در یک کتابی خوندم ،در جنگلهای آمازون روش جالبی برای شکار میمونها هستش.
تله:
اونم اینجوری هست که: یه دونه نارگیل از دو طرف سوراخ میکنند..یکی از سوراخها به اندازه رد شدن طناب و طرف دیگه به اندازه ای که دست میمون به داخل اون بیاید.
طنابی از سوراخ کوچک عبور میدند و به درخت میبندند تا میمون نتونه نارگیل با خودش ببره. و داخل نارگیل رو از سنگهای خاصی پر میکنند. و میروند..... تله را ساختن!!
شکار:
وقتی میمون ها نارگیل میخوان بردارند ،صدای سنگها رو میشنوند و برای کنجکاوی دست خودشون میکنند داخل اون ، تا سنگها رو دربیارن.و چون دستهاشون مشت شده ،دستشون داخل نارگیل گیر میکنه...آنقدر تقلا میکنند و جیغ و فریاد میزنند تا دست رو بیرون بیارند ....ولی فردا وقتی صیاد میاد ،میبینه میمونها از شدت تلاش و فریاد زدن ،بی حال روی زمین افتادن.
"بله فقط کافی بود که مشت را باز کنند و سنگها رو رها کنند ولی اینکار را نمیکنند!! بله شاید بگویید میمونها خنگ هستند!!"
ولی نکته جالب تر اینه:
وقتی میمونهای دیگه میبینند یکی از هم گروهی هاشون اینکار کردند ،به سمت نارگیل های بعدی میروند. و انها هم همین کار را میکنند.
و نکته جالب تر دیگر:
اگر بعضی از میمونها رو ازاد کنند ،دوباره روز بعد همون میمونها دوباره در دام میوفتن.
میمونها خنگ نیستن و میدونیم که جز حیوونهایی هستند که استعداد و هوش زیادی دارند.ولی چرا اینگونه هست؟
دلیلش چیست؟ بله : وسوسه و طمع و حس کنجکاوی !!
-------------------------------------
بله ما هم رفتار میمون گونه داریم.
ناراحت نشید گوش کنید:
* ایا ما نشده از چیزهایی که حقیقتا نمی دونیم ارزشی دارند یا نه ، چندین بار وارد مدخل و سوراخی شدیم که نتونستیم بدون اون چیز بی ارزش خروج کنیم؟
* آیا افکار و دستهای ما از صبح تا شب در جاهایی گیر نیست و جیغ و داد نمیزنیم و خودمان رو به زمین و آسمون نمیکوبیم؟
* آیا نشده مانند یک فردی که فقط تقلید کار هست ،صرفا کارهایی را انجام میدیم که دلیلش فقط بخاطر این هست که: دیگران دارند اون رو انجام میدند؟(رفتار سایر میمونها)
بهتره افکار و دستمان رو باز کنیم تا بتونیم از سوراخهای زندگیم که نمیدونیم واقعا ارزشش داره یا نه ،و خودمون درگیرش کردیم ،بیرون بیایم.
بهتره از صدای جیغ و فریاد بقیه افراد که میبینم که در چه سوراخهای افتادن ،عبرت بگیریم.
برگرفته شده از کتابی و تغییر دادن و اضافه کردن نتیجه گیری