مطلب ارسالی کاربران
سرود آفرینش (آینولیندالیه) از سمفونی ارباب حلقه ها
سمفونی ارباب حلقه ها یکی از کامل ترین و بهترین موسیقی های متنی است که در تاریخ سینما ساخته شده است. غنا و گستردگی اقلیم نوا در دنیایی که هاوارد شور خلق کرده، اثر او را قابل مقایسه با شاهکارهای کارمن کاپولا و نینا رونا در موسیقی متن سه گانه پدر خوانده و جان ویلیامز در اپرای فضایی جنگ ستارگان (جنگ های ستاره ای) ساخته است. یکی از آثار خلق شده در حاشیه این مجموعه موسیقی متن اجرای سمفونی ارباب حلقه ها با هدایت خود هاوارد شور است و قطعه foundation of stone یا به تعبیر من آینولیندالیه (سرود آفرینش) نقطه آغازین این سمفونی است. سرود آفرینش و قطعات آغازین خیلی از شاهکارها نقشی بی بدیل در مسخ خواننده و مخاطب با روایت دارن، به عنوان مثال در عهد عتیق و کتاب ایوب این جمله جادویی وجود دارد که " کجا بودید زمانی که من بنیاد زمین را نهادم؟ زمانی که ستارگان صبحگاهی هم آواز نغمه سر دادند" جمله ای ناب که در ابتدای شاهکار سینمایی درخت زندگی اثر گرانسنگ ترنس مالیک به کار گرفته شد. در رشته افسانه جی آر آر تالکین (خالق کتاب ارباب حلقه ها و هابیت) هم، آینولیندالیه نقشی مهم دارد؛ نقشی که به مانند هسته داستانی است که از یک نقطه کوچک شروع شده و تاثیرش تا به پایان افسانه سیلماریلیون بلکه چند دوره اساطیری در آثار جی آر آر تالکین وجود. در کنار گوش سپردن به این نغمه می توان در ترانه آینوها با ترجمه به سبک کهن و گلستان سعدی حسین شهرابی از ابتدای کتاب سیلماریلیون غرق شد...
در ابتدا اِرو بود، که نام ِ وی در آردا، ایلّوواتار است و جُز او نبود؛ و او ابتدا، آیْنور را آفرید، که مقدّسان اَند، و موُلود ِ اندیشهاش بودند و قبل از آن که چیزی خلق گردد نزد ِ وی بودند. پس بدیشان سخن گفته، ایشان را گوشههای موسیقی آموخت؛ و ایشان در حضور ِ او آواز خواندند، و او خشنود بود. لیکن، دیرزمانی هر یک به تنهایی میخواندند، و یا معدودی از ایشان در معیّت ِ یکدیگر، و الباقی گوش میسپردند؛ زیرا هر یک از ایشان همان پاره از روح ِ ایلوواتار را اِدراک مینمود که از آن پدید آمده بود؛ پس به جهت ِ فهم ِ آواز ِ برادران ِ خویش میآموختند، لیکن اندکاندک. اما بیشتر شنیدند، لهذا، بیشتر آموختند و اتّفاق و همسازی ِ ایشان فزونی یافت.
و این چنین واقع شد که ایلوواتار، جمیع ِ آینور را فرا خوانْد و گوشهای کِبریایی را به ایشان عرضه کرده، نزد ِ ایشان اُموری را آشکار نمود چند مرتبه عظیمتر و غریبتر از آن چه تا بدان زمان هویدا نموده بود؛ و جلال ِ اَوّلاش و شکوه ِ آخرش، آینور را متحیّر کرد، به طوری که ایشان در حضور ِ ایلوواتار سجده کرده، خاموشی گزیدند.
پس ایلوواتار ایشان را گفت: «به توسط ِ گوشههایی که بر شما آشکار نمودم، فیالحال به اتّفاق ِ یکدیگر، موسیقی ِ اعظم را بسازید. و بدان جهت، که شما را به شعلهی زوالناپذیر برافروختم، میباید قُوّات ِ خود را، هر کدام به طریق ِ اندیشههای خود و به طریق ِ تمهیدات ِ خود، به جهت ِ آراستن ِ این گوشه عیان کنید، اگر بخواهید. لیکن من خواهم نشست و گوش فرا خواهم داد و خشنود خواهم بود که به طریق ِ شما جمال ِ عظیم در آواز بیدار خواهد شد.
پس آوای آینور، موافق ِ آن آوا که در عودها و چنگها باشد، و در نایها و کَرِّناها، و در بَربَطها و اَرغَنونها، و موافق ِآن آواز که بیشمارْ همآواز به کلام بخوانند، گوشهی ایلوواتار را به موسیقی ِ عظیمی بَدَل نمود؛ و صدایی از نغمات ِ ناپیداکرانهی مُتبدّلبههم برخاست که در غایت ِ تناسب بود و از حدّ ِ شنیدن گذشت و لُجّهها و ارتفاعات را مَملوُ نمود و مواضع ِ منزل ِ ایلوواتار را نیز، به حدّی که جاری شد، لیکن فیالحال ایلوواتار جُلوس نموده، گوش سپرد و مدّت ِ مدید به نظر ِ او نیک آمد، زیرا در موسیقی هیچ کاستی نبود. لیکن به گذشت ِ زمان و استمرار ِ آهنگ، در قلب ِ مِلکوُر خطور نمود که از خیال ِ خویش در آهنگ، آن مایه را درآمیزد که به گوشهی ایلوواتار همساز نَبُوَد، زیرا در طلب ِ آن بود که قدرت و شوکت ِ پارهی خویش را کثرت دهد. در میان ِ آینور عظیمترین عطایای قدرت و حکمت از آن ِ مِلکوُر بود، و او در تمام ِ عطایای برادراناش نیز سهم داشت. و او خَفیّاً در طلب ِ شعلهی زوالناپذیر به کثیر در خلا رفته بود؛ زیرا اشتیاق ِ موجود کردن ِ اموری از نزد ِ خود در او فزونی گرفته، لیکن او آتش را نیافت، زیرا که نزد ِ ایلوواتار بود. امّا او در انزوای خویش، اَفکاری بر خلاف ِ برادراناش به سَر رانده بود.
بعض ِ این افکار را در موسیقیاش درآمیخته، به طُرفةالعینی ناهمسازی ِ او افزون گشته بود و بسیاری که قریب به او سرود میخواندند محزون گشته، افکارشان مغشوش شد و موسیقیشان، متزلزل. پس بعضی از ایشان، موسیقی ِ خویش را با او همساز نمودند، لیکن موسیقیشان با افکاری که در ابتدا در خود داشتند همساز نبود. پس، ناهمسازی ِ مِلکوُر وسعت یافته، نغماتی که میشنیدند در دریای ِ اصوات ِ مُشَوّش فرو ریخت. لیکن ایلوواتار نشست و گوش سپرد تا آن که نزدیک ِ کُرسی ِ عرشاش، توفانی هایل درگرفت و آبهای ظلمت که در غیض و غضب ِ بیپایانشان بر هم میشوریدند دیگر تخفیف نیافتند.
پس ایلوواتار برخاست و آینور دریافتند که او لبخند زد؛ و او دست ِ چپ ِ خویش را بالا بُرد و گوشهای نو در میان ِ توفان نواخت، متشابه لیکن متفاوت با گوشهی پیشین؛ و قوّت گرفت و جمال و زیبایی ِ تازهای داشت. لیکن ناهمسازی ِ مِلکوُر به مانند ِ غُرّش برخاسته، بدان پهلو زد و دیگربار نبرد ِ اصوات، قهّارانهتر درگرفت، به حدّی که بسیاری از آینور وحشت کردند و دیگر آواز نخواندند و مِلکوُر، سلطه داشت. آن گاه، ایلوواتار برخاست و آینور دریافتند سیمای او عَبوس شده است؛ و او دست ِ راستاش را بالا بُرد و بنگر! گوشهای سوم در میان ِ آشوب بالید و برخاست و با مابَقی متفاوت بود. زیرا در ابتدا شیرین و لطیف بود و افتوخیزی از اصوات ِ ملایم بود به صورت ِ نغمات ِ ظریف؛ لیکن فرو نمینشست و به جهت خویش، قدرت و ژرفی مییافت. و عاقبتالامر، این چنین در نظر آمد که دو آهنگ، همزمان، در پیش ِ عرش ِ ایلوواتار مُتِکثّر میگردند و آن دو در تقابل آشکارا میبودند. یکی، عمیق و وسیع و جَمیل، لیکن آرام، و ممزوج به حُزن ِ بیاندازه، و از آن، به ویژه، زیبایی و جَمال بروزمییافتت. دیگری، کیفیّتی واحد حُصول نموده بود، لیکن بلند بود و عَبَث، و الیالابد مُکرّر میشد؛ و همسازی ِ اندک داشت، بلکه همچون کَرِّناهای بسیار بود که صوتی کَریه را مُدام برمیساخت. و جدّ و جهد مینمود مگر موسیقی ِ دیگر را به نقص و خشونت ِ خود، غریق ِ خود کند، لیکن این چنین در نظر میآمد که مظفّرترین گوشههایش را موسیقی ِ دیگر محو نموده، موافق ِ نمونهی اَعلای خویش میسازد.
و در این نزاع، که به سبب ِ آن عِمارات ِ ایلوواتار لرزیده بود و رعشهای، لیکن به سکون، در سکوتها رفته بود، ایلوواتار سومبار برخاست و سیمای او را از غایت ِ خوفناکی کَسْ یارای نگریستن نبود. آن گاه هر دو دست ِ خود را بلند نموده، به یک دانگ ِ آواز، ژرفتر از مَغاک، مرتفعتر از اَفلاک، که همچون نور ِ چشم ِ ایلوواتار رِخنه میکرد، موسیقی تمام شد.
ایلوواتار به سخن درآمده، گفت:«عظیم است آینور، و عظیمترین در میان ِ شما است مِلکوُر؛ لیکن باشد که وی بداند و جمیع ِ آینور بدانند، که من ایلوواتار هستم؛ آن چه به آوازِ بلند خواندید، در بهترین وجه ممکن آشکار خواهم نمود، تا مگر دریابید چه کردهاید. و تو، اِی ملکور، باشد که دریابی رَوا نیست هیچ گوشهای نواخته شود، مگر آن که سرچشمهی اعلایش در من باشد و رَوا نیست هیچ کس موسیقی را به رغم ِ من تغییر دهد. زیرا به او که این چنین جهد نموده است، عیان خواهد شد اسباب ِ من در تدبیر ِ امور غریبتر است، به طوری که او در خیالش نیاید. آن گاه آینور ترسان شدند، و ایشان هنوز کلامی را که ایلوواتار گفته بود درنیافته بودند؛ و ملکور، مَملو از شرم شده، به جهت آن خشم ِ پنهان در او پدید آمد.