مهدی پاشازاده، بازیکن سابق استقلال و تیم ملی ایران، مقابل دوربین طرفداری قرار گرفت و در بخش اول صحبت های خود به تمامی اتهام هایی که طی روزهای اخیر درخصوص دوپینگ تیم او مطرح شده، پاسخ داد. در بخش دوم گفتگوی علیرضا هاشمی با مهدی پاشازاده درخصوص مسائل مربیگری و فرق مدیریت در خارج و داخل ایران صحبت هایی انجام شده است. پاشازاده در ادامه در مورد تغییر مکرر تیم های خود هم توضیحاتی را ارئه داده است. بخش دوم این گفتگو را ببینید و بخوانید:
به بحث تیم ملی بازگردیم و کمی جلوتر بیاییم. به سراغ حرف هایی برویم که کمتر زده شد. شما و خیلی ها معتقد هستید که در حق شما در تیم ملی اجحاف شد. داستان این موضوع چی بود؟
از لحاظ فنی و عرف حق می دهم ولی از حقم نمی گذرم. احترام گذاشتن به مربی وظیفه من است. شاید اشتباه کنم بازیکنی را نگذارم ولی او حق ندارد اعتراض کند. اعتراض نکردم، کار کردم و صبر کردم. همان بلایی که در فوتبالم سرم آوردند، دارند در مربیگری هم سرم می آورند. دو روز پیش فیلمی را در اینستاگرام گذاشتند که به یکباره بچه داداشم زنگ زد و گفت این مال سال 74 است؟ گفتم آره. گفت بازوبند دست شما است؟ گفتم آره. گفت 74 کاپیتان استقلال بودی؟ گفتم آره. گفت مگر می شود؟ گفتم آره. در 20 یا 21 سالگی کاپیتان استقلال و یک جورایی همه کاره خط دفاعی بودم. گل می زدم و هرکاری انجام می دادم. یک بازی از سال 73 به یاد دارم، آن زمان فدراسیون قانون ها را اینور و آنور می کرد و 5 بازیکن پرسپولیس یک اخطاره بودند و از این طرف هم من یک اخطاره بودم. می توانید این موضوع را از بهتاش فریبا بپرسید.. پیش از بازی توافق کردند که آن 5 بازیکن و من بخشیده شویم. وقتی خبرنگاران مصاحبه می کردند، آقای فریبا گفت این یک بازیکن ما به آن 5 بازیکن می ارزد. خدایی نکرده منظورشان از بعد شخصیتی نبود. منظور این بود که مهره ای بودم که این ریسک می ارزید و اگر نبودم خیلی اتفاقات رخ می داد. می توانستم از سال 72 یا 73 به تیم ملی دعوت شوم. اولین بازی برای استقلالم، در 16 سالگی بود. هیچ جا این مطرح نمی شود. سال اول جوانان به استقلال آمدم و اولین بازی ام را در بزرگسالان انجام دادم. سال دوم جوانان، فیکس بازی کردم و در دربی هم بازی کردم.
فکر می کنم در تیم امید حسن حبیبی برای سال 96 آتلانتا هم حضور داشتید.
آنجا هم نگذاشتند.
فکر می کنم در آن دوره یک لج و لجبازی اتفاق افتاد.
به خدا من خیلی آدم آرومی هستم ولی یک جاهایی از حقم نمی گذرم و حقیقت را می گویم و شاید خیلی جاها زبانم تلخ باشد. یادگرفتم حقیقت را بگویم. 95 هزار تماشاگر در ورزشگاه آزادی برای تیم ملی امید آمده بودند. روز قبل از بازی مرا از لیست خارج کردند و یک هیچ هم باختیم. یک مثال دیگر میزنم که روی آن تاکید دارم. هرکس به هرشکلی که بازی می کند، مربیگری هم می کند. یک ذره به کسانی مثل یحیی گل محمدی، علی دایی، امیر قلعه نویی و دیگران که شاخص هستند، نگاه کنید، همان مدلی هستند. از این سمت مدیریت، با حرارت و زور و هیجان که ببریم و از آن سمت تفکر، آرام بودن و سیاست داشتن است. برای منم درحال انجام شدن به همان شکل است.
باید یک سنت شکنی بکنید.
سنت خودش می شکند چون مهم اون بالایی است. من در زندگی خیلی هم از لحاظ مالی و هم ماهیتی به یک تار بند شدم. این تار در همین سه یا چهار روزه بود. برنامه ای چیدند که من ببازم و نابودم کنند. خداشاهد است من سر این نخوابیدم که این بازی پارس جنوبی، تیمش برهم ریخته، دربی هم هست، ببریم و روی سرش بریزیم. من بازی های تیم ملی ام در سه هفته، می گویند ره صد ساله، حالا می فهمید من برای چی شاهین را انتخاب کردم، یک بازی لیگ برتر اندازه سه یا چهار بازی لیگ دسته اول است. چرا؟ چون دیده می شود. حالا برید تیم مرا آنالیز کنید که چه کاری انجام دادم. در عرض دو هفته چه کاری انجام دادم که کاپیتان تیمم که جرعت نداشت جلوی سایپا پنالتی بزند و پاهایش می لرزید. درون زمین کارم را بلدم و ادعایم هم می شود.
انتقاد علی دایی از دعوت مهدی پاشازاده در برنامه زنده
یادم می آید که آنموقع شما در منتخب جهان بازی کردید. یک برنامه ای در تهران به صورت زنده درحال برگزاری بود و آقای دایی میکروفون را گرفتند و یک جورایی به صورت تلویحی شاکی بودند از اینکه چرا مهدی پاشازاده رفته است؟
صد در صد. شاید من هم به جای آقای دایی بودم همین صحبت یا شدیدتر از آن را انجام می دادم چون نسبت به آن ها من پنج سال کوچکتر بودم و فقط مهدی مهدوی کیا و فرهاد مجیدی از من کوچکتر بودند که فرهاد خط خورد. بقیه همه بزرگتر بودند. نگوییم بچه ولی یک جوان آمد و در عرض دو یا سه بازی بهترین بازیکن آن بازی برابر استرلیا شد و تعاریفی از او شد.
یعنی به آن ها حق می دهید؟
از لحاظ فوتبالی حق می دهم ولی اگر بخواهیم حساب کنیم من همان بازیکنی بودم که در پنج بازی دربی که آقای دایی هم بودند، نتوانستند یک گل هم بزنند. سابقه فوتبالی داشتیم ولی در تیم ملی اجازه ندادند بازی کنم. در پرسپولیس و استقلال همان بازیکن یک بازیکن و پنج بازیکنی که گفتم بود.
مهدی پاشازاده: قلیان را نه می توان رد کرد و نه تایید!
اکنون می بینیم که خیلی از مربیان و بازیکنانی در کار تجارت هستند. آیا منطقی است که مثلا یک مربی سفره خانه یا رستوران داشته باشد؟ تاحالا خود شما به این موضوع فکر کردید که مثلا سفره خانه با قلیان و چیزهای دیگر بزنید؟
قلیان که در فرهنگ ما هست و نه می توان آن را رد کرد و نه آن را تایید کرد. از سالیان سال بوده است و این اواخر به یک تجارت تبدیل شده است. شاید جامعه ما اینکار را قبول نکند ولی اگر شما بخواهید حرفه ای حساب کنید، چون ما هنوز صد در صد حرفه ای نیستیم، ایرادی پیدا نمی کند چون شما خیلی جاها مربیگری می کنید و پولتان را هم نمی دهند و باید واقعا به فکر شغل دوم باشید. در اروپا هم کسانی که هستند که تجارت می کنند و حتی اینکار را در مواردی انجام می دهند که برای ما خیلی ممنوعه است ولی آنجا اروپا است و فرهنگش فرق می کند.
یک همچین رفتاری را مثلا از مربیان اتریشی دیدیم که جایی را راه بیندازند؟
آره. اونجا بیشتر سرمایه گذاری است. سرمایه گذاری در یک کار یا حتی یک رستورانی است. آنجا رستوران هایشان هم شبیه باشگاه های ما می ماند. باشگاه ما چه چیزی است؟ آقای رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل بازیکن، مربی و لباس انتخاب می کنند و حتی می خواهند روی غذا هم نظر بدهند. آنجا وقتی شما یک رستوران می گیرید، یک مدیر انتخاب می کنید که او افراد را می چیند. در باشگاه هم به همین شکل است. ما رئیسمان را در راپیدوین یا لورکوزن نمی توانستیم ببینیم و در کل سال 1 یا 2 بار می دیدیم. مدیر ورزشی، چیزی است که در فوتبال ایران نیست. مدیر ورزشی نه آن مدیر فنی که ما از خودمان در آوردیم. اصلا مدیر فنی نداریم. اگر مدیر فنی دارید پس چرا سرمربی گرفتید؟ خیلی خنده دار است. ما مدیر ورزشی داریم که در یک سری چیزها می تواند دخالت کند ولی آنقدر حرفه ای هستند که اصلا چیزی مشخص نیست. اگر هم چیزی باشد بین مدیر فنی و سرمربی است و چیزی می گویند ولی درنهایت بازهم سرمربی تصمیم گیری می کند.
در تیم های تحت هدایت شما، مدیرعامل می آید تا حتی غذا را هم تعیین می کند؟
خداروشکر نه. همیشه به من احترام گذاشتند و می دانند شدنی نیست.
مدیری بوده که بخواهد حرکتی انجام دهد و شما جلوی او بایستد؟
بله و به خاطر همان هم دسیسه کرد و درحالیکه تیمم را قهرمان کرده بودم، سال بعد مربی ای آورد که بتواند سوار بر او باشد و حرفش را گوش دهد.
کدام تیم و کدام مربی را هم که نمی گویید؟
نه
رکورد عجیب پاشازاده در زمینه عوض کردن تیم!
شما امسال یک رکورد جهانی زدید. در 15 ماه اخیر در 4 لیگ بودید. در سه تیم بودید و در هرکدام یک سری موفقیت های داشتید به جز سپیدرود که فکر می کنم یکی دو بازی بودید و الان هم با شاهین در لیگ برتر که فعلا موفق بودید. در سال های پایانی بازی خود در اتریش هم چند بار تیم عوض کردید. این تیم عوض کردن به شما ضربه نمی زند؟
به هرحال یک ریسک است و یک جاهایی می تواند به شما ضربه بزند و یک جاهایی نه. مهم این است که من همان اول طی می کنم چون نمی توان در قرارداد آورد، مرد و مردانه دست می دهیم که فلان کارها را انجام دهیم. اکنون در شاهین هم به همین شکل است. وقتی انجام نمی دهند چه کاری انجام دهم؟ از 22 یا 23 سالگی به آلمان رفتم. یک جورایی نصف عمرم را اونور بودم و واقعا خیلی چیزها یاد گرفتم. اصلا نمی خواهم ادا دربیاورم و تلفظ هایی بگویم که اینطوری یا آنطوری است یا بگویم اوه مای گاد! واقعا از دروغ بدم می آید و همه اطرافیانم این را می دانند. بازیکن هایم جرعت ندارند یک ثانیه دیر بیایند.
معتقد هستید عوض کردن تیم به خاطر اصولی هست که دارید؟
اول همیشه تعریف است. الان مثلا همینجا به اصرار شما آمدم. زنگ زدید آمدم چون خودم که نمی توانم بیایم. باید اولش با شما صحبت می کردم که آقای هاشمی اگر من به اینجا می آیم، خواهشا راجع به استقلال از من سوال نکنید. وقتی شما سوال کنید، من چه کاری انجام دهم؟ به شما بخندم؟ یا باید بخندم، یا فحش بدم یا دعوا کنم و یا بروم. من می روم چون نمی خواهم دیگر شما را تحمل کنم. نمی دانم منظورم را رساندم یا نه.
البته این را موقع تلفن نگفتید و در مصاحبه گفتید که ما در ادامه به سراغ استقلال نرویم.
نه به صورت مثال می گویم. من به شما گفتم آزاد هستید. وقتی یک قراری می گذاریم، به صحبت های یکدیگر احترام بگذاریم. در آنجا من بازیکن ندارم بعد گفتم فلان دفاع وسط و فوروارد را حتما می آورید؟ گفتند بله. رسیدیم به هفته اول که دربی هم هست. پرسیدیم چی شد؟ گفتند فردا می آید. آقا غذا اینجا به این شکل است و هیچ چیزی نداریم. می گفتند اوکی می شود. هیچ اتفاقی نمی افتاد. به بازی بعدی رفتیم و سراغ آن بازیکن را گرفتیم. گفتند آقا می آید.
بازی سختی هم بود.
دیگر از بازی ملوان سخت تر نبود که دو روز مانده به دربی سپیدرود و ملوان بروی. چنین کاری جگر می خواهد. در دو روز کاری کردم تیمی که به نتیجه یک هیچ یا دو هیچ راضی بود، نیمه اول کشتیم و می توانستیم سه یا چهار گل بزنیم و خودشان باورشان نمی شد. این اتفاق فقط با حرف زدن رخ داد. من برده کسی نیستم یا محتاج کسی نیستم بگویم مرا اگر از اینجا بیرون کنند، از گشنگی می میرم پس خفه شوم و چیزی نگویم.
این نظمی که شما دارید، خیلی از مربی ها ندارند و ممکن است آن ها بمانند و کار کنند.
اتفاقا داشتم در این مورد با کسی صحبت می کردم. گفتم چون اینکار را یک سری انجام می دهند و تبدیل به عرف شده است. متاسفانه یک بابی را می گذارند. تو رو خدا نکنید.
مهدی پاشازاده: از مفت باختن بدم می آید
نمی خواهیم درمورد شیوه یا تاکتیک های مربیگری شما صحبت کنیم ولی آیا شما ترفند خاصی دارید؟
چند چیز است. یکی اینکه از مفت باختن بدم می آید و این را بازیکنانم می دانند. شما باید جنبه باخت داشته باشید. یک زمانی من با راه آهن در بابل 6 گل خوردم، یکی از همکاران بسیار نزدیکتان که با مربی های بزرگی کار کرده بود، عزا گرفته بود. در راه برگشت دید من خیلی راحتم. گفت آقا مهدی چکار کنیم. گفتم جمع می شود. گفت این تیم دیگر جمع بشو نیست. گفتم شما یک هفته صبر کنید. دو هفته بعد در همین جم تیم پارس جنوبی که همه را در لیگ 1 برده بود را بردیم. کار روانشناسی من خیلی قوی است و قدرت بیان خوبی دارم. می توانم ارتباط برقرار کنم. ارتباط برقرار کردن با هر بازیکنی به یک شکل است. ارتباط برقرار کردن بسیار مهم است. دو مسئله دیگر داریم. یک اینکه بازیکن برای سیستم خود انتخاب می کنید یا اینکه براساس بازیکنان که داری، سیستم را انتخاب می کنید و امر آگاهی داشتن. خوبیش این است که در اروپا به خصوص در 6 یا 7 سال آخرم، در 9 پست بازی کردم. دفاع وسط، هافبک دفاعی، پشت فوروارد، فوروارد که حتی در استقلالم بازی می کردم، دفاع چپ و راست و این تجربه ای است که به خصوص در دفاع مدرن خیلی مهم است. تقریبا هرسال بهترین خط دفاع را داشتم. همچنین تلاشی مضاعف با سیستم بدنسازی درست. گرم کردن من با همه تیم ها فرق دارد. نوع تمرینات در همین شاهین را دیدید که فرق دارد. همه بازیکنانی که در این چند سال زیر نظر من بودند و شاید تعدادشان به 200 نفر برسد و حتی بازیکنانی که در تیم ملی بازی کردند و بازیکنی داشتم که 13، 14 یا 15 بازی ملی داشته است. 99 درصد آن ها حتی کارهای ساده ای که در ابتدا انجام می دهیم را بلند نیستند و بعد یاد می گیرند.
پایان بخش دوم...
بخش سوم گفتگو ساعت 21 امشب منتشر می شود.
همچنین بخوانید: