مطلب ارسالی کاربران
هوشنگ ابتهاج (سایه)
ای غم! نمی دانم
روز رسیدن
روزی گام که خواهد بود ؛
اما در این کابوس خون آلود ،
در پیچ و تاب این شب بن بست ،
بنگر چه جان های گرامی ،
رفته اند از دست!
دردی ست چون خنجر ،
یا خنجری چون درد؛
این من که در من
پیوسته می گرید؛
در من
کسی آهسته می گرید.