در دو پست قبلی پایه های اثبات و استدلال های اثبات رو دیدید
https://www.tarafdari.com/node/2677595
https://www.tarafdari.com/node/2677608
در این پست به مسئله صفات و طبیعت خدا میپردازیم
مرحله اول 🟣
بساطت و کامل بودن واجبالوجود
بساطت
از تعریف وجوب وجود:
۱_هر موجود مرکب، برای تحقق نیازمند اجزای خود است. این نیاز با بینیازی مطلق واجب منافات دارد.
۲_پس واجبالوجود بسیط محض است: هیچ جزء، ماده و صورت، یا ترکیب ذات–صفتی در او راه ندارد. ذات او عین وجود اوست.
هر موجود واجب الوجود کامل مطلق است در وجود
زیرا اگر کامل مطلق نباشد در جنبه هایی از وجود عدم دارد
واجب یعنی وجودی که هیچ حیثِ عدم ندارد و تمام علت خودش است.
اگر حتی یک جزء از وجود در او فاقد باشد، همان جزء نسبت به وجود و عدم مساوی میشود؛ یعنی ممکن.
وجودِ ممکن در ذاتش جهتِ وابستگی دارد و نمیتواند خود را حفظ یا ایجاد کند
هر موجودی که در ذاتش امکان یا نقص وجود دارد، یعنی در ذاتش حیث عدمی هست، پس نمیتواند واجبالوجود باشد و برای تحققِ وجود نیازمند علتِ خارج از ذات است؛ بنابراین، فقط وجود مطلقِ واجب، بیعلت است و هر چه غیر از آن است، معلول است.
نامتناهی و وجود محض
۱_هر محدودیت یعنی سلب کمالات دیگر؛ و این سلب، نیازمند عامل محدودکننده است.
۲_واجبالوجود، به دلیل بینیازی مطلق، نمیتواند محدود یا مقید به حد خاص باشد.
۳_بنابراین، او وجود محض و نامتناهی است—بیحد، بیشکل، و جامع همهٔ مراتب وجودی بدون استثناء.
مرحلهی دوم 🟡
رابطه داشتن کمالات و خدا
کمال وجودی : چیزی است که باعث بهتر شدن و غنی تر شدن میشود و وجود دارد .
الف. مقدمهٔ اول:
«وجود» تنها امر حقیقی است؛ هرچه واقعیت دارد، از سنخ وجود است، و هر چیزی که از سنخ عدم باشد (مثل جهل، ناتوانی، مرگ، یا ظلم) فاقد واقعیت عینی است.
ب. مقدمهٔ دوم:
هر صفتی که “کمال” شمرده میشود، یعنی امری که «نقص» را رفع میکند و به «تام بودن» نزدیکتر میسازد. پس در ذاتِ هر کمال، نوعی فعلیت و تحقق نهفته است.
نتیجه:
کمال، نمود فعلیت وجود است، نه فقدان یا اعتبار ذهنی.
به تعبیر دیگر، کمال یعنی سهمی از تحقق وجود، نه امری مجرد از آن.
بنابراین صفات کمالی مثل علم و قدرت، نه قرارداد ذهنیاند و نه حالت اضافه؛ بلکه مراتب مختلف فعلیت وجودند.
برهانی دیگر
۱_صفات کمالی باعث بالاتر رفتن وجود میشوند ۲_بین موجودات وجود دارند ۳_واحب بالاترین وجود است و منشأ وجود
نتیجه : دارای تمام کمالات وجودی است
اگر صفات (مثل علم و قدرت) اموری اعتباری یا زاید بر ذات میبودند، لازمهاش ترکیب در واجبالوجود بود—یعنی ذات و صفت، دو مخلوق مستقل.
اما واجب بسیط است، و هر ترکیب مستلزم نیاز است.
پس صفات، نمیتوانند اموری غیر از ذات باشند؛ باید حیثهای وجودیِ همان ذات باشند.
و چون ذات واجب، عین وجود است، صفات نیز امور وجودیِ محض خواهند بود.
مرحله سوم 🟢
چیستی کمالات وجودی که در واجب است
در متافیزیک:
«کمال» یعنی فعلیت وجود در مرتبهای بالاتر از امکان یا نقصان.
یعنی هرچه چیزی را از نقص، خلأ و کمبود دورتر کند و به تحقق تامتر نزدیک سازد، کمال محسوب میشود.
پس ملاک کمال، شدتِ وجود و فعلیت مطلق است، نه سود یا زیان انسانی.
معیار اینکه چه چیزی کمال است
یک ویژگی یا صفت، در صورتی کمال هست که:
۱_مبنایش در خودِ حقیقت وجود باشد، نه قراردادی یا اعتباری.
۲_به فعلیت، نظم، و وحدت در ذاتِ شیء بیفزاید (نه به محدودیت یا نقصان).
۳_از حیث وجودی، موجب قرب به مرتبهٔ بینیاز و واجب شود.
با این معیار، صفاتی مانند علم، قدرت، حیات، خیر، حب و مهر همگی کمالاند، چون فعلیت وجود را میافزایند یا حفظ میکنند.
🔑. دستهبندی کلان صفات کمالی
الف) کمالات ادراکی (معرفتی)
صفات مربوط به حضور و اشراف وجود بر خودش و بر ماسوی خود:
علم: حضور وجودی معلوم در ذات عالم.
حکمت: علم به حقایق همراه با تناسب و کاربرد درست.
شهود: ادراک حضوری و بیواسطهٔ حقیقت.
آگاهی مطلق: جامعنگری بر همهٔ موجودات.
ب) کمالات توانشی (فعلی)
قدرت و توانایی که لازمهٔ فعلیتبخشی وجود است:
قدرت: توان ایجاد اثر و تغییر بدون نیاز بیرونی.
قدرت خلاقه: توان ایجاد وجود از عدم.
سلطهٔ مطلقه: توان نافذ بر کل هستی.
فیّاضیت: توان افاضهٔ وجود و خیر به دیگران.
ج) کمالات حیاتی (وجود معنوی–حیاتی)
صفات نشانگر سرزندگی و خودفعالی وجود:
حیات: فعلیت ادراک و کنش در ذات.
اراده: گرایش آگاهانهٔ وجود به تحقق افعال.
شادی وجودی: رضایت ذات از کمال خودش (در واجب، کامل و بینقص).
د) کمالات اخلاقی–وجودی
صفات که در انسان «اخلاقی» نامیده میشوند، ولی در فلسفه ریشه در وفور وجود دارند:
محبت/مهربانی: گرایش به افاضهٔ خیر بر دیگران.
عدالت: ایجاد توازن و تناسب وجودها بر اساس حقشان.
کرامت: ارزشگذاری وجودی بر نفس و دیگران به اعتبار کمال وجودشان.
صدق: تطابق کامل گفتار و کردار با حقیقت.
هـ) کمالات جمالی (زیباییشناختی–وجودی)
صفات نشانگر هماهنگی، تناسب، و انعکاس کمال:
جمال: هماهنگی کامل اجزا و صفات به نسبت وجود.
بهاء: شکوه و درخشش وجود کامل.
انسجام: نبود تضاد یا بینظمی در ذات.
و) کمالات خیری (نفعرسانی)
صفات که در فیّاضیت و خیرخواهی ظهور دارند:
رحمت: رساندن خیر وجودی حتی به ناقصترین موجودات.
لطف: افاضهٔ خیر با ظرافت و ملایمت.
غفران: رفع مانع وجودی (نقص اخلاقی یا حقوقی) برای دریافت خیر.
مرحله چهارم 🟠
چرا خیر خواهی و محبت جز کمالات است
چرا مهربانی (محبت) کمال وجودی است، نه صرفاً اخلاقی؟
(الف) تحلیل وجودی محبت:
محبت به معنای میل و گرایش ذات به افاضهٔ خیر بر دیگری است.
خیر، امری وجودی است (هر فعل یا حالت که کمال وجودی ایجاد کند).
پس محبت، فعلی است که ذات وجود را وادار به گسترش و ایجاد وجود بیشتر در دیگران میکند.
این حرکت، نشانهٔ وفور وجود است: تنها موجودی که از کمال و بینیازی سرشار است، میتواند خیر وجودی را بدون نیاز به بازگشت منفعت شخصی اعطا کند.
(ب) نسبت محبت با وجود محض:
وجود محض واجبالوجود، جامع همهٔ کمالات است و هیچ نقص یا کمبود ندارد.
این جامعیت، ذاتاً مقتضی فیّاضیت است: یعنی ظهور و افاضهٔ وجود به ماسوی خود.
محبت در سطح انسانی، سایه و تجلّی همین فیّاضیت است: تمایل به نفع رساندن بدون جبر یا منفعتطلبی، مظهری از کمال وجودی.
(ج) تفاوت با «اخلاق قراردادی»:
در اخلاق قراردادی، مثلاً «مهربانی خوب است چون جامعه بهتر کار میکند» یا «چون فرهنگ چنین میگوید».
در فلسفهٔ وجودی، مهربانی خوب است چون خود حقیقت وجودِ کامل، افاضهٔ خیر را اقتضا میکند.
حتی اگر هیچ قانون یا عرفی نباشد، موجود کامل ذاتاً مهربان خواهد بود؛ چون محبت، لازمهٔ وفور وجود و بینیازی است.
برهان صوری برای کمال بودن محبت
مقدمهٔ اول: هر صفتی که ذاتاً موجب افزایش فعلیت وجود در خودش یا دیگران شود، کمال حقیقی است.
مقدمهٔ دوم: محبت (مهربانی) ذاتاً گرایش به افاضهٔ خیر وجودی بر دیگری دارد.
مقدمهٔ سوم: خیر وجودی یعنی ایجاد یا تقویت مرتبهٔ وجود (علم، حیات، سلامت، آرامش، عدالت، …).
نتیجه: محبت، فعلی است که ذاتاً مرتبهٔ وجود را افزایش میدهد؛ پس کمال حقیقی است و در واجبالوجود، عین ذات وجود محض خواهد بود.
نگاهی گذرا
| دلیل منطقی از مقدمات🔻 |
صفت الهی🔑 |
| واجبالوجود ذاتش عینِ وجود است، پس نه از عدم میآید، نه امکانِ عدم دارد. |
وجوب و ضرورت وجود |
| چون هر گونه کثرت ناشی از تمایز و حدّ است، و حدّ نشانگر امکان و نقص؛ پس واجبالوجود هیچ حدّی ندارد و واحد است. |
وحدت مطلق (یکتایی) |
هر موجود مرکب، برای تحقق نیازمند اجزای خود است. این نیاز با بینیازی مطلق واجب منافات دارد.
پس واجبالوجود بسیط محض است: هیچ جزء، ماده و صورت، یا ترکیب ذات–صفتی در او راه ندارد. ذات او عین وجود اوست. |
بساطت |
| هر فقدان، امکانِ عدم است؛ پس واجبالوجود که واجب است، هیچ فقدانی ندارد → داراى همهٔ کمالات وجودی به نحوِ مطلق است. |
کمال مطلق |
| تغییر و حدوث نشانهٔ امکاناند. واجب چون ضروری است، تغییر و زوال ندارد. پس ازلی و ابدی است. |
ازلیت و ابدیت (زمانناپذیری) |
|
تغییر یعنی امکانِ حالت دیگر؛ واجب چون بالفعلِ مطلق است، هیچ بالقوگی ندارد → کاملاً ثابت است.
|
ثبات مطلق (بدون تغییر)
در ذات (نه فعل)
|
| هر معلول از واجب افاضه میشود → علتِ نخستین قادر بر ایجاد هر مرتبهٔ وجود است؛ پس قدرت مطلق دارد. |
قدرت مطلق |
| علم یعنی حضورِ وجودِ شیء در نزد علت. چون واجب علتِ همهٔ موجودات است و هیچ حدّی او را جدا نمیکند، پس همه را به ذات خود میداند. |
علم مطلق |
| حیات یعنی فعلیتِ آگاهانهٔ وجود؛ چون واجب فعلیت مطلق است، مرگ و سکون در او معنا ندارد → زندهٔ مطلق است. |
حیات مطلق |
| واجب از هیچ چیز وابسته نیست، پس بینیاز از غیر است؛ هر چه غیر باشد محتاج اوست. |
غنا و بینیازی مطلق |
| چون واجب ذاتاً وجود است و علت وجود دیگری نیست، افاضهٔ وجود از او بالذات جاری میشود، بدون نیاز یا تکلیف. |
فیاض مطلق (دهندهٔ وجود) |
| سلسلهٔ ممکنها نیاز به علت دارند؛ واجب علت بدونعلت است و منشأ هر وجود دیگر. پس فاعل مطلق است. |
علت نخستین
(علت الععل)
|
| |
|
جمعبندی برهانی نهایی
در نگاه فلسفی، متن تو این برهان را کامل کرده است:
واجبالوجود، وجود محض، نامتناهی و بسیط است.
هر کمال، تجلی مرتبهای از فعلیت وجود است.
واجب چون عین وجود است، جامع همهٔ مراتب فعلیت و در نتیجه دارای تمام کمالات وجودی است.
صفات الهی (علم، قدرت، حیات، خیر، رحمت، حب، عدالت…) عین ذات واجبالوجود و نه اموری زائد بر ذاتاند.
بنابراین این متن نه تنها صفات الهی را اثبات میکند، بلکه بنیان متافیزیکی آنها را نیز توضیح میدهد؛ یعنی نشان میدهد چرا خداوند:
عالم است (چون وجود محض، حضور مطلق بر ذات و ماسوی دارد)،
قادر است (چون فعلیت محض است)،
حیّ است (چون فعلیت ادراک و کنش در ذات دارد)،
خیر و رحمت مطلق دارد (چون وفور و غنای وجودی اقتضای افاضهٔ خیر دارد).