عشقم بایرنهمن یه روز, اهواز سرکار بودم.. تابستون برد برج 5 اوج گرما خرما پزون.. ساعت 2 ظهر بود.. کارگر آرمتور بندی, بودم..
مجبور بودیم زیر آفتاب کار کنیم یادمه اینقدر افتاب تو سرم زده بود چشام سیاهی میرفت 😳😞
همون ر ز اومدم از لوله اسکافل برم بالا یه چکش هم تو دستم بود دستم خورد به لوله (دقیقا جایی که مچ دست هست قسمت نرمی, وداخلیش) و اینقدر داغ بود که ناخدا دستم کشیدم عقب و با چکش از 4متری اوفتادم پایین ابروم شکست. دستم زدم رو زمین خدارو شکر سرم ضربه نخور...
رفتم تو نت سرچ کردم دمای اون روز نزدیک 70درجه بود....