حسین عبدی و افشین پیروانی، سمبل مردان نسل متقدم و پیشام فوتبال هستندکه در مقاطع دکترا تحصیل می کنند. این دو در شوره زار و برهوت بی سوادی فوتبال، تحولی عظیم را در امر مورد اشاره به وجود آورده اند. جالب است بدانید فوتبال ما در نسل اولیه خود بسیار با فرهنگ و با معلومات بود. سپس به سوی بی سوادی قدم برداشت و حالا یک بار دیگر به مرحله رشد تحصیلی رسیده است.
در این امر مهم دو دلیل وجود دارد. اول اینکه موانع رسیدن ورزشکاران به دانشگاه برطرف شده و تسهیلاتی عمده برای قهرمانان ملی پدید آمده است؛ چنانچه امروز لیسانس گرفتن ورزشکاران از سیکل گرفتن دهه پنجاه شمسی راحت تر شده است، ضمن اینکه ظرفیت پذیرش دانشجو در کشور چنان زیاد شده که تعداد آن از تعداد داوطلبان ورود به دانشگاه بالا رفته است. دیگر اینکه تمکن مالی این افراد فرصت تمرکز و تحصیلات در مقاطع بالاتر را به آنها می دهد. به هر حال ما در یک گذار تاریخی، راهمان را از سال های ابتدایی دهه ۲۰ آغاز می کنیم و به امروز می رسیم. در این مقاله سعی داریم طبقه بندی های تحصیلی را برمبنای افراد، انجام دهیم و فرهیختگان فوتبال را اینگونه تقسیم بندی کنیم.
دکتر عباس اکرامی
معلم دبیرستان های البرز و فیروز بهرام بود. نسل اول تیم شاهین، گروه فرهیختگان فوتبال ایران را او پدید آورد. در دهه ۲۰ شمسی که جمعیت باسواد کشورمان ۲۳ درصد بود، ۷ نفر از مردان شاهین مدرک دکترا و فوق لیسانس داشتند و تحصیلات شان هم مثل امروزی ها از طریق شرایطی که برای آنها تدارک دیده شده بود، نبود و تنها به مدد تلاش و توان شان به این مرحله رسیده بودند. چنانچه می بینیم که در این نسل، دکتر اکرامی اخلاق و علم را بر فوتبال رجحان داده و تمام نسل هایی که زیر نظر خودش پرورش یافته بودند در همین مسیر و در همین محدوده قرار داشتند؛ مردانی که فوتبال را تحت تاثیر دانش خود قرار دادند.گروهی که مایه مباهات بودند.
نسل مردان دهه ۲۰
اگر مردان دهه ۲۰ فوتبال را مورد مرور قرار دهیم، متوجه تمایز آنها از سایر نسل ها خواهیم شد. در این نسل حدود ۷، ۸ بازیکن تیم ملی مدرک دکترا داشتند که مهمترین و معروف ترین آنها دکتر امیر مسعود برومند، دکتر محمود شکیبی و دکتر ژرژ مارکاریان بودند. از این دسته، فوتبالی های نظامی متولد شدند که فرمانده نیروی زمینی یعنی مین باشیان و فرمانده نیروی هوایی یعنی محمد خاتم از آن دسته بودند. به جز اینها، می توان به افراد دیگری از این نسل اشاره کرد؛ مثل مرحوم امیر عراقی که در مبحث حقوق یکی از بزرگان امور قضایی کشورمان شد. می بینیم که فرهیختگان و تحصیلکردگان این نسل تا چه حد شایسته و مورد مباهات جامعه بودند. می خواهیم ببینیم دلیل اصلی و عمده این امر چه بود و چه می توانست باشد؟
فوتبال آموزشگاهی
امروز اگر تیمی تشکیل شود و به شما گفته شود این تیم منتخب مدارس کشور است، قطعا تعجب خواهید کرد اما واقعیت این است که ریشه های پیدایش و تکوین فوتبال ایران، یک پایه اصیل آموزشگاهی داشته است. اولین گروه صنفی یا گروه متحد و سراسری در ایران بعد از نظامی ها، آموزشگاهی بودند. بعد از آن که مجامع فوتبالی شروع به برگزاری مسابقات فوتبال کردند، مسئولان وزارت فرهنگ اقدام به برگزاری مسابقات فوتبال با حضور دبیرستان ها و دبستان ها کردندو از این طریق بود که فوتبالیست ها چهره شدند.
بنابراین در کشور ما، فوتبال در ابتدا یک ورزش مدرسه ای و دانشگاهی بود. وقتی دبیرستان هایی مثل البرز، هدف، خوارزمی، علمیه و فیروز بهرام صاحب تیم شدند. فرهنگ و انگیزه در فوتبال ما رشد واقعی و بسیار یافت. چنانچه در این سال ها، اکثر مردانی که بعدها عضو تیم ملی فوتبال شدند بچه مدرسه ای های دهه ۱۰ بودند، همین دبیرستانی ها در دهه ۲۰ دانشگاهی شدند. در سال ۱۳۲۸ وقتی تیم ملی افغانستان برای انجام چند دیدار دوستانه به تهران آمد، قبل از بازی با تیم ملی فوتبال کشورمان با تیم دیگری بازی کرد. این تیم، تیم منتخب دانشگاه تهران بود که در آن دوران تازه تشکیل شده بود.
ضمنا اهمیت فوتبال در بین گروه های سیاسی هم به همین اندازه بالا بود و خوشبختانه در آن نسل کسانی بودند که فوتبال با تکیه بر آنها پیشرفت کرد، اما این پیشرفت سریع و شدید، متاسفانه در دهه ۳۰ به افت و نابودی بدل شد.
نگاهی به ستارگان آن سامان
در آن روزگار، دکتر مسعود برومند، دکتر محمود شکیبی و دکتر ژرژ مارکاریان، معتبرترین مردان تحصیلکرده بودند که در این میان دکتر امیرمسعود برومند از دیگران معروف تر بود. برومند متولد سال ۱۳۰۶ است و در آستانه نوروز سال ۱۳۹۰ به رحمت حضرت حق رفت. او در سال ۱۳۲۹ و در بازی های آسیایی ۱۹۵۱ دهلی نو، در حالی که تنها ۲۳ سال داشت، کاپیتان تیم ملی فوتبال کشورمان بود.
دکتر امیر مسعود برومند، اولین گلزن تاریخ فوتبال ملی کشورمان بود. او اولین مردی بود که در تاریخ فوتبال کشورمان هت تریک کرد. رکورد برومند در بازی های رسمی ملی بسیار جذاب بود. او در ۱۲ بازی ملی طی ۱۰ سال ۹ گل زد. حال فرض کنید اگر در ۱۰ سال مثل حالا او ۹۰ بازی ملی انجام می داد، روشن بود که توان ثبت حداقل ۵۰ گل ملی را داشت.
به هر حال برومند کاپیتان شاهین تا سال ۱۳۳۷ برای تیم ملی بازی کرد، سپس برای ادامه تحصیلات به آمریکا رفت و مدتی هم در لبنان زندگی کرد. نکته اینکه در زمان اقامت در لبنان در حالی که از تیم ملی فوتبال ایران خداحافظی کرده بود، برای تیم ملی لبنان بازی کرد!
برومند در سال ۴۱، زمانی که ۳۵ ساله شده بود به ایران برگشت و ۲ سال دیگر برای شاهین بازی کرد و در ۳۷ سالگی بازنشسته شد و بازوبند کاپیتانی شاهین را به دهداری ۳۱ ساله داد که او هم در آستانه بازنشستگی بود.
برومند به حکم دکتر اکرامی که در این ایام همه کاره شاهین بود، مسئولیت سرمربیگری شاهین را برعهده گرفت و شاهین را در سال ۱۳۴۴ قهرمان تهران کرد اما بر اثر اختلافاتی از شاهین جدا شد.
بعد از انحلال شاهین در سال ۴۶، برومند به دعوت دهداری اولین سرمربی تاریخ پرسپولیس به پرسپولیس آمد و سرپرست این تیم شد. آخرین مسئولیت مسعود برومند سال ۷۳ در تشکیلات پرسپولیس و فدراسیون دوران عابدینی بود. در این دوره، برومند ۶۷ ساله مسئولیت سرپرستی و عضویت هیات مدیره را تجربه کرد در حالی که در اسفند ۸۹، «تماشاگر» درصدد تهیه یک گزارش مصاحبه تاریخی از برومند بود، ناگهان خبر رسید که به رحمت خدا رفته است.
بار کم!
در سال های دهه ۳۰، فوتبال ایران که در اواخر دهه ۲۰ با تلاش های گیلانشاه، دان گیبل، مصطفی سلیمی و ... در مسیر رشد قرار گرفته بود، به افت رسید. سال های بحران سیاسی و درگیری های نفت و کودتای ۲۸ مرداد و بگیر و ببند سیاسی و کودتای نافرجام سپهبد قرنی، همه چیز جامعه را در انزوا قرار داد و وقتی در سال ۱۳۳۷ برای شرکت در بازی های آسیایی ۱۹۵۸ توکیو به صحنه مسابقات برگشتیم، فوتبالی که ۸ سال قبل ژاپن قدرتمند را ۳ ۲ برده و در آستانه عنوان قهرمانی بود، در این رقابت ها ۵ صفر به کره جنوبی و ۴ صفر به رژیم اشغالگر قدس باخته بود و بین ۱۴ تیم به عنوان چهاردهم رسید.
در این دهه تغییرات زیادی در ف۵وتبال بروز کرد و فوتبال به طور کامل از صحنه آموزشگاه ها بیرون آمد. تا سال ۶۰ هنوز مسابقات مدارس و قهرمانی کشور مدارس برگزار می شد و جای خیلی از مسابقات رده پایه را پر می کرد و در اواسط دهه ۶۰ وقتی مسابقات نوجوانان به جوانان اضافه شد و سپس زیر ۲۳ ساله ها، بازی های آسیایی و المپیک را قبضه کردند و بعد مسابقات رده نونهالان هم به کار اضافه شد، مسابقات مدارس به کلی از بین رفت. در سال های دهه ۴۰ و ۵۰ هنوز تیم شاهین و متعاقب آن پرسپولیس بود که سمبل مردان فرهنگی بود.
باقیمانده فرهنگ
هنوز شاهین بود که آدم تحصیلکرده تحویل جامعه می داد. گروهی، پرسپولیس دهه ۵۰ را هم مثل شاهین دهه ۴۰ می دانند. این نظریه درست است و پرسپولیسی های نسل تازه، از تیم فوتبال شاهین و ستاره هایش الگوبرداری کرده و تحت تاثیر آنها بودند. در این سال ها قابل ذکر است که هنوز بسیاری از مردان نسل شاهین در پرسپولیس بودند.
در سال های ۵۳ تا ۵۷، یعنی میانه دهه ۵۰ از نسل شاهینی ها آنهایی که در پرسپولیس بودند، مردانی چون هادی طاووسی، جعفر کاشانی، همایون بهزادی، حسین کلانی، رضا وطنخواه، فریدون معینی و ابراهیم آشتیانی، در رشته های مختلف (کلان؛ مهندس معماری، بهزادی؛ ادبیات، کاشانی؛ علوم سیاسی، وطنخواه، معینی و آشتیانی؛ تربیت بدنی در دانشسرای عالی ورزش و ...) تحصیل می کردند اما نسل مردانی که از سال های رشد و تکوین پرسپولیس به جمع تحصیلکرده ها اضافه شدند، عبارتند از جواد اله وردی، قراخانلو، مایلی کهن، زادمهر، دادکان، ذوالفقارنسب و ... در این میان، زادمهر تنها کسی بود که در رشته ای به جز رشته تربیت بدنی تحصیل کرد. او جزو مردانی بود که تحصیلاتش بالا و پایین ویژه ای داشت.
تفاوت های زادمهر
محمدرضا زادمهر سال ۵۳ در رشته تربیت بدنی پذیرفته شده بود. او در سال ۵۴ در رشته دندانپزشکی هم قبول شد ولی تحصیلات ورزشی را دوست داشت. با اینحال به توصیه جواد اله وردی دانشکده ورزش را رها کرد و به تحصیلات دندانپزشکی پرداخت و در سال ۱۳۵۹، فارغ التحصیل شد.
زادمهر بعدها برخی از دوره های تکمیلی و طب ورزشی را سپری کرد و در رشته خودش مهارت مضاعفی پیدا کرد. نکته جالب درباره زادمهر این بود که مرحوم پدرش هم صاحب مدرک دکترای داروسازی بود و برادرش همان غلامرضا زادمهر معروف کمیته ملی المپیک و فدراسیون فوتبال، در زمان مدیریت دادکان بود.
شباهت دادکان و ذوالفقارنسب
بین دادکان و ذوالفقارنسب شباهت های آشکاری دیده می شود، این دو که در دهه ۵۰ و در دوران بازی برای پرسپولیس مدرک کارشناسی در رشته تربیت بدنی را گرفته بودند، در سالیان بعدی تحصیلات خود را ادامه دادند. در این عرصه ابتدا فوق لیسانس و سپس دکترا گرفتند. عملکرد هر کدام از این دو نفر را به تفکیک نوع تحصیلات با هم مرور می کنیم.
خداحافظی ۲۷ ساله
دادگان در روز ۱۷ دی سال ۶۱، زمانی که درست ۲۷ سال و دو ماه داشت، در بازی دربی پرسپولیس و استقلال از فوتبال خداحافظی کرد. دادکان که لیسانس داشت، با تلاش بسیار در دورانی که انقلاب فرهنگی انجام شده و دانشگاه ها باز شده بود، مدرک فوق لیسانس گرفت و در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ هم در رشته ویژه فیزیولوژی ورزش مدرک دکترا گرفت.
شاید دادگان مثل خیلی های دیگر، مثل مایلی کهن، سید علیخانی، پروین، سلطانی، درخشان و ... از جمع همبازیان خود می توانست تا ۳۶ سالگی در سال ۷۰ به فوتبال ادامه دهد اما جدایی زودهنگام از فوتبالی که در آن پولی وجود نداشت به ضررش تمام نشد.
شاید مهمترین و البته تنها ضرر دادکان که معنوی هم بود، اندک بودن تعداد بازی های ملی او بود. دادکان که سال ۶۱ ملی پوش بود، می توانست تا دو سه سال دیگر ملی پوش بماند اما نحوه عملکرد و ظاهرش و فضای مدیریت ورزش در سال ۱۳۶۱ چنان بود که از دادکان انتظاری بالاتر از یک بازیکن وجود داشت، چنانچه از او خواسته شده بود برای پذیرش مسئولیت ریاست سازمان تربیت بدنی در ۲۷ سالگی برنامه بنویسد!
این مسئله در آن زمان به هیچ وجه عجیب نبود چرا که در آن سال ها نفراتی مثل داوودی شمس، پهلوان، صحابه، راغفر، نصراله سجادی و درگاهی، رئیس سازمان تربیت بدنی و رئیس فدراسیون فوتبال شدند.
نکته جالب اینکه همین ها تازه ۲۰ سال بعد معاونان و مسئولان کمیته هایی در سازمان و فدراسیون فوتبال یا وزارت ورزش شدند. مثلا درگاهی که در سال های ۶۴ تا ۶۸ رییس سازمان ورزش بود، ۲۰ سال بعد صاحب معاونتی در سازمان شد و پهلوان که در سال های ۶۶ تا ۶۸ رییس فدراسیون فوتبال بود، در سال های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۵ دبیر فدراسیون دادکان بود. البته برای او سال های ۸۲ تا ۸۵ نسبت به ریاست اش هم برای خودش و هم برای فوتبال کشورمان به شدت مفیدتر و شایسته تر بود!
یک دکتر نترس!
سال ۵۸ بعد از آنکه مسابقات جام شهید مهدی اسپندی تمام شد، نام سه فوتبالیست قدیمی و جدید پرسپولیس، بین آنها که صاحب بورسیه تحصیلی برای ادامه تحصیلات در بلژیک شده بودند، وجود داشت. برای پرسپولیس نهایت افتخار بود که سه بازیکن تاریخ سازش با مدرک دکترا به ایران برمی گشتند اما وقتی سال ۱۳۵۹ اعلام انقلاب فرهنگی شد، تحصیلات دانشگاهی ممنوع شد و تمام دانشگاه ها، تعطیل شد. متاسفانه حتی دارندگان بورسیه تحصیلی در بلژیک هم ممنوع التحصیل شدند!
در این میان فریدون معینی و ابراهیم آشتیانی، سماجت نکردند وسریع به ایران برگشتند اما بیژن ذوالفقارنسب حاضر نشد تحصیلات خود را نیمه کاره بگذارد. آشتیانی و معینی پاداش برگشت خود به ایران را گرفته و در سال ۱۳۶۰ مربیان تیم ملی فوتبال امید شدند.
آنها علاقه زیادی به کار کردن با هم داشتند. سال ۸۲ که آشتیانی، سرپرست پرسپولیس شده بود، بعد از رفتن وینکو بگوویچ، پیشنهاد کرد که فریدون معینی سرمربی پرسپولیس شود و غمخوار پذیرفت و تمرینات پرسپولیس هم آغاز شد اما در ادامه کار غمخوار برکنار شد و به تبع آن، آشتیانی و معینی هم کنار رفتند.
زمانی که معینی و آشتیانی مربیان تیم ملی امید سال ۱۳۶۰ بودند، ذوالفقارنسب که بورسیه اش هم قطع شده بود، با کار و تلاش بسیار و بازی برای تیم های کوچک آماتور پول تحصیلاتش را فراهم کرد، در بروکسل مدرک دکترا گرفت و بالاخره در سال ۶۶ به ایران آمد.