بعد از این ماجرا که لیونل مسی با پوشیدن کفش های جادویی نارنجی رنگ با پیشنهاد بارسلونا مواجهه شد و به آنجا رفت کریستین رونالدو هم خواستار یکی از این کفش ها شد تا با آن پنالتی هایش گل شود
زیرا هر گاه در زنگ ورزش پنالتی میگرفتند رونالدو به زور توپ را ورمیداشت و پشت نقطه پنالتی گذاشته و پس از یک نفس عمیق توپ را به فضا میفرستاد
سر همین روزی از هم تیمی هایش کتک خورد و به خانه رفته و موضوع را به مادرش گفت
مادر کریستین رونالدو گفت بخاطر اینه که به حرفم گوش نمیدی و نون پنیر سبزی که من درست میکنم که مفید هست رو نمیبری بخوری و سوسیس کالباس از بیرون میخوری برای همین برای زدن پنالتی تمرکز نداری بیا از این نون پنیر سبزی ببر هر روز
رونالدو به سختی نون پنیر سبزی را بلعید اما باز هم پنالتی اش گل نشد
بنابراین در کنار نیمکت نشسته و دستش را روی سرش گذاشته بود همین شد که ناظم آنها یعنی بدر هاری با خط کش آمد و گفت بچه پاشو برو سر کلاست ولی رونالدو گفت نموخوام کمک کن پنالتیام گل شه تا برم سر کلاس
همه بچه ها مسخرم میکنن میگن ی پنالتی نمیتونی گل کنی بعد میگی بهترین بازیکن جهان میشم من میخوام اونقدر پنالتی زن قهاری بشم که اسم نقطه پنالتی رو به نقطه پنالدو تغییر دهند
بنابراین بدر هاری دلش برای وی سوخت و گفت بیا با هم بریم برات ی جفت کفش خوب بخرم تا پنالتیات گل بشه
رونالدو گفت یعنی کفشام نمیذاره گل بشه منم میگم من بهترین بازیکن جهانم و مشکل از جای دیگست
بدر هاری گفت یجا میشناسم کفش های جادویی داره دیگه توپو از کره زمین هم خارج کنی جاذبه این کفش میکشونتش تو دروازه
سپس آنها به مغازه میرزا کفش فروش رفته و بدر هاری ی جفت کفش نارنجی برای رونالدوی قصه ما خرید
رونالدو گفت همینجا میخوام با کفشای جدیدم پنالتی بزنم
بدر: نهههه اینجا وسط خیابونه
رونالدو شیشه ماشین مردم را به عنوان دروازه نشانه گرفت و شوتی که با آن کفش ها زد به شیشه ماشین یکی از ماشین هایی که رد میشد برخورد کرد سپس این ماشین انحراف به چپ شده و در درون دره افتاد اما رونالدو از گل شدن پنالتی اش خوشحال بود
این اتفاق در روحیه بدر هاری که نظاره گر ماجرا بود اثر بدی گذاشت بنابراین وی بوکسور شد تا خشم خود را بر روی کیسه بوکس های بدبخت خالی کند (او همچنان عذاب وجدان دارد که با خرید آن کفش ها باعث مرگ یک نفر شده است)
رونالدو نیز توسط فرگوسن به عنوان پنالتی زن برای منچستریونایتد خریداری شد
شاید جالب باشه که راننده اون ماشین فرگوسن بوده که هرگز هیچکس این رو نفهمید و حتی خود رونالدو و بدر هاری فکر میکنن فردی که داخل اون ماشین بود مرده
اما وی فرگوسن بود که موفق شد از ماشین سالم خارج شود او که پس از مصدومیت پنالتی زن تیمش در به در دنبال پنالتی زن بود بالاخره آنرا پیدا کرد..
سپس رونالدو به همراه کفشای نارنجی به شهر منچستر رفته و قول داد همیشه پنالتی هایش را در آنجا بزند + تامین کود اولدترافورد اما چند سال بعد با پیشنهاد وسوسه انگیز پرز که به وی کلید سانتیاگو برنالئو را داد تا حتی شبا وقتی همه خوابن به آنجا رفته و هر چقدر دلش میخواهد پنالتی بزند با خیانت به فرگوسن آنجا رفته تا به بهترین پنالدوی تاریخ تبدیل شود
وی یک جمله تاریخی میگفت که اگر مسی به راحتی با کفشای نارنجی دریبل میزنه، پاس گل میده و گل میزنه منم با کفش های نارنجی پنالتی میزنم پس لایق توپ طلا هستم
اینگونه بود که پاپا پرز شروع کرد به خرید توپ طلا برای وی اما هنگامی که با به پایان رسیدن جادوی کفش نارنجی پنالتی کریستین رونالدو توسط بیرو مهار شد و شروع به پرروبازی کرد توپ طلایی که برای او رزرو کرده بود را برای مودریچ خرید و اینگونه پنالدوی قصه ما به زباله دان تاریخ پیوست..