گاهی فرصتی پیش میآید تا مسیر حرکت سِفاردیهایی را کشف کنیم که ریشههایشان مدتها پنهان مانده بود. بیگمان، فراز و نشیبهای جنگ جهانی دوم در این امر نقش بسیاری دارند.
نفوذ در محافل ورزشی
رایموندو به راحتی در مادرید ادغام شد و هرگز از مادر محبوبش جدا نشد. او در دبیرستان فرانسوی تحصیل کرد و به عنوان مدیر درخشان در دنیای کوچک بسکتبال مادرید جایگاهی برای خود دست و پا کرد. سانتیاگو برنابئو او را متوجه شد و از او خواست تا تورنمنت بسکتبال را برای پنجاهمین سالگرد تأسیس رئال مادرید سازماندهی کند. مدیریت آن چنان درخشان بود که ساپورتا به همکار اصلی برنابئو تبدیل شد. داستانی از وفاداری و دوستی درازمدت. ساپورتا حرفهای درخشان را به عنوان مدیر رئال مادرید، فدراسیون بسکتبال اسپانیا، فیبا یا سازماندهنده جام جهانی فوتبال ۱۹۸۲ تجربه کرد. او در تولد جامهای اروپایی فوتبال یا بسکتبال و همچنین لیگ بسکتبال اسپانیا نقش داشت. او دوست صمیمی خوان آنتونیو سامارانچ، پادشاه خوان کارلوس و تمامی رهبران ورزش اروپا و جهان در نیمه دوم قرن بیستم بود.
روابط با رژیم و یک برخورد جزئی
هیچ شکی نیست که ریشه رایموندو ساپورتا برای رژیم فرانکو ناشناخته نبود، موضوعی که برایش مشکل خاصی ایجاد نکرد و هرگز در مطبوعات کنترل شده آن دوران مورد بحث قرار نگرفت.
روابط ساپورتا با رژیم چنان خوب بود که در سال ۱۹۶۱ نشان ایزابلای کاتولیک را از دستان وزیر امور خارجه، فرناندو ماریا د کاستیِلا دریافت کرد، کسی که خود از داوطلبان لشکر آبی در جبهه شرق بود.
تنها برخورد (جزئی) میان رایموندو ساپورتا و رژیم فرانکو در سال ۱۹۶۸ رخ داد، زمانی که باشگاه سفیدپوش از ژنرال اسرائیلی موشه دایان در خلال بازی بسکتبال بین مکابی تلآویو و رئال مادرید استقبال و تجلیل کرد، تصاویری که مورد پسند دولت نبود. روابط بین دو باشگاه همواره عالی بوده است، حتی اگر اسپانیا تنها در سال ۱۹۸۶ دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت. در این مورد خاص نیز ساپورتا از نفوذ خود استفاده کرد.
روابط با رژیم و یک برخورد جزئی
هیچ شکی نیست که ریشه رایموندو ساپورتا برای رژیم فرانکو ناشناخته نبود، موضوعی که برایش مشکل خاصی ایجاد نکرد و هرگز در مطبوعات کنترل شده آن دوران مورد بحث قرار نگرفت.
روابط ساپورتا با رژیم چنان خوب بود که در سال ۱۹۶۱ نشان ایزابلای کاتولیک را از دستان وزیر امور خارجه، فرناندو ماریا د کاستیِلا دریافت کرد، کسی که خود از داوطلبان لشکر آبی در جبهه شرق بود.
تنها برخورد (جزئی) میان رایموندو ساپورتا و رژیم فرانکو در سال ۱۹۶۸ رخ داد، زمانی که باشگاه سفیدپوش از ژنرال اسرائیلی موشه دایان در خلال بازی بسکتبال بین مکابی تلآویو و رئال مادرید استقبال و تجلیل کرد، تصاویری که مورد پسند دولت نبود. روابط بین دو باشگاه همواره عالی بوده است، حتی اگر اسپانیا تنها در سال ۱۹۸۶ دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت. در این مورد خاص نیز ساپورتا از نفوذ خود استفاده کرد.
راز محافل رهبری فوتبال
در مورد رایموندو ساپورتا، این راز که در قلب محافل رهبری فوتبال اسپانیا تحت حکومت فرانکو حفظ شده بود، به نظر سرنوشت مارانوهای (یهودیان پنهان) قرنی دیگر را دوچندان میکند.
این مورد منحصربهفرد نیست. میشل واشینسکی، کارگردان فیلم ییدیش «دیبوک» که در سال ۱۹۳۷ ساخته شد، در اسپانیای دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، تحت هویت جعلی یک اشرافزاده لهستانی، به یک تهیهکننده بسیار بزرگ سینما برای ساموئل برانستون تبدیل خواهد شد که خود او نیز از نوادگان تروتسکی بود. همانند رایموندو ساپورتا، او نیز نشان صلیب بزرگ ایزابلای کاتولیک را دریافت خواهد کرد. همچنین میتوان به مسیر زندگی دخترعموی رایموندو ساپورتا، فرانسیواز ژیرو، دختر صالح گوردجی و اِلدا فاراجی اشاره کرد که پس از جنگ، شرافت خود را در پنهان کردن ریشههای یهودی خود میدید. رایموندو ساپورتا روزی اعلام کرد که هرگز خاطراتش را نخواهد نوشت «چون مجبور میشد دروغ بگوید». ما نمیدانیم به چه دروغی اشاره میکرد. شاید به اسرار دوران طولانی و درخشان حرفهاش به عنوان مدیر ورزشی رئال مادرید یا در نهادهای ورزشی بینالمللی اشاره داشت؟ اما به همان اندازه ممکن است که به ریشه خانوادگی خود اشاره کرده باشد، موضوعی که همواره در مورد آن ابهامی وجود داشته است. ابهامی که ساپورتا خود نیز به دلایلی کاملاً قابل درک آن را تداوم بخشیده است.
روایتهای متعارض از تولد
به طور عمومی پذیرفته شده که رایموندو ساپورتا نامیاس در ۱۶ دسامبر ۱۹۲۶ در پاریس به دنیا آمده است؛ حداقل این چیزی است که در اسناد هویت اسپانیاییاش و به ویژه بر روی گواهی فوت او ظاهر میشود. ما روایتهای متعددی درباره والدینش خواندهایم: پدرش اسپانیایی و مادرش فرانسوی بود، پدرش اصالتی یهودی داشت و در مراکش به دنیا آمده بود، مادرش ارمنی یا سوئیسی بود، آنها رومانیایی بودند و غیره. همه این روایتها، به هر حال، هنوز در اینترنت یا در مطبوعات قابل دسترسی هستند. روایت رایجترین، همان اولی است که ذکر شد و رایموندو خود نیز بارها آن را تأیید کرده است: «متولد پاریس از پدری اسپانیایی و مادری فرانسوی.»
در واقع، پدرش — خایمه ساپورتا مگریسو — در ۲۷ سپتامبر ۱۸۸۷ در امپراتوری عثمانی، در شهر سالونیکا به دنیا آمده است و مادرش، سیمونا نحمیاس ی نحمیاس، در ۸ فوریه ۱۹۰۲ در قسطنطنیه به دنیا آمده است. هر دو از یهودیان سفاردی، از نوادگان یهودیان اخراج شده از اسپانیا در سال ۱۴۹۲ و اعضای خانوادههای برجسته یهودی در سالونیکا بودند که بسیاری از آنها پس از الحاق شهر به یونان در سال ۱۹۱۲، مجدداً در قسطنطنیه ساکن شدند. مارسلو، برادر واحد رایموندو، نیز در ۲۰ مارس ۱۹۲۳ در استانبول به دنیا آمده است.
معمای تاریخ مهاجرت
بر اساس تمامی زندگینامههای مارسلو ساپورتا — که بیشتر با نام مارک ساپورتا، نویسنده و روشنفکر برجسته شناخته میشود — خانواده ساپورتا نحمیاس تا زمان بحران سال ۱۹۲۹ در استانبول زندگی میکردند و پس از آن به پاریس مهاجرت کردند، جایی که خایمه ساپورتا، که حرفهاش بانکداری بود، به فعالیتهایش در جهان مالی ادامه داد.
این مسئله پرسش مهمی را برمیانگیزد: اگر خانواده ساپورتا تنها پس از ۱۹۲۹ به پاریس مهاجرت کردند، پس چگونه ممکن است رایموندو در ۱۹۲۶ آنجا به دنیا آمده باشد؟
بنبست در آرشیوهای پاریس
برای تلاش در جهت حل این معما، ما — بیثمر — کوشیدیم تا شناسنامه تولد رایموندو ساپورتا را در ثبت احوال شهر پاریس بیابیم. دستکم میتوان امیدوار بود ردپایش را در پروندههایی که در سال ۱۹۴۰ توسط کنسولگری اسپانیا در پاریس تهیه شده و نام والدینش، خایمه ساپورتا و سیمونا نحمیاس، و برادرش مارسلو ساپورتا در آن ظاهر میشود، بیابیم. خایمه و مارسلو شهروندان اسپانیایی بودند، در حالی که هرگز پایشان به اسپانیا نرسیده بود. آنها این ملیت اسپانیایی را مدیون فرمان سال ۱۹۲۴ ژنرال پریمو ده ریورا بودند که به یهودیان سفاردی ملیت اسپانیایی اعطا میکرد و بسیاری از یهودیان بالکان از آن بهرهمند شدند. سیمونا نحمیاس تا سال ۱۹۶۴ در کنسولگری اسپانیا در پاریس ثبتنام داشت، اما پرونده رایموندو ناپدید شده بود. راه فرانسوی، چه در ثبت احوال و چه در کنسولگری اسپانیا، بنبست به نظر میرسید.
جستجوی بیثمر در استانبول
مسیر دوم ما را به استانبول کشاند، جایی که فرض میکردیم او به دنیا آمده است. همان مسیر حرکت: ابتدا به ثبت احول بدون نتیجه. سپس ردپایش را در آرشیوهای کنسولگری اسپانیا در استانبول جستجو کردیم؛ همچنان هیچ. نتیجهای یکسان با آرشیوهای دولت ترکیه. مسیر دوم نیز بنبست بود.
نخستین سرنخ: دبیرستان کارنو
آیا راه سومی وجود داشت؟ ما سپس به نهادهای یهودی در استانبول و خاخامی آن مراجعه کردیم، بدون موفقیت. هیچ چیز فرضیه ما مبنی بر تولد در استانبول را تأیید نمیکرد.
در حالی که فکر میکردیم همه چیز از دست رفته و تنها باید به یک فرضیه ساده در مورد محل تولد ساپورتا قناعت کنیم، گزینه جدید و آخرین ظاهر شد.
خانواده ساپورتا نحمیاس به آسانی در جامعه بزرگ یهودیان سفاردی مهاجر در پاریس ادغام شده بودند. همانطور که این نهاد برای بسیاری از سفاردیهای بالکان انجام داده بود، سازمان آموزشی و فرهنگی آلیانس ایزرائلیت یونیورسل آنها را برای این مهاجرت آماده کرده بود. اینگونه بود که در سال ۱۹۳۷، خایمه («جیمز») ساپورتا، که دوباره بانکدار شده بود، پس از سرقت ۱۲۰۰۰۰ فرانک در یک اتوبوس، تیتر مطبوعات فرانسه شد.
ما میدانستیم که در سالهای خوش پاریس، برادران مارسلو و رایموندو در دبیرستان کارنو تحصیل کردهاند. آیا پس از آن ممکن بود در آنجا یک کارت یا پرونده پیدا کنیم که آنچه را حدس میزدیم ثابت کند؟
کشف مدرک قطعی
چندین ایمیل بیپاسخ و چندین تبادل تلفنی با پاسخهای گریزان، نوید آن را میداد که این راه چهارم نیز همان نتیجه سه راه اول را خواهد داد. ناامیدی تقریباً کامل ما را بر آن داشت تا شخصاً در شماره ۱۴۵ بولوار مالزرب در پاریس حاضر شویم تا تحقیقات خود را پیگیری کنیم.
سپس ما را به طبقه همکف دبیرستان هدایت کردند، جایی که چهار نفر از دانشآموختگان خوشبرخورد دبیرستان از ما استقبال کردند و قول کمک دادند.
چند روز بعد، پاکتی از انجمن دانشآموختگان دریافت کردیم که در آن رئیس آن، ژانپیر شاوات، سرانجام مدرک مکتوبی را که ماهها بیوقفه در جستجویش بودیم به ما تحویل داد: قسطنطنیه!
رایموندو (ریموند) ساپورتا در ۱۶ دسامبر ۱۹۲۶ در قسطنطنیه (استانبول) به دنیا آمده است. علاوه بر این، به لطف یک یادداشت حاشیهای («اسپانیایی»)، توانستیم ثابت کنیم که او نیز مانند پدر و برادرش، پیش از آمدن به فرانسه، دارای تابعیت اسپانیایی بوده است. سالهای خوش پاریس با جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان در ماه مه ۱۹۴۰ به پایان رسید. در آن زمان، ذکر قسطنطنیه به عنوان محل تولد احتمالاً برای رایموندو ساپورتا مشکلساز بود، چرا که نشانگر بسیار آشکاری از وضعیت سفاردی او بود. در کارنامه نمرات آخرین سال او در پاریس (۱۹۴۱-۱۹۴۰)، در زمانی که آلمانیها شهر را اشغال کرده بودند، محل تولدش دیگر ذکر نشده بود.
تغییر مذهب و هویت
در میان ایدههای پیشنهادی برادران ساپورتا-ای-بخا، ایده تبدیل مذهب به کاتولیسیسم به منظور تسهیل روند ورود به اسپانیا نیز وجود داشت. ما نمیدانیم که آیا این تغییر مذهبها گسترده یا موردی، صرفاً برای رفع نیاز (تبعی) بوده یا در برخی موارد واقعی بوده است. همچنین نمیدانیم که آیا این تغییر مذهب شامل خانواده نحمیاس ساپورتا نیز شده است یا خیر، حتی اگر رایموندو ساپورتا در زمان مرگش در سال ۱۹۹۷ مراسم تدفین کاتولیک دریافت کرد و بر اطلاعیه فوتش یک صلیب نقش بسته بود. به همین ترتیب، ما تنها از یک تغییر مذهب قبل از جنگ جهانی دوم اطلاع داریم، آنهم مربوط به خایمه مارسل نحمیاس کاراسو که در سال ۱۹۳۶ داوطلبانه برای مبارزه با نیروهای فرانکو — به ویژه کارلیستها — در طول جنگ داخلی اقدام کرد و به «دلیل نژاد یا معلولیت جسمی آشکارش» رد شد. او که در سالونیک به دنیا آمده و در فرانسه اقامت داشت، به کاتولیسیسم گرویده بود. او همچنین از نزدیکان رایموندو ساپورتا بود. همچنین میدانیم که در برخی موارد، کنسول رولان به سفاردیهایی که قصد عزیمت به اسپانیا را داشتند توصیه میکرد شهرهای شرقی را به عنوان محل تولد ذکر نکنند، زیرا این شهرها وضعیت یهودی آنها را به وضوح نشان میداد. این میتواند توضیحی برای ذکر «پاریس» به عنوان محل تولد، از همان زمان، در مدارک شناسایی اسپانیایی رایموندو ساپورتا باشد.
دو مسیر جداگانه: رایموندو و مارسلو
در مقابل، برادرش مارسلو، با روحیه سرکشتر و ضد هنجار، هرگز با اسپانیا سازگار نشد و در نهایت به فرانسه بازگشت، جایی که در سال ۱۹۵۸ ملیت فرانسوی گرفت و نام مارک ساپورتا را بر خود نهاد. او در آنجا حرفهای درخشان در عرصه ادبیات و روزنامهنگاری توسعه داد و در سال ۲۰۰۹ درگذشت.
زندگی خصوصی و هویت پنهان همسر
در دهه ۱۹۷۰، در دوران گذار به دموکراسی، برخی گروههای نئونازی فهرستهایی از «یهودیان اسپانیایی در قدرت» منتشر کردند و نام ساپورتا همراه با اشتباهات معمول («پدر یهودی مراکشی» و غیره) در آن ظاهر شد، بدون کوچکترین پیامدی: ریشههای رایموندو ساپورتا هرگز باعث نگرانی مطبوعات نشد. آن دوران پرتلاطم بدون ایجاد موج بیشتر سپری شد و رایموندو سالهایی کموبیش آرام را گذراند، اگرچه با برخی مشکلات سلامتی، اما همواره در کنار دونا سیمونا تا زمان مرگ او. تنها در آن زمان، در نزدیکی ۷۰ سالگی، بود که با همراه همیشگی زندگیاش، آرلت پولیتی ترِوْس، ازدواج کرد. رسماً، آرلت فرانسویتبار دیگری بود، متولد پاریس در ۶ اکتبر ۱۹۳۰، که از زمان جنگ جهانی دوم در مادرید زندگی میکرد و همیشه همسایه خانواده ساپورتا بود. در واقع، آرلت — که در سال ۲۰۰۹ درگذشت — سفاردی بود. شناسنامه تولد او نیز در آرشیوهای ثبت احول پاریس غیرقابل یافتن است.
منبع