشد (حتی اگر از نظر زمانی همزمان باشند).
«تقدم ذاتی» یعنی: علت از حیث وجودبخشی مقدم است و معلول از حیث وجودگیری مؤخر است.
۳_ تناقض منطقی در دور
اگر A علت B باشد و B علت A، در سطح تقدم ذاتی میگوییم:
از A ← B (پس A مقدم است بر B)
از B ← A (پس B مقدم است بر A)
حال هر یک از A و B هم معلول دیگری است، پس هرکدام وابسته به دیگرى است تا موجود شود
نتیجه: A وابسته است به B برای تحقق خود و در عین حال B وابسته است به A برای تحقق خود.
یعنی هر یک باید قبل از خود موجود باشد، تا خود را موجود کند. این یعنی A باید از حیث وجودی مقدم بر خودش باشد؛ که عین اجتماع نقیضین است:
الف: A قبل از خودش موجود است.
ب: A قبل از خودش موجود نیست.
اجتماع الف و ب ⇒ تناقض قطعی.
۴_ مقایسه با تسلسل
در تسلسل، وابستگی بیپایان داریم، نه وابستگی یک چیز به خودش.
در دور، بازگشت وابستگی به خود است، که مستقیماً تعریف علت و معلول را نقض میکند.
حلقههای علّی
پاسخ:
حلقهٔ علّی واقعی مستلزم این است که یک شیء علت خودش باشد (مستقیم یا غیرمستقیم)، که مستلزم تقدم و تأخر ذاتی یک چیز نسبت به خودش است و متناقض است.
9. علیت و فیزیک مدرن (گازها، کوانتوم)؟⚠️ |
توضیح کامل
https://www.tarafdari.com/node/2659166
نقد اصلی:
مولکولهای گاز یا ذرات کوانتومی ممکن است بدون علت تعیینشده حرکت کنند.
در کوانتوم، پیشبینی قطعی ممکن نیست.
پاسخ منطقی:
حرکت مولکولها ناشی از انرژی قبلی و قوانین پایستگی است، نه بیعلتی.
عدم قطعیت در کوانتوم، نفی علیت نیست، بلکه نفی تعیینپذیری کامل (Determinism) است؛ روابط آماری هم نیازمند «شرطهای اولیه» و «قوانین» هستند که نقش علت دارند
10 _ ازلی بودن جهان برهان را رد می کند؟⚠️ |
ازلی بودن جهان هیچ تاثیری روی برهان ندارد
بعضیها فکر میکنند اگر جهان ازلی باشد، دیگر نیازی به خدا نیست، ولی فلسفه میگوید حتی ازلی بودن هم استقلال نمیدهد.
1. 🔸️ماده چون علتمند و محدود و قابل تقسیم و متغیر و وابسته و مکانمند است و هیچ کدام از ویژگی های واجب الوجود را ندارد ، ممکن الوجود است
۲.🔸️ اگر جهان ازلی باشد ولی ذاتش ممکنالوجود باشد (یعنی میتوانست نباشد و بودنش ضروری نیست)، باز هم دلیل میخواهد که «چرا همیشه هست».
۳.🔸️ وجودِ دائمیِ یک ممکنالوجود، نیازمند علت دائمی است.
۴.🔸️ علت دائمی باید موجودی باشد که خودش ضروریالوجود است و در هر «لحظهٔ وجودی» جهان را ایجاد و نگه میدارد.
5.🔸️ این مدل نه به تسلسل محال میانجامد و نه خدا را زمانمند میکند (چون خدا بیرون از زمان است و علتِ استمرار زمان نیز هست).
🔹️ازلیت جهان ماده + ممکنالوجود بودن آن = نیاز به علت واجبالوجود = وجود خدا.
11.اصل هیوم–ادواردز (توضیح کل زنجیره با توضیح تکتک اجزا)⚠️ |
چون تک تک اجزا زنجیره علت میخواهد چرا کل آن علت میخواهد؟
پاسخ:
توضیح تکتک حلقههای وابسته، توضیح وابستگی کل را نمیدهد؛ همچنان کل مجموعهٔ وابسته محتاج یک علت غیر وابسته است (همانطور که هر واگن کشیده شود، مجموع قطار هم کشیده میشود).
مقدمه ۱ – وابسته بودن یعنی نیاز به چیزی خارج از خود برای تحقق (تعریف علتپذیری).
مقدمه ۲ – اگر هر عضوی از یک مجموعهْ وابسته باشد، هیچیک از اعضا استقلال وجودی ندارد.
مقدمه ۳ – کل یک مجموعه، چیزی است جز تمام اعضای آن همراه با روابطشان. وقتی تمام اجزای آن وابستهاند، کل مجموعه هم فاقد استقلال ذاتی است.
مقدمه ۴ – آنچه فاقد استقلال ذاتی است، نمیتواند مبدأ وجود خود باشد و نیازمند علتی غیر وابسته است.
نتیجه – بنابراین حتی اگر بینهایت حلقهٔ وابسته داشته باشیم، باز هم مجموعهٔ آنها بهکل (و نه فقط تکتک اجزا) نیازمند علتی مستقل و بینیاز است.
12. قانون بقای ماده و انرژی ربطی به برهان دارد ؟⚠️
|
نقد :قانون بقا ماده و انرژی میگه ماده فقط تغییر شکل میده یعنی همیشه بوده
پاسخ منطقی
قانون بقای ماده و انرژی فقط میگوید مقدار کل ماده و انرژی تغییر نمیکند؛
برهان علیت میپرسد: همین ماده و انرژی اصلاً از کجا وجود یافتهاند؟
پس بقای آنها بعد از وجود داشتن، ربطی به پرسش وجودی و وابستگی به علت ندارد.
13.خدای حفره ها ؟ ندانستن قبل بیگ بنگ رو به خدا نسبت دادن ؟ ایا قوانین طبیعت خالق اند ؟⚠️
|
1. تمایز موضوع:
برهان امکان و وجوب، خدا را نه بهعنوان «پرکنندهٔ مجهولات علمی» بلکه بهعنوان توضیح نهایی برای اصل هستی ممکنالوجودها اثبات میکند. این برهان به هیچ «حفره» در دانش تجربی متکی نیست.
۲. تمایز سطح پرسش:
علم پرسش «چگونه پدیدهها درون جهان و طبق قوانین تغییر میکنند» را بررسی میکند.
فلسفهٔ وجودی میپرسد: «چرا این قوانین و خودِ جهان اصلاً وجود دارند؟»
هیچ مدل کیهانشناسی—even بدون آغاز زمانی—این سؤال وجودی را حذف نمیکند.
۳. وابستگی کل جهان:
اگر کل جهان (با هر مدل پیش از بیگبنگ) ممکنالوجود باشد، در کلّیت خود محتاج علت بیرونی و غیر وابسته است. جستوجوی علت در درون جهان، فقط میان موجودات وابسته دور میزند.
۴. نتیجه:
برهان امکان و وجوب به دنبال علتالعلل غیرممکنالعدم است، نه یک «رویداد اولیه» یا «ناشناختهٔ فعلی» که با پیشرفت علم پر شود. بنابراین پیشرفت علمی—even کشف کامل سازوکار قبل بیگبنگ—بر اعتبار این برهان اثر نمیگذارد.
سوال دوم : خالق بودن قوانین طبیعت
۱. تکیه بر مدلهای کیهانشناسی بدون «لحظه آغاز»؟
با استفاده از مدل «بیمرزی» (No-boundary) و فیزیک کوانتوم استدلال میکرد که جهان میتواند خودبهخود از یک حالت کوانتومی برآمده باشد، بیآنکه نیاز به علت خارجی باشد.
پاسخ عقلی: حتی اگر زمان و فضا «آغاز زمانی کلاسیک» نداشته باشند، وجود خودِ کل ساختار قانونمند کوانتومی همچنان نیازمند تبیین است. «خودبهخود» در فیزیک به معنای «بیعلت» نیست، بلکه به معنای «بدون علتی در چارچوب مدل فیزیکی» است؛ اما خود آن چارچوب و وجود قوانین فیزیکی، علتخواه هستند و در برهان امکان و وجوب، واجبالوجود همین را تبیین میکند.
۲. جایگزینی خدا با «قانون فیزیکی»؟
گفتهٔ معروف هاوکینگ: «چون قانونی مانند گرانش وجود دارد، جهان میتواند و باید از هیچ خلق شود.»
پاسخ عقلی: «وجود قانون گرانش» خودش یک واقعیت عینی و نیازمند توجیه است؛ قانون بودن یک اصل ریاضی در ذهن یا روی کاغذ کافی نیست، باید امکانی واقعی برای تحقق جهان را فراهم کند. پرسش اصلی برهان امکان و وجوب این است که چرا چیزی (قانون + واقعیت) هست، نه «هیچ». قانون فیزیک به خودی خود واجبالوجود نیست، چون قابل تصور است که اصلاً نباشد یا تغییر کند.
چکیدهٔ عقلی
مدلهای هاوکینگ — حتی اگر آغاز زمانی را حذف کنند یا پیدایش جهان را با قوانین فیزیک توضیح دهند — فقط نحوهٔ تغییرات و حالتها درون عالم ممکن را شرح میدهند، نه اصل وجود آن را. برهان امکان و وجوب، پرسش را به مرتبهای بالاتر میبرد: چرا چنین جهان و قوانینی اصلاً موجودند؟ پاسخ آن، بودنِ علتی است که در وجودش نیازمند غیر نباشد (واجبالوجود)
.
سوال دیگر هاوکینگ
قبل از جهان که زمانی وجود نداشته پس چطور خدا عالم را خلق کرده ؟
پاسخ : چیزی برای انجام فعل و کارش نیازمند زمان است که ماده و انرژی باشد و خداوند که فراتر از ماده و انرژی است فراتر از صفات آن که همان زمان هست هم میباشد بنابراین خدا فراتر از زمان است و برای خلق کردن عالم نیازی به زمان ندارد .
اگر دوستان ادعایی در مسئله وجود خدا دارند و نظرشان با بنده متفاوت است در صورت تمایل بنده حاضر به مناظره متنی در یک فضای علمی و به دور از حاشیه هستم
پایان