«لطفا با حوصله و سر فرصت خوانده شود»
وقتی که در بستر خواب روز یکشنبه ام به اتفاقاتی که روز شنبه برایم افتاده فکر میکنم ،خواب از سرم میپرد و خواب از رخت خوابم فرار میکند!!!
...
به شما ارتباطی ندارد ، خودتون کم غصه ندارید!
.
شنبه ی من به بد ترین شکل ممکن گذشت و گویی خوش شانسی و خوش بختی با من همچون دو قطب همسان آهنربا هستند که بقول معروف نیروی دافعه دارند!!!و هم را دفع میکنند!
...
هعییی
از 7 صبح شنبه بد شانسی من ادامه دارد تا همین 5 صبحی که یکشنبه باشد ک برایتان تایپ میکنم!
صبح با پیامکی ظالمانه شروع شد که کل دارایی و اندوخته من را مثل جارو برقی میمکید و میبرد در حال حاضر منم و 300 هزار تومان وجه نقد !
بعد از آن هم دو پیامک آمد که بسته پستی شما مرجوع شد ، و خب اینم از این!
...
تاب نیاوردم و خوابیدم تا 2 ظهر!
ساعت 4 پیاده وسیله نقلیه خود را به تعمیرگاه رساندم که مسافت زیادی بود ! از آنجایی که شلوغ بود نوبت من نشد ! و رهایش کردم و به خانه آمدم! برای خودم خرج تراشیدم و قرار است حسابی توی خرج بیفتم طی این هفته !
راستی بهتون نگفتم یه موتورسیکلت خریدم که سرم کلاه گذاشتن!اوضاعش خرابه!( همونو امروز بردم تعمیرگاه)
راستی اینم بهتون نگفتم من چهار ساله مریضم و نمیتونم از موتور سیکلت استفاده کنم و فقط از روی حماقت و عشق دست به چنین گوه بزرگی زدم ! :// حتی اگر برفرض محال تعمیر هم بشه نمیتونم سوارش بشم ://
...
خب ادامه بدیم ساعت 8 شب شنبه شد و من حوصله رفتن به خونه رو نداشتم و توی اطراف یه چرخی زدم ! فشار آوردن به خودم بخاطر مریضیم برام مضره! اما خب طاقتم تاخت شده !
...
بعد از یکمی گریه کردن به حال خودم توی مسیر خونه ، بالاخره اومدم و خب دستامو ضد عفونی کردم ، رفتم داخل ، بعدش رفتم پارچ شربت رو دربیارم شربت بخورم از یخچال ، پارچ شیشه ای رو انداختم شکست ! سر چشمه رفتم و تشنه با پایی خونین برگشتم به همونجایی که ضد عفونی کردم
تا از اول امور تمیز کاری رو این بار روی پاهام انجام بدم :/ هعی واقعا مگه میشه اینقدر بدبختی!
...
میلان هم که یک مساوی تلخ کرد ، و من اینترنتم قطع بود هیچ جای مسابقه رو نتونستم بببنم !
فقط دقیقه 90 اومدم و زلاتان دقیقه 92 گل زد!!!
شاید این نقطه عطف حساب بشه در این دریای بدبختی!!!
...
اثرات فشار به خودم که روی مریضیم اثر گذاشت رو 4 صبح پیدا کردم که شامل خونریزی بود از کمرم!
...
خب شب خوش من بخوابم...
سلطان غم بتمن ، در نزدیکی یلدای 1400