۴ سال ناباورانه از رفتنت گذشت رفیق
چقدر زود رفتی داداش ،، چقدر سرکار با هم میگفتیم و ب روزگار میخندیدیم :((((
چقدر حرف نگفته باهات داشتم رفیق ،، ولی اجل مهلت نداد
انگار همین دیروز بود ک یکی از شبای اواخر فروردین ۹۴ میخواستی بری تهران سرکار و با بقیه رفقا باهات خداحافظی کردیم ، تو هرگز نمیگفتی حلال کنید ولی این دفعه یجور دیگه بودی ،، نگاهت فرق داشت
تو ک همیشه میگفتی فلان روز برمیگردم ، اینبار نگفتی و بجاش گفتی حلالم کنید شاید برنگشتم و ما بهت خندیدیم :(((
چند روز بعد خبر اومد ک عباد از چال آسانسور سقوط کرده و فوت شده ،، مگ باورم میشد ؟؟ آخه مگ میشه ؟؟
ینی ♥ عباد ♥ ما رفت ؟؟؟؟؟
وقتی جسدتو آوردن انقدر شوکه بودم ک حتی اشکمم نیومد ولی الان بعد ۴ سال داغت تازهاس و همین یه ساعت پیش اومدم دیدنت ولی نه همون جای همیشگی بلکه اومدم سرمزارت :(((
بجای اینکه باهات شوخی کنم ، گفتم خدابیامرزتت ،، هنوزم باورم نمیشه
داداش صدسالم ک بگذره داغت تازهاس و الان بعد ۴ سال ،، انگار تازه رفتی
حرف خیلللی باهات دارم ولی ب یک جمله اکتفا میکنم
" زود رفتی رفیق "
✔ برای شادی روح پاکش یه صلوات و فاتحه