بیش از یک قرن پیش انگلیسی هایی که در شهر مسجد سلیمان حاضر بودند، در کنار انجام وظیفه خود که همان تاراج کردن نفت ایران بود، میراثی برای ما به جای گذاشتند که شاید بتوان آن را تنها لطف بریتانیای کبیر در حق این سرزمین دانست. آنگلوساکسونهای مغرور که خود را صاحب بی چون چرای ماده سیاه ارزشمند استخراجی از دل زمینهای تف دیده جنوب می دیدند، در اوقات استراحت استعمارشان، جوانکهای آفتاب خورده جنوبی را با اعجاز چرخش توپ چرمی بر روی زمین خاکی و سوزان آشنا کردند.
فوتبال برای ما در زیر شعله های بی رحم آفتاب جنوب و در میان بوی تلخ نفت و فقر و استعمار متولد شد، صبح فردای ظهور توپ چرمی و دنیای زیبای آن در ایران، دیگر پسرکان نحیف و پابرهنه شهر برای گذران اوقات فراغت خود، در کنار کوچه های خاکی و غبارآلود، زیر سایه دیوارهای گلی خانه ها نمی نشستند تا از دور به آتش شعله ور برجهای نفتی سر به فلک کشیده نگاه کنند. حالا دیگر آنها با چیزی آشنا شده بودند که انگار سالها بود انتظارش را می کشیدند. روح زیباپسند ایرانی جماعت در همان آغازین روزهای پیدایش فوتبال در این مرز و بوم به شدت درگیر جذابیت فوتبال شد، درست از همان روزهای ابتدایی شروع بود که خوزستان برای ایرانیان مهد فوتبال شد.
فوتبال این زیباترین ورزش ساخته شده به دست بشریت در عرض کمتر از چند سال تبدیل به مهمترین دلخوشی همه جوانان کشور شد، دیگر در گوشه گوشه تمامی شهرها می شد دسته های چند نفری جوانانی که تنها تفریح زندگی آنها فوتبال بازی کردن بود را دید که با عشق توصیف ناپذیری به دنبال تعیین سرنوشت آن می دویدند و از این تعقیب و گریز پرهیجان به شدت راضی بودند. دیگر رویای شبانه کودکان و جوانان تغییر کرده بود و آنها شبها کابوس کار دشوار و یا سختی بی پایان مکتب خانه ها را نمی دیدند، سیاهی شب دیگر پر بود از خیال بافی های بی انتها که در تمامی لحظاتش می شد اثر فوتبال را در آن دید.
از سالهای دور تا به حال، فوتبال همیشه عضوی جدایی ناپذیر از زندگی ایرانی بوده است، در همه این سالها که اتفاقات تلخ و شیرین زیادی از سر مردم این مملکت گذشته است، از دوران شکوفایی اقتصادی ایران در 50 سال پیش تا انقلاب و جنگ و تحریم و یا حتی بروز اختلافات طبقاتی و بروز تب مدرنیته و آغاز عصر الکترونیک و کامپیوتر، در تمام این دوران فوتبال به مانند یک همسفر پا به پای ما آمده است.
اما چیزی که باعث می شود فوتبال را در زندگی ایرانی چیزی فراتر از یک ورزش ساده و جذاب بدانیم این است که، این محبوبترین ورزش جهان بیش از آن حدی که می توانیم تصورش را بکنیم، در لحظات سخت و لبریز از نا امیدی به کمک و مدد ما آمده است و امید و شادی زایدالوصف را به بدنه جامعه خسته ما تزریق کرده است. کاری که هیچکدام از برنامه فرهنگی و تفریحی برنامه ریزی شده در پشت دربهای مجلل وزارتخانه ها و سازمانها نتوانسته اند انجام بدهند. حتی دیگر افتخارات کسب شده در ورزشهای دیگر مانند والیبال، کشتی و یا بسکتبال هم نتوانسته اند تنها گوشه ای از کار بزرگ فوتبال برای ایجاد نشاط و امید در بین لایه های اجتماعی را برای مردم ما انجام بدهند.
وقتی که خوب به برگهای تاریخ نگاه می کنیم و خاطرات خاک خورده مان را مرور می کنیم، شاید بیش از هر چیز دیگری وجود فوتبال و اثرات آن را بر زندگی می بینیم، هنوز هم سرمستی ناشی از قهرمانی در پکن 90 در آن روزهای تلخ پس از جنگ که گرد نا امیدی بر چهره کشور نشسته بود در خاطرمان هست، هنوز جشنهای خود جوش خیابانی بعد از حماسه ملبورن را به یاد داریم و آن را بزرگترین شادی همگانی مردم در بعد از انقلاب می دانیم. غرور ناشی از گل قرن در بازی مقابل آمریکا کماکان با ماست، سال پیش در همچنین روزهایی ما با معجزه دیگری از فوتبال که موجب سرازیر شدن دوباره مردم به خیابانها شد راهی جامی شده بودیم که تا همین روز گذشته یکی از خوبهای غیرمنتظره اش بودیم.
فوتبال در همه دنیا جایگاهی ویژه دارد، اما برای ما ایرانی ها با آن کوه عظیم احساسات و غرور و البته در میان همه کمبودها و حسرتهای اجتماعی، تنها یک ورزش جذاب و پر هیجان نیست، فوتبال برای ما خود زندگی است، فوتبال برای ما درست نقطه مقابل سیاست است، آنقدر که می تواند در عرض کمتر از چند روز ره صد ساله سیاست را برود و فقط در طی نود دقیقه چهره ای را که دنیا ما را با آن می شناخت عوض کند و به همه جهانیان چهره ای زیبا و دل پسند از ایران نشان بدهد، جوانانی برومند و جسور که علیرغم همه بی مهری های داخلی و خارجی می توانند با کمترین امکانات ممکن به مصاف حریفان تا به بن دندان مسلح بروند و آنها را تا مرز شکست پیش ببرند و در انتها فاتح قلبهای مردم دنیا شوند.
وقتی که خوب به قامت فوتبال کشورمان نگاه می کنیم، بیشتر پی به این موضوع می بریم که تمام کارهایی که سیاست و مذاکرات و مسئولان نتوانستند در تمام این سالها محقق کنند را فوتبال به بهترین نحو ممکن برای ما انجام داده است، بدون هیچ چشم داشتی، بی مزد و بی منت، از جشنهای خیابانی تا ایجاد احساس غرور و دیده شدن، همگی اینها از برکات چرخش توپ گرد بوده است. دستاورد فوتبال حتی در زمانهای شکست و نا امیدی هم برای ما حداقل نشان دادن ضعفها و ایرادات اخلاقی و اجتماعی مان بوده است، آنجا که خودمان با شب نشینی ها در سواحل منامه و یا با شنیدن صدای غلطیدن تاس بر روی تخته چوبی، چوب حراج به شانس و موقعیتمان زده ایم و راه را بر روی خود مسدود کرده ایم.
جام جهانی برزیل برای ما به پایان رسید، بیشتر از آن چیزی که توقعش را داشتیم از سه بازی تیم ملی امید و لذت برداشت کردیم، یکبار دیگر فوتبال موجب پیوند قلبها شد، حداقل سوغات فوتبال از برزیل 2014 برای ما ایرانیها این بود که فهمیدیم نه تنها نباید خودمان را دست کم بگیریم، بلکه می توانیم حتی در اوج بی عدالتی های که بر ما روا داشته شده است هم بهترین باشیم، ما توانایی این را داریم که شانه به شانه رقبای قدرتمند خود بسائیم، فقط باید راه همدل بودن را بیاموزیم، همانی که سرمربی اجنبی ما یادمان داد، اینکه بدانیم از پیش بازنده نیستیم، اینکه بفهمیم ما می توانیم.