مقدمه: استعمارگران تلاش کرده اند با پررنگ کردن زرتشت و باستان گرایی و کم رنگ کردن دین و آموزه هایش استعمار و استثمار کردن خود را آسان کنند و با جایگزین کردن معیار و ارزش های مصنوعی راه حق و راهیابی به حق را مسدود کنند .
در کل مطالعات درباره باستان و اقوام گذاشته اگر برای عبرت گرفتن باشد مشکلی ندارد به عنوان مثال امام علی ع می فرمایند : «و ان لکم فی القرون السالفه لعبره»(بحار الانوار ج ۳۴ص ۱۳۴) یعنی تاریخ دورانهای گذشته مایه درس عبرت است و یا در روایتی دیگر می فرمایند : « اعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَکُمْ قَدْ تَزَایَلَتْ أَوْصَالُهُمْ وَ زَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَ أَسْمَاعُهُمْ وَ ذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَ عِزُّهُمْ وَ انْقَطَعَ سُرُورُهُمْ»(نهج البلاغه ص ۲۳۱) یعنی از نابودی نسلهای پیش از خود که دیده اید عبرت گیرید بندهای بدنشان از هم گسیخته و چشمها و گوشهایشان نابود شد و شکوه وشوکتشان از میان رفت و شادی و نعمتشان به سر آمد.
اما عده ای قصد سو استفاده از این مطالب را دارند که با استعانت از خداوند قصد روشن ساختن موضوع را داریم ۰
تعریف استعمار:
در لغت به مهاجرت گروهی از افراد کشورهای متمدن به سرزمینهای خالی از سکنه یا کمرشد بهمنظور عمران یا متمدن کردن آن سرزمین است.
در اصطلاح و در عمل به معنای تسلط جوامع و کشورهای قدرتمند بر جوامع و سرزمینهای دیگر به منظور استثمار و بهرهکشی از آنها در آمد.
علل پیدایش استعمار:برخی علت را سیاسی و بعضی اقتصادی میدانند
برخی معتقدند که امکانات داخلی کشورهای اروپایی (بازار فروش، مواد اولیه، فرصتهای سرمایهگذاری) دیگر پاسخگوی نیازهای روزافزون آنها نبود و آنها را وادار به دستاندازی به کشورهای دیگر کرد. و برخی معتقدند مردمان سفیدپوست (اروپائیان) ذاتا از مردم نژادهای دیگر برترند و وظیفه دارند به منظور اصلاح و متمدن کردن مردمان نژادهای دیگر بر آنان حکومت کنند.
کارکرد و تاثیر استعمار
رسالت استعمار این است که اقوام عقب مانده را متمدن کند در باب تاریخ ،دین ،فرهنگ و.... ولی اهداف استعماری و شوم خود را در قالب اهداف خود به جامعه میدهد و الگو سازی میکند طوری که برخی روشنفکران تنها راه رستگاری را تقلید از غرب میدانند.
امت واحده:
کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیه»(بقره/۲۱۳)
آغاز کار انسان ها که در قالب جامعه واحدی بودند و پس از آن دچار اختلاف شدند و خداوند متعال به منظور رفع اختلافات میان آنها پیامبرانی را برای آنها فرو فرستاد
این اختلاف ها گاها در قدرت طلبی بعضی بر بعضی دیگر بود
لذا ظلم و استعمار باعث این اختلاف ها شد
بعضی از امت به اسلام یاد میکنند
در هر حال خداوند اراده کرده که همه انسان ها واحد باشند و ملاک برتری تقوا و انسانیت باشند و ظالمان و استعمار از این امت واحد همیشه ترسیده اند چون مانع از قدرت آنها بود و جلوی استعمار و استثمار را میگرفت
وقتی همه راه خدا را بروند و پشت هم باشند استعمار ضعیف میشود لذا استعمار کوشید تا این امت واحده را با روش های مختلف از جمله ملی گرایی غلط به جان هم بیندازد.
ملی گرایی،ناسیونالیسم
در لغت به معنای وطن پرستی و استقلال طلبی هست
تعریف: ناسيوناليسم: يعني معتقد به مكتب برتری نژاد و ملت و حاکمیت آن نسبت به نژاد و ملت های دیگر .
وطن دوستی ریشه در طول تاریخ دارد ولی ناسیونالیسم یک تفکری هست که از غرب گرفته شده لذا ریشه نژاد پرستی افراطی گرفت
دوستی وطن در حد معمول و دفاع از آن زشت نیست
سوالی که مطرح میشود آیا وطن ملاک برتری افراد است؟
آیا کسی که به جبر در ملت یا نژادی تولد و رشد میکند آیا میتواند خود را برتر از دیگران ببیند؟
مرحوم استاد شهيد مرتضي مطهري مي نويسد:
«ناسيوناليسم آنگاه عقلاً محكوم است كه جنبة منفي به خود مي گيرد يعني افراد را تحت عنوان مليت هاي مختلف از يكديگر جدا مي كند، روابط خصمانه اي ميان آنها به وجود مي آورد و حقوق واقعي ديگران را ناديده مي گيرد...»] و هم چنين حضرت امام (ره) به خطر اين گرايشات ناسيوناليستي گوشزد نموده و آن را عامل تفرقه و جدايي بين ملت ها و سدي براي پيشرفت اسلامي معرفي كرده اند.
ايشان مي فرمايند «... با دست حكومت هاي فاسد اين نژاد پرستي ها و گروه پرستي ها در بين مسلمين رشد كرده، عرب ها را در مقابل عجم ها، عجم ها را در مقابل عرب ها و ترك ها و ترك ها را در مقابل ديگران قرار دادند و همة نژادها را در مقابل هم. اينكه من مكرر عرض مي كنم اين ملي گرايي اساس بدبختي مسلمين است براي اين است كه اين ملي گرايي ملت ايران را در مقابل ساير ملت هاي مسلمين قرار مي دهد و ملت عراق را در مقابل ديگران و... اينها نقشه هايي است كه مستكبرين كشيدند كه مسلمين با هم مجتمع نباشند...
ناسیونالیست ها با طرد اسلام و پای فشاری بر برتری نژاد آرایی، کوشیدند به جای اسلام، غرب را خویشاوند ایرانیان معرفی کنند. نتیجه ی این عمل، فراهم شدن بستر سیطره ی غرب و چپاول منابع ملی ایران به ویژه نفت بود که در عصر پهلوی اول و دوم علیه ملت و به نفع غربی ها تحقق یافت.
نتیجه
وطن دوستی جزء ذات اسلام است، اما وطن پرستی یا ملی گرایی خلاف اسلام است. از نظر اسلام هیچ قومی بر قوم دیگر برتری ندارد مگر به تقوا. خداوند در سوره ی حجرات، آیه ۱۳، می فرماید:
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شعبه ،شعبه و قبیله، قبیله کردیم تا همدیگر را بشناسید. همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است.
هدف از خلقت اين نيست که به محل تولد و نژاد افتخار کنیم .هدف این است همه زیر یک پرچم واحد به سوی خدا حرکت کنیم.
والسلام