و.هید : «ایرانیان در تمام ادوار راههای اروپا را میشناختهاند و همیشه به آسانی در این مسیرها سفر کردهاند. در روسیه، آلمان، سوئد، انگلیس و حتی در ایسلند تعداد فراوانی سکههای ایرانی کشف شده است. در کنارههای رودخانۀ راین یک سگک متعلق به یک افسر ساسانی یافتهاند».
«سکههایی را که شاهزادگان ساسانی ضرب کردهاند، در پروس و در ایالتهای بالتیک تا عمق فنلاند یافتهاند. موزۀ استکهلم 800 سکه از این مسکوکات را در اختیار دارد. در جزیره اولاند 1122 سکه به دست آمده است. اکثر سکههای شرقی که در روسیه، پروس، سوئد و جزائر بریتانیا و ایسلند شمارهگذاری شدهاند، سکههای ساسانیاند.»
تالوبت رایس : «افتخارات بزرگ معماری بیزانسی مانند کلیسای سنت - صوفی (مسجد ایاصوفیۀ امروز)، کلیساهای «حواریون قدیس» سن - سرجیوس که همگی به فرمان و زیرنظر امپراتور یوستی نیانوس در قسطنطنیه بنا شدهاند، هرگز به این درجه از کمال نمیرسیدند و به عنوان نمونۀ کامل سبک معماریِ بیزانسی به شمار نمیرفتند اگر از عناصرِ هنر و معماری ایرانی نصیب کامل نبرده بودند».
ارنست کوهنل : «بیش از بیش این اعتقاد استوار میشود که در شکلگیری «سبک قرون وسطی» یک عنصر ساسانی وارد شده است. طرح (موتیف)های ویژۀ ایرانی، پیش از آن با کیش میترا که سراسر امپراتوریِ روم را پشت سر گذاشته بود در این سبک حضور داشتهاند. عنصرهای دیگری از طریق تماس ایرانیان با اقوام مختلف ژرمنی که از کرانههای دریای سیاه تا اقیانوس اطلس به بیش تاختند، وارد شده است. تأثیر سوم در این سبک که غالباً سریانی است، به وسیله مسیحیان وارد شده است که تحت تعقیب و آزار شاهان ساسانی به اروپا پناه بردهاند. ما به این ترتیب میتوانیم شباهت نقشههای ساختمانیِ کلیساهای گوناگون باستانی را در فرانسه، اسپانیا، آلمان که مثل «آتشکده»های ایرانی طراحی شدهاند و استفاده از طاق نعلاسبی (Herradura) و دیگر جزئیات معماری دوران ویزیگت را توجیه کنیم؛ و به همین منوال میتوانیم چگونگیِ ظهور طرحهای ساسانی را که به شکل گچ بریهای مرمرنما در مقبرههای «مروونژی ین» وجود دارند بیان کنیم، بدون این که انتقال موتیفهای پارچههای ایران را در تزئینات «کارولنژی ین» از یاد ببریم»
تالوبت رایس : «در کلیسای سن ساتورنینوی تولوز و موزۀ کلونی پاریس پارچههای زربفتی مشابه آنچه در موزۀ Vich در شهر بارسلونایِ اسپانیا دیده میشود نگهداری میشوند که بطور آشکار از یک منبع مشترک آمدهاند و وجه مشترک آنها نقوش حیواناتی است که با یکدیگر در جدالاند و به روی ظروف و عاج کاریهای ساسانی نیز دیده میشوند. همۀ این نقوش با ابریشم زربفت بافته شدهاند.
لوسین بووات : «در ایتالیا، در آلمان، در فرانسه و به خصوص اسپانیا در هنر رومی یا هنر ویزیگُت شواهد و علائمی از روابط تنگ این هنرها را با هنر ساسانی مییابیم - روابطی هنوز مبهم اما به حد کفایت مهم برای تاریخ هنر سدههای اول قرون وسطی. در تغییر شکل ناشی از درهم ریختن فرمهای قدیمی، تزئینات ساسانی جائی به خصوص با اهمیت به خود اختصاص داده است».
مارسل دیولافوا : «ممکن عجیب به نظر آید که تاریخ هنرهای اسپانیا و پرتغال در کتاب من در خاک ایران آغاز میشود و مطالعۀ مسجدهای اولیه به عنوان مقدمۀ مطالعات مربوط به کلیساهای غرب به کار برده شده است. در عین حال من امیدوارم نشان دهم که ایران نه تنها الهامدهندۀ معماری مسلمان و معماری موسوم به mudéjar (هنر مسیحی متأثر از هنر اسلامی بعد از اخراج مسلمانان از اسپانیا) بود، بلکه سهم مهم و کاملاً معین و معلومی در تحول موضوعات مذهبی در آستوریا، کاستیل و کاتالونیا بعد از اخراج مهاجمان داشته است که «بندیکتنها» بعدها در فرانسه آن را مورد تأکید قرار دادند».
مارسل دیولافوا : «"Monumentos arquitetonicos"» با ابراز حیرت و شگفتی شماری چند از ویژگیهایِ معماری و ساختمان این کلیساها را متذکر شدهاند، لیکن نتوانستهاند تا اصل و منشأ این ویژگیها پیش بروند و آنها را محلی تصور کردهاند. از جملۀ این مشخصات سرستونهای تغییر شکل داده شدۀ سبک «کورنتی»، طنابها و قلابدوزیشدههای زینتی، سقفهای گِرد بدون کمک گرفتن از روش قوسی، جزرهای خارجی و تقسیمبندی استادانۀ سقفهای محدب است که هرچند به صورت طاقهای نیم دایرهایاند، اما رگههای سنگی برجسته و محکم در آنها مشاهده میشود که مثل جرزهای بیرونی در برابر سنگینی و فشار سقف مقاومت میکنند و در آنها نوعی روکش سبک دیده میشود که روی دستکها تکیه دارند و جاهای خالی را میبندند. دیگر آنکه در برخی از آنها منحنیِ سقفها نعلی شکل است، در دیگر نیمهشلجمی با محور بزرگ عمودی؛ سه پخش نیمدایرهایِ پشت جایگاه همسرایان را نیز به شکل نعل اسب ملاحضه کردم، و اما، این ویژگیها - و این همان مطلبی است که میخواهم برآن تأکید کنم - همگی از مشخصات معماری ایرانیاند. بسیاری از آنها در بناهای خصوصی دوران هخامنشیان یافت میشوند و همۀ آنها را یکجا در ساختمانهای دوران پادشاهیِ ساسانیان - چه در ایران و چه در ایالات وابسته به بیزانس که این سبک را پذیرفتهاند - میتوان ملاحضه کرد. این نزدیکی کلیساهای آستوریا و بناهای ایرانی که گمان میکنم موضوعی تازه باشد، بعد از مطالعه و تجزیه و تحلیل سبک ساختمانهای آستوریاکه به وسیلۀ شاهزادگانِ محلی از چنگ مهاجمان به درآورده شدند، و در آنها زیر برچسب مسیحی یادبودهای روم امپراتوری و دشمنان خوفناک آن سوی دجلهاش به هم پیوند خوردهاند، نباید ایجاد شگفتی کند. تأثیر ایران ساسانی در این کلیساهای اولیه چنان مستقیم، چنان آشکار و چنان مسلط است که من حتی پیشنهاد میکنم در این مورد به جای اصطلاح سبک «لاتین و بیزانسی» اصطلاح سبک «لاتین و ایرانی» به کار برده شود».
مارسل دیولافوا : «مؤلفانی چند که فریب ظاهر را خوردهاند گمان کردهاند که میتوان منشأ اکثر سقفها و طرحهای ایرانی را در غرب یافت. این خطا آشکار است. روم سقفهای طاقی را بعد از تماسهای طولانی با پارتها (اشکانیان) برآورد. ویتروو Vitruve در زمان خود هنوز هیچ اشارهای به این موضوع نمیکند و به زحمت از مصالح ساختمانها، و از آجر پخته که آن نیز در تاریخی نسبتأ از شرق آورده شد سخن میگوید. پشت بامهای محدب (کوژ) چنان کم مورد استفاده بوده است که در ساختمان گرمابهها نظام پیچیدهای از بامهای سفالی معلق با دستکهای چوب بستی را جانشین آن کرده بودند».
«جوانههای معماریهای رومی و گوتیک اروپا از امتزاج و همکاری دو اسپانیا زاده شده است: اسپانیای انجیل و اسپانیای قرآن. در این موقعیت من موظف بودم آن چه را که متعلق به ایرانِ باستان بوده است به ایران باستان بازگردانم و مالکیتهای مصر قبطی، بیزانس و روم را محدود سازم. وقتی اینها را از هم جدا کردم چند پرتوی زیبای آفتاب ایران، یک قرن بعد از آن که فروغ خود را تا چین و ژاپن تابانده و فوراً جذب شده بودند، آسمان اسپانیا را نیز روشن کردند. در این پهنه، قدرت و کیفیتهای استواری حکمرانی دارند که شایسته و مناسب آفرینشهایی است که عمری دراز در پیش رو دارند».