** لینک قسمت های قبل در برچسب " به یاد ماندنی ترین اتفاق های تاریخ فوتبال " **
1 - جهنمی به نام آنفیلد !
تیمی که باب پیسلی ساخته بود، همه ی نگاه ها رو توی دنیای فوتبال به سمت خودش جلب کرده بود. لیورپول داشت زیر دستِ پِیسلِی ساخته می شد ولی خب وقتی این تیم در مرحله یک چهارم در مقابل سن اتین فرانسه قرار گرفت، کمتر کسی شانس صعود به مرحله نیمه نهایی رو براشون قائل بود. سن اتین یکی از بهترین تیم های اون زمان اروپا بود و تیم های زیادی طعم شکست ازشون رو چشیده بودن. بازی رفت توی فرانسه همونطوری که پیش بینی می شد 1-0 به نفع سن اتین به پایان رسید. به نظر می رسید این تیم تو بازی برگشت هم مشکل چندانی نداشته باشه. اما وقتی این تیم راهی بندر لیورپول و وارد استادیوم آنفیلد شد، با یک جهنمِ به تمام معنا روبرو شد !
جو ورزشگاه انقدر وحشتناک بود که تیم بزرگِ سن اتین همون دقیقه 2 زیر فشار هوادار ها وا داد و دروازش توسط کوین کیگان باز شد. این گل آتیش اون جهنم رو شعله ور تر کرد و هوادار های لیورپول شورِ تشویق های خودشون رو 2 برابر کردن. نمه اول به پایان رسید اونم در حالی که بازیکنان سن اتین هنوز نتونسته بودن خودشون رو با جو ورشگاه وفق بدن. اما با شروع نیمه دوم این تیم تونست کم کم به بازی مسلط بشه. همین مسلط شدن هم باعث شد در دقیقه 51، باثنای دروازه تیم لیورپول رو باز کنه و بازی رو به تساوی 1-1 بکشونه. نتیجه ای که برای لیورپولی ها اصلا خوب نبود. با این نتیجه اونا باید برای صعود 2 گل دیگه به تیم قدرتمند سن اتین می زدند.
دست وقتی که انتظار می رفت هوادار های لیورپول بعد از خوردن گل از شور و حال بیفتن، اونا از قبل هم پرشور تر شدن و تمام قد تیمشون رو به سمت جلو هل می دادن. هوادار ها ثانیه ای ساکت نمی شدن و دوباره زمین بازی رو برای تیم فرانسوی تبدیل به جهنم کردن. همین جهنم هم باعث شد بازیکنان سن اتین دوباره تمرکز خودشون رو از دست بدن و تنها 7 دقیقه بعد از زدن گل مساوی، گل دوم رو از لیوپول دریافت کنن. گلی که کِنِدی وارد دروازه تیم سن اتین کرد و باعث انفجار دوباره ی استادیوم شد. هوادار ها به معنی واقعی کلمه دیوانه شده بودن و با حرارت بیشتری شروع به تشویق تیمشون کردن .
اما بعد از این گل سن اتین که خطر رو کاملا حس کرده بود شروع به انجام یک بازی زیبا کرد. دیگه تمام حواس خودشون رو به بازی سپرده بودن و با وجود هوادار های پرشور لیورپولی، این اونا بودن که تیم برتر میدون شده بودن. به نظر می رسید که دیگه حمایت هوادار ها هم برای اینکه لیورپول بتونه به نیمه نهایی اروپا صعود کنه کافی نیست و این تیم باید از این رقابت ها خداحافظی کنه. اما دقیقه 84 بود که به یکباره آنفیلد تبدیل به پر سر و صدا ترین نقطه ی کره ی زمین شد! ضربه ی سرکش فایرکلوف در گوشه ی دروازه سن اتین آروم گرفت و دیگه نمی شد در اون استادیوم چیزی شنید. هوادار های تیم لیورپول سر از پا نمیشناختند و استادیوم رو روی سر خودشون گذاشته بودن.
با این پیروزی، لیورپول راهی نیمه نهایی شد. نیمه نهایی که مقابل زوریخ قرار گرفت و بعد از شکست این تیم در اون مرحله و تیم مونشنگلادباخ در فینال، به اولین قهرمانی خودش در اروپا رسید. اون سال، تیمِ رویایی پِیسلِی شکل گرفت. تیمی که در عرض 8 سال، 4 بار قهرمان اروپا شد.
" جو ورشگاه هر چی که بازی پیش می رفت بهتر و بهتر می شد. اون روز تنها روزی بود که من نمی تونستم روی فوتبال بازی کردن خودم تمرکز داشته باشم. وقتی توپ به اون سمت زمین می رفت، من نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم و به هوادار ها نگاه می کردم. فوق العاده بود. انگار کل جمعیت در حال حرکت بودن. بهتر از اون روز رو شما نمی تونید تصور کنید ! " فیل نیل، مدافع راستِ وقتِ لیورپول.
-
" وقتی باثنای گل مساوی رو برای اونا زد، من و بقیه بازیکنا به این فکر می کردیم که شاید اونا یه چیز بیشتری از ما دارن. اینکه یک باشگاه خاص هستن که مارو شکست می دن. " فایرکلوف.
-
" قبل از ضربه اصلا شک نداشتم. می دونستم که توپم می ره توی دروازه. یک احساس فوق العاده رو تو اون زمان من داشتم تجربه می کردم. جالب اینجا بود وقتی من ضربه خودم رو زدم و توپ داشت به سمت چارچوب می رفت، کل استادیوم ساکت شده بود. اما وقتی توپ رفت توی دروازه دیگه اصلا نمی شد چیزی شنید.اون حجم از سر و صدا غیر قابل باور بود " فایرکلوف .
-
" تو این 10 سالی که من اینجا هستم، هیچ وقت همچین چیزی رو تجربه نکرده بودم. من در انگلستان جلوی 130 هزار نفر هم بازی کردم اما سر و صدا و جو اون بازی ها اصلا و ابدا با این چیزی که من امروز شاهدش بودم قابل مقایسه نبود و نیست ! " باب پِیسلِی.
-
" سن اتین اون زمان بهترین تیم اروپا بود و زمانی که ما شکستشون دادیم، به این باور رسیدیم که می تونیم همه ی تیم ها رو شکست بدیم و قهرمان اروپا بشیم. " رِی کلمنس دروازبانِ وقتِ لیورپول.
------------------------------------------
2- بزرگترین خیانتِ تاریخ !!
-لوییس فیگو سال 2000 محبوب ترین و بهترین ستاره ی تیم بارسلونا به شمار می رفت. کسی که هوادار ها دیوانه وار عاشقش بودن و همه ازش اسم می بردن و در موردش صحبت می کردن. اما این بازیکن در تابسون اون سال به یکباره راهی رئال مادرید شد! فلورنتینو پرز پروژه ی کهکشانی های رئال رو کلید زده بود و لوییس فیگو رو به عنوان اولین شکار از دل تیم حریف بیرون کشید و شماره 10 تیمش کرد. انتقالی که هم رکورد بازار نقل و انتقالات ( با مبلغ 42 میلیون پوند ) رو شکوند هم دل تمامی هواداران بارسلونا رو.
- قبل از فیگو هم بازیکنانی بودن که بین این 2 تیم رد و بدل بشن ولی هیچ کدومشون مثل فیگو این کار رو نکردن. فیگو به یکباره اونم در حالی که ستاره ی اصلی تیم آبی اناری پوش ها بود از این تیم رفت. کسانی مثل لاودروپ به خاطر فشار هواداران تیمشون قبلا این کار رو کرده بودن اما لوییس فیگو از حمایت 100 درصدی هوادارای تیمش هم برخوردار بود و به هیچ عنوان مجبور به ترک تیمش نشد.
داستان جذب فیگو هم جالب بود. فیگو قولی بود که پرز برای انتخاب شدنش به عنوان مدیر عامل باشگاه به هواداران باشگاه داده بود. اما خب مدیرِ وقتِ رئال یعنی لورنزو سانز که تونسته بود در عرض 3 فصل 2 بار قهرمان اروپا بشه و سال ها بود که بر مسند ریاست باشگاه تکیه زده بود. اما قول حضور فیگو کار خودش رو کرد و پرز در انتخابات پیروز شد. سانز دفتر ریاست خودش در رئال رو ترک کرد و لوییس فیگو هم تیم بارسلونا رو. بعد از این انتقال جنجال و شورش های زیادی در بارسلونا اتفاق افتاد. مخصوصا در نیوکمپ و زمانی که 2 تیم در ماه دسامبر مقابل هم قرار گرفتن.
" کاملا ارزشش رو داره ! " روی کین در مورد شکسته شدن رکورد نقل و انتقالات توسط فیگو.
-
" همه چیز الان در اینجا از کار افتاده ،،، اما مطمئمن باشید من نمی زارم بارسلونا شکست بخوره . " ژوآن گاسپارت مدیر وقتِ تیم بارسلونا.
-
" ازت خیلی متنفریم، چون یه زمانی خیلی عاشقت بودیم " بنر نصب شده در استادیوم نیو کمپ !
------------------------------------------
3 - پیچیده ترین انتقال تاریخ فوتبال
اوضاع برای سانتیاگو برنابئو، مدیر رئال مادرید وحشتناک شده بود. پروژه ای که اون برای جهانی کردن رئال مادرید در سر داشت شکست خورده بود و این تیم تو 6 سال نتونسته بود هیچ جامی ببره. رئالی که 20 سال هم بود تو اسپانیا قهرمان نشده بود. بدتر از اینا، رقیب دیرینه ی این تیم یعنی بارسلونا داشت دومین قهرمانی متوالی خودش توی لیگ رو با تیم فوق العادش دشت می کرد. انگار که اینا برای ناراحتی رئالی ها کافی نباشه، خبر توافق باشگاه بارسلونا با بازیکنی که اون روز ها داشت کم کم سری بین سر ها پیدا می کرد یعنی آلفرد دی استفانو هم به زخم های برنابئو اضافه شد !! برنابئو به هیچ عنوان نمی خواست این اتفاق بیفته. برای همین تصمیم گرفت هرطوری هست جلوی این انتقال رو بگیره. بقیه عوامل مدیریتی تیم هم با اون هم عقیده شدن و دست به کار شدن تا جلوی انتقال دی استفانو به بارسلونا رو بگیرن.
توی این راه اونا خوش شانس هم بودن. دی استفانو با باشگاه اون زمان خودش یعنی میلوناریوس قرار داد داشت و قرار شده بود بعد از پایان قرار دادش راهی بارسلونا بشه و همین وقت زیادی رو در اختیار رئالی ها قرار می داد. اولین حرکت رئالی ها برای مقابله با این انتقال مذاکره کردن با باشگاه میلوناریوس بود. اونا تونستن با یک مبلغ قابل توجه نظر باشگاه کلمبیایی رو بزنن و اونا به سمت خود بیارن و با اونا برای خرید دی استفانو قرار داد امضا کنن !! حرکت بعدی سانتیاگو برنابئو کمک گرفتن از یک دوست قدیمی بود.دوست قدیمی ای که به تازگی به مقام وزارت ورزش اسپانیا رسیده بود یعنی ژنرال موسکاردو. ژنرال موسکاردو هم خیلی سریع قانون محدود کردن بازیکنان خارجی در لیگ رو وضع کرد که باعث شد بارسایی ها دستشون بسته بشه و توی کار انتقال دادن دی استفانو به تیشمون به مشکل بخورن.
در سال 1953، با تمام این مشکلات دی استفانو راهی بارسلون شد. اونجا بود که شانس باز هم به رئالی ها رو کرد اما ایندفعه یکی از خود بارسایی ها به نفع رئالی ها کار کرد. کوبالا، مهاجم اون زمان بارسایی ها که یکی از بهترین مهاجم های وقتِ فوتبال بود در یک مصاحبه اعلام کرد که دی استفانو توی بارسا باید پشت من قرار بگیره. بعد از این حرف بود که مقامات رئالی به صورت رسمی و علنا جلساتی رو با دی استفانو برگزار کردن. اونا صحبت های کوبالا رو در گوش دی استفانو می خوندن و بهش میگفتن تو می تونی توی رئال مادرید، پادشاه شماره یک باشی نه اینکه پشت سر یک مهاجم دیگه قرار بگیره !!
اوضاع پیچیده شده بود. دی استنفانو همزمان با 2 تیم رئال و بارسا مذاکره کرده بود و با با هر دو تیم هم قرار داد داشت !!! برای همین مارتی کارتو مدیرِ وقتِ بارسا راهی مادرید شد تا هم با مسئولان باشگاه رئال و هم با مسئولان فدراسیون اسپانیا دیداری در رابطه با دی استفانو داشته باشه. بعد از ساعت ها مذاکره، مدیر بارسلونا قبول کرد که قرار داد دی استفانو رو فسخ کنه، اما فقط به شرطی که این بازیکن راهی یوونتوس بشه نه رئال مادید !!! همه چی به نظر اوکی می رسید تا اینکه کارتو بعد از ترک مادرید به بارسلونا رسید با یک خبر عجیب روبرو شد. ژنرال موسکاردو اعلام کرد که 2 باشگاه باید این بازیکن رو به صورت مشترک داشته باشن. به این صورت که در فصل 53-54 دی استفانو در رئال توپ بزنه، در فصل 54-55 در بارسا توپ بزنه، در فصل 55-56 دوباره راهی رئال بشه و در فصل 56-57 باز هم راهی بارسا بشه !!!!!!! پیشنهادی که برنابئو خیلی سریع باهاش موافق کرد و کارتو هم زیر برگه رو امضا کرد. امضایی که آخرین امضای کارتو به عنوان مدیر بارسلونا شد. یک هفته بعد زیر فشار رسانه ها و مردم کاتالان و اعضای هیئت مدیره باشگاه به خاطر تن دادن به تصمیم مضحک ژنرال موسکاردو مجبور به استعفا شد. هیئت اجرایی بارسا هم تمامی مفاد اون قرار داد رو پاره کرد و راضی شد تا با مبلغ 5 و نیم میلیون، دی استفانو رو به کل به رئال مادرید واگذار کنه. !
این انتقال، بدون شک مهمترین انتقال تاریخ باشگاه رئال به حساب میاد. انتقالی که رئال مادرید رو تبدیل به بهترین تیم باشگاهی دنیا کرد. ارئالبعد از اومدن دی استفانو، رکورد های زیادی رو شکوند و خودش رو وارد صفحه اول فوتبال جهان کرد.
" این پسر بویِ فوتبال می ده ! " سانتیاگو برنابئو
-
" وقتی من تو ماه مِی از آمریکای جنوبی وارد بارسلون شدم، کسی نمی دونست من قراره توی بارسا بازی کنم یا توی رئال. اونا هر دو ادعا داشتن که منو خریدن ! اون وسط حتی پیشنهاد قرض دادن من به یوونتوس هم به میان اومد. بعد از اون اتفاق ها بود که من به مدیر بارسلونا گفتم اگه همه چیز اینطوری بمونه من با اولین پرواز به بویرس آیرس بر میگردم. اما توی سپتامبر به یکباره سانتیاگو برنابئو مدیر وقتِ رئال یه حرکاتی انجام داد که در نتیجه ی اونا من راهی رئال مادرید شدم ! " دی استفانو !!!
-
" همه چیز با آلفرد شروع شد. من اعتقاد دارم اون شروع کننده ی همه چیز بود. به دلیل اومدن اون بود که ما توی دنیا مشهور شدیم. ما تبدیل شده بودیم به رئال مادرید، یک تیمِ همیشه برنده ! " پاچین مدافع وقتِ رئال مادرید.
------------------------------------------
4 - شوک به فرانسوی ها، در ثانیه یِ پایانی
تنها کاری که فرانسوی ها لازم بود انجام بدن، این بود که چند ثانیه بیشتر توپ رو گوشه ی زمین نگه دارن. بازی در لحظات پایانی 1-1 مساوی دنبال می دش اما همین نتیجه هم کافی بود که فرانسوی ها بعد از 8 سال بتونن به جام جهانی صعود کنن و اسمشون رو بین تیم های حاظر در جام جهانی 1994 ثبت کنن. برای رسیدن به این هدف، این بلغارستان بود که نفس به نفس پشت این تیم پیش میومد و می خواست بعد از سوئد به عنوان تیم دوم راهی جام جهانی بشه و نزاره فرانسه راهی این جام بشه.
به نظر می رسید که کار برای فرانسه تموم شده و این تیم راهی جام جهانی شده. چند ثانیه به پایان بازی مونده بود و جینولا در گوشه ی زمین حریف توپ رو در دست داشت. این بازیکن به جای اینکه توپ رو حفظ کنه، تصمیم گرفت توپ رو روی دروازه ارسال کنه تا اریک کانتونا بتونه با ضربه ی سر گل دوم خودش و فرانسه رو بزنه و خیال همه رو راحت کنه. اما اون توپ رو مدافع بلند قامت بلغاری ها یعنی امیل کِرِم ِنلیو روی هوا بلند شد و با یک ضربه سر توپ رو در اختیار بازیکنای خودشون قرار داد. بعد از اون بلغاری ها خیلی سریع با 3 تا پاس تا پشت محوطه جریمه فرانسوی ها پیش اومدن. لوبو پانِو صاحب توپ بود و یک لحظه سرش رو گردوند. توی همون یک لحظه دید که امیل کوستادینوف داره به سمت محوطه جریمه حریف یورش می بره و تقاضای توپ می کنه. لوبو پانِو هم توپ و با تمام قدرت برای کوستادینوف ارسال کرد.
در کمال تعجب سانتر پانِو بدون اینکه کسی سد راهش بشه به کوستادینوف رسید. همه منتظر بودن کوستادینوف با ضربه سمت توپ رو به سمت دروازه فرانسه شلیک کنه. ما این بازیکن با یک استپ سینه توپ رو کنترل کرد و با یک ضربه والی توپ رو سمت دروازه فرانسه فرستاد. توپ هم به شکلی باور نکردنی وارد زیر طاق دروازه فرانسه شد. فرانسوی ها باورشون نمی شد. اونا فقط چند ثانیه با صعود فاصله داشتن. فرانسوی ها شکستند و بلغارستانی ها یک رویای فوق العاده رو شروع کردند. رویای حضور موفق در جام جهانی 94.
این بازی برای هر 2 تیم پیامد های خوبی داشت. برای بلغارستانی ها باعث شد اون تیم خوب راهی جام جهانی بشه و به عنوان پدیده مسابقات شناخته بشه و با ارائه بازی های فوق العاده راهی 4 تیم پایانی بشه. این حذف برای فرانسوی ها هم اونقدر بد نشد. فرانسوی ها بعد از این حذف بود که فهمیدن باید نسل جدیدی رو رو کنن. نسلی که باعث شد این تیم در جام جهانی بعدی قهرمانی رو بالای سر خودش ببره .
" بدترین شکست تمام زندگی من !! " اریک کانتونا !
-
" خدا بلغارستانیه ! " گزارشگر تلویزون با فریاد !
-
" فرانسوی ها مثل چی از ما ترسیده بودن. حتی قبل از شروع بازی . ما هم اینو می دونستیم و با تاکیتکی که بتونه از ترسو بودن اونا استفاده کنه وارد زمین شدیم. اونا اومده بودن توی زمین تا یک مساوی بگیرن و اصلا دنبال بردن نبودن. اونا اصلا لیاقت صعود نداشتن و ما هم از جایی که خیلی دردشون بیاد بهشون ضربه زدیم . " هریستو استویچکوف
-
" جینولا اون سانتر مسخرش رو از بین قلب تمامی فرانسوی ها رد کرد و اونا رو شیکوند !! اون یک جرم در قبال تیم انجام داد. باز هم تکرار میکنم . یک جرم در قبال تیم ! " جرارد هولیه سرمربی وقتِ فرانسه.
------------------------------------------
5 - چرخِشِ کرویف !
در مرحله گروهی جام جهانی 1974، سوئد تونسته بود هلندِ رویایی رو با کرویف متوقف کنه و دست به کار بزرگی بزنه. سوئد شده بود یکی محدود تیم هایی که تونسته بود گلی از هلند در یافت نکنه و از این تیم امتیاز بگیره. اما بعد از این بازی، کسی در مورد این دستاورد بزرگ صحبت نمی کرد. همه داشتن از یوهان کرویف صحبت می کردن. از حرکت و بلایی که این بازیکن سر جان اولسون مدافع سوئد اوورد صحبت می کردن.
در اواسط بازی بود که اولسون یوهان کرویف رو در گوشه ی محوطه جریمه سوئد گیر انداخت. کرویف توپ رو کمی به جلو انداخت و نشون داد که می خواد توپ رو سانتر کنه. اما ژست ضربه زدنش طوری بود که همه مطمئن بودن اولسون توپ رو ازش میگیره. اما در کسری از ثانیه کرویف پاش رو از توپ رد کرد و با پشت پاش توپ رو از پشت خودش رد کرد و اولسون رو خیلی قشنگ دور زد. اولسون که گیچ شده روی زمین افتاد و کرویف توپ رو با بیرون پا به سمت دروازه ارسال کرد.
تا اون زمان هیچ کس همچین حرکتی رو در دنیای فوتبال ندیده بود. به همین دلیل این دریبل به چرخش کرویف معروف شد. حرکتی که کرویف ساعت ها تو زمین تمرین روش کار می کرد و در بهترین زمان و درست در جایی که کل دنیا در حال تماشا بودن ازش رونمایی کرد. کرویف که اون زمان بهترین بازیکن فوتال شناخته می شد، یک شاخه ی دیگه از هنر های بی شمار خودش رو با اون حرکت رو کرد. !!
" من اولش خوشحال بودم چون تونسته بودم گوشه ی زمین گیرش بندازم. اگه بخوام روراست باشم بعدش اصلا نفهمیدم چی شد. یک لحظه فکر کردم توپ رو گرفتم اما درست بعدش فهمیدم توپ اصلا جلوی من نیست !! تا اون موقع هیچ چیزی شبیه به اون رو ندیده بودم. مردم داخل استادیوم و هم تیمی هام همه داشتن به چیزی که دیده بودن می خندیدن. بعد از بازی، اون حرکت تنها چیزی بود که همه می خواستن در موردش صحبت کنن !! " اولسون، بیچاره ،،،،،
-
" اگه دقیق بخوام بگم، باید بگم که کرویف رقاصِ خیلی بهتری از نورِیِو ( رقاص معروف روس و بهترین رقاص وقتِ دنیا ! ) هستش. حرکاتش خیلی خیلی از اون بهتره ! " رقاصِ معروف هلندی، رودی ون دنتزیگ !
-
" اون لحظه مقابل کرویف، بزرگترین و به یادموندنی ترین لحظه تاریخ فوتبال منه !! من مطمئمن بودم که توپ رو می گیرم اما اون منو گول زد. من تحقیر نشدم !! اصلا شانسی نداشتم در اون زمان. کرویف یک نابغه بود. " اولسون ،،،،
------------------------------------------
در قسمت بعد خواهید خواند :
" این اولین باری هستش که من 5-0 شکست می خورم. این یک شکست تاریخی برای من و باشگاه به حساب میاد ! " خوزه مورینیو ( 5-0 ، شماره 2 )
/ / /
" بعد از اینکه جرارد گل رو زد ما اصلا فکر نمی کردیم که فاجعه ای در راه باشه. پیش خودمون می گفتیم تا چند ثانیه دیگه یک گل دیگه بهشون می زنیم ! " گناره گتوزو ( معجزه ی استانبول ! )
/ / /
" تیم بهتر قهرمان نشد. تیمی که خوش شانس تر بود قهرمان شد ! " لوتهار ماتیوس ( تغییر قهرمان در 2 دقیقه ! )
/ / /
" یه نموره از سر مارادونا و یه نموره از دستای خدا ! " مارادونا ( دستان خدا ! )
/ / /
" من منتظرم که بازی شروع بشه و مقابل دسایی بازی کنم. من همیشه جلوی سیاه ها عالی کار می کنم ! از همشون بهترم !! " هریستو استویچکوف ! ( معجزه ی میلانی ها ! )