چند خاطره از خدمت من که سه ماه پیش تموم شد و خوندنش خالی از لطف نیست:
*من نیروی انتظامی خدمت کردم و محل خدمتم سیستان و بلوچستان و شهرستان سرباز بود.
*تو یه پاسگاه نزدیک مرز پاکستان و یه منطقه دور افتاده بودم؛وسط یه رودخونه یه تپه بود و پاسگاه روی اون تپه.
*از پاسگاه تا شهر حدود سه ساعت فاصله بود و برای رفتن باید با سوخت کش ها جا به جا میشدیم چون پاسگاه ماشین نداشت.😢
*گاهی اوقات جیره غذایی یه ماهه کم میومد و مجبور بودیم غذاهای تکراری بخوریم یا پول بذاریم رو هم و یه چیزی بخریم.
*بعضی وقتا از ستاد کل اعلام میشد گروهک ها از مرز وارد کشور شدن و پست ها رو زوجی میکردن و ما هم خوشحال میشدیم و راحت نوبتی سر پست میخوابیدیم.😂😂
*آشپز رفت مرخصی من شدم آشپز قورمه سبزی درست کردم لوبیا نریختم توش😆دیر یادم افتاد نریختم گفتم نرم نمیشه😄آش درست میکردم ملات داشت آبش کم بود😋بلاخره بعد از چند روز از این سمت خطیر اخراج شدم.🤣
*تو پاسگاه کلا کادر و سرباز ۱۰ نفر بودیم و سه چهار نفر همیشه مرخصی بودن.با هم صمیمی بودیم.
*به موی سر و لباس و اینا هم خوشبختانه کاری نداشتن و راحت بودیم.
*با همه سختیاش مرخصیمون خوب بود و ۶۰ روز پاسگاه بودیم ۲۵ روز خونه.
*حقوق هم ۸۰۰ تومن میگرفتیم که به نسبت سربازای دیگه عالی بود؛سه ماه هم کسری داشتیم.