کسب درآمد در قبل از شانزده سالگی نه عجیب است و نه غیر ممکن؛ اما اکثر کسانی که در این سن شروع میکنند، اشتباه وارد مسیر میشوند و خیلی زود دلسرد شده و راهشان را عوض میکنند. قبل از شانزده سالگی دقیقا سن ساختن پایههاست؛ نه رسیدن سریع به پول. در این سن تو میتونی بفهمی چه کاری بهت میاد، به چه مسیرهایی علاقه داری و برای آیندهات چه شغلی مناسبتره.
بررسی مسیر یادگیری تخصص برای دانشآموزان تجربی
واقعیت اینه که درسهای رشته تجربی حجم بالایی دارند و معمولا انرژی و زمان بیشتری میگیرند. همین باعث میشود بچههای تجربی زمان کمتری برای یادگیری مهارتهای جدید داشته باشند؛ اما دانشآموزان ریاضی و فنیحرفهای معمولا با محدودیتهای کمتری روبهرو هستند و فرصت بیشتری برای یادگیری تخصصهای بیرون از مدرسه دارند. طبق آمار، حدود شصت و پنج درصد دانشآموزان فنیحرفهای مهارتی دارند که قابل ارائه در بازار کار است، در حالی که این آمار برای تجربیها کمتر از یکسوم است. این موضوع مقایسه نیست؛ فقط نشان میدهد هرکس باید شرایط خودش را بشناسد و با توجه به زمان و انرژی خود برنامهریزی کند.
چطوری علاقه خودم را کشف کنم؟
این سن بهترین زمان برای کشف علاقههاست. یکی با گرافیک حال میکند، دیگری عاشق تدوین یا فیلمبرداری است. کسی برنامهنویسی را دوست دارد و یکی دیگر از کارهای فنی مانند مکانیکی یا برقکاری لذت میبرد. حتی خیلیها معماری یا پزشکی را دنبال میکنند. نکته مهم این است که بفهمی واقعا چه چیزی برایت مناسب است و این فقط زمانی مشخص میشود که چند مسیر را تجربه کنی. تحقیقات روانشناختی نشان میدهد بیش از هفتاد درصد نوجوانها پس از تجربه چند مسیر، علاقه واقعی خود را پیدا میکنند. بنابراین تست کردن جزئی ضروری از رشد در این سن است.
وقتی به یک شغل علاقه ندارید، تمام فکر و ذهن شما فرار از کار کردن است؛ اما وقتی به شغل خود علاقمند هستید، تمام فکر و ذهن شما به چطوری انجام بدم تغییر میکند. این را هم باید در نظر گرفت که انسانهایی که دچار استرس و اضطراب هستند، وقتی وارد یک چالش بدون پاسخ میشوند و مهارت حل مسئله شغلی ضعیفی دارند، ترجیح میدهند برای جلوگیری از آسیب بیشتر به سیستم بدن، کارها را با تاخیر انجام دهند. پس اگر دچار اهمال کاری یا انجامدادن کارها با تاخیر هستید، اول باید به دلایل این اتفاق بپردازید.
چرا ساخت پایههای شغلی مهمتر از پول است؟
بسیاری از نوجوانها وقتی وارد یک مسیر جدید میشوند، سه ماه تمرین میکنند و بعد توقع درآمدهای بالا دارند. وقتی نمیرسند، دلسرد میشوند و مسیر را عوض میکنند. نتیجه این میشود که تا بیست و سه سالگی ده مهارت مختلف را امتحان کردهاند؛ اما همچنان نقطه صفر هستند. دلیل این اتفاق عجله برای رسیدن به درآمد است. فونداسیون مهارت باید ابتدا ساخته شود؛ بدون پایه محکم، هیچ تخصصی ماندگار نمیشود. کسی که از پانزده سالگی با صبر تمرین کند و عجله نداشته باشد، وقتی به بیست سالگی میرسد چند سال تجربه پشت سرش دارد و آماده ورود حرفهای به بازار است.
برای متخصص شدن چقدر باید تمرین کنیم؟
حقیقت این است که برای رسیدن به سطح معمولی، به هشتصد تا هزار ساعت تمرین نیاز داری. شصت یا هفتاد ساعت تمرین یعنی هنوز حتی وارد مسیر اصلی نشدی. تحقیقات جدید نشان میدهد این میزان تمرین برای رسیدن به یک سطح مناسب در اکثر مهارتها کافیست. اگر روزی فقط دو ساعت تمرین کنی، ظرف دوازده تا هجده ماه از یک فرد مبتدی به یک متخصص قابل ارائه در بازار تبدیل میشوی. این مسیر قابل انجام است، به شرطی که ادامه بدهی و عجله نکنی.
مسیر آموزشی شما نباید قطع شود و باید همیشه تمرین کنید. یعنی شما باید در هفته حداقل 14 تا 21 ساعت تمرین کنید. شما نباید یک هفته 20 ساعت تمرین کنید و هفتۀ دیگر دو ساعت.
بهترین سیستم ذهنی برای موفقیت قبل از 20 سالگی
ذهنیت آدمها دهها مدل مختلف است؛ اما دو مدل ذهنیت در مسیر شغلی بیشتر دیده میشود. اول ذهنیت پولمحور و دوم ذهنیت تسکمحور. فرد پولمحور همهچیز را با پول میسنجد؛ مثلا میگوید چرا باید 9 ساعت کار کنم و فقط 450هزار تومان بگیرم؟ همین ذهنیت باعث میشود انگیزهاش کم شود، پروژهها را نپذیرد و در نهایت آخر ماه به زحمت چند میلیون درآمد داشته باشد. اما فرد تسکمحور روی کیفیت کار و تحویل بهموقع تمرکز میکند. همین دیدگاه باعث میشود تجربه بیشتری کسب کند، مشتریهای خوشحالتری داشته باشد و به مرور تعرفههایش افزایش پیدا کند.
اگر کسی پس از اتمام دوره تمرینی روزانه سه پروژه کوچک انجام دهد، حتی با پایینترین تعرفهها، درآمد ماهانهاش با توجه به تعداد تسکهای انجام شده در ماه به حدود ده تا سیزده میلیون میرسد. سال بعد که تجربهاش بیشتر میشود، تعرفههایش نیز افزایش مییابد و گاهی از پانصد هزار تا یک و نیم میلیون برای هر پروژه دریافت میکند. این تفاوت در بلندمدت نشان میدهد که برنده واقعی کسی است که روی انجام کار تمرکز میکند نه روی پول.
خودمان را با چه کسی مقایسه کنیم؟
نوجوانها معمولا زمان آزاد کمی دارند. اگر هشت ساعت بخوابی، هشت ساعت سر کلاس باشی، دو ساعت در مسیر و زمان خوردن غذا صرف شود و چهار ساعت هم استراحت کنی، در نهایت روزت فقط حدود دو ساعت وقت مفید دارد. این یعنی تو نمیتوانی مثل فردی که روزی شش ساعت وقت آزاد دارد به همۀ کارهای تحصیلی و شغلی برسی و این موضوع کاملا طبیعی است. هرکس توان ذهنی و جسمی متفاوتی دارد.
یکی روزی فقط یک کار میتواند انجام دهد و دیگری چهار کار. این تفاوت نشاندهنده ضعف نیست؛ بخشی از ذات انسانهاست. تحقیقات دانشگاه استنفورد ثابت کرده که افراد با ضریب هوشی معمولی و پشتکار بالا، در هفتاد درصد مواقع موفقتر از افراد بااستعداد هستند. دلیلش هم ساده است؛ فرد بااستعداد وقتی سریع نتیجه نگیرد ناامید میشود؛ اما فرد پشتکاردار ادامه میدهد و به ته مسیر میرسد.
کسب درآمد دلاری در 16 سالگی امکانپذیر است؟
هشدارهای ضروری قبل از شروع کسب درآمد در 15 سالگی
اینکه یک نفر به درآمد دلاری برسد فوقالاده است؛ اما در اول مسیر، ممکن است بخواهید مدرسه و دانشگاهیا حتی شغل خود را رها کنید و وارد یک مسیر نامشخص شوید. پیشنهاد میشود این کار را انجام ندهید و در کنار درس یا دانشگاه، علاقه موردنظر خود را پیدا کنید.
با خاناوده خود مشاجره نکنید و بهآنها وعده ندهید. مسیر خود را در یک محیط آرام و بدون اینکه توجه کسی را جلب کنید، آغاز کنید. شما باید طوری برنامه را اضافه کنید که بقیه کارهای شما را مختل نکند. شما نباید باعث ایجاد حساسیت بیشتر شوید و همچنین مغرور نشوید.
کلام آخر
سیزده تا شانزده سالگی زمان پولدار شدن نیست، زمان ساختن شخصیت، مهارت و مسیر آینده است. اگر از همین حالا شروع کنی، آرام و مداوم جلو بروی و خودت را با هیچکس مقایسه نکنی، در بیست سالگی یک متخصص واقعی خواهی بود؛ در حالی که خیلیها تازه در همان سن میخواهند بفهمند به چه چیزی علاقه دارند. آینده از آن کسی است که زودتر شروع کند و پشتکار بیشتری داشته باشد، نه لزوما کسی که استعداد بالاتری دارد.