طرفداری | سرانجام در ١٤٤مین فینال قدیمیترین جام جهان، عقابهای لندن برای نخستینبار در تاریخ خود به جام دست یافتند و برای اولینبار در فصل آیندۀ رقابتهای لیگ اروپا حضور خواهند داشت.
این شاید بدبیاری مضاعفی برای منچسترسیتی در فینالهای جام حذفی باشد؛ در سال ٢٠١٣ در دقایق پایانی با نتیجۀ ۱-۰ در مقابل ویگان اتلتیک شکست خوردند و با باخت مشابه ۱-۰ مقابل کریستال پالاس، هر دو تیم اولین جام مهم تاریخشان را به دست بیاورند. آمار جالبی برای دو تیم شگفتیساز.
این بهترین فصل کریستال پالاس است، فارغ از اینکه آنها اولین جام بزرگشان را به خانۀ خود آوردهاند. از فصل ۹۱-۱۹۹۰ با ۲۱ برد در تمامی رقابتها، فقط دو بار در تاریخشان بهعنوان تیم لیگ برتری بهتر عمل کردهاند: در ۹۰-۱۹۸ با ۲۲ برد و در فصل ۹۱-۱۹۹۰ (با ۲۸ برد).
برای منچسترسیتی، فصلی است که مدتهاست مایلند پایان پیدا کند و بهطور کامل به فراموشی سپرده شود.
تیم پپ گواردیولا در بدترین فصل او بهعنوان سرمربی، ۱۶ شکست در همۀ رقابتها داشته است؛ بیشترین تعداد باختشان در یک فصل از سال ۰۹-۲۰۰۸ با ۲۳ باخت تا امروز.
شکست در فینال جام حذفی، هرگز کارنامۀ کوین دیبروینه در منچسترسیتی را تعریف نمیکند، اما حقیقتاً پایان تلخی برای دوران بینهایت موفق او در این باشگاه بود. پیروزی میتوانست نقطهای درخشان و ایدهآل برای وداع او باشد، اما بازیگر بزرگ بلژیکی حالا باشگاه را در فصلی کمسابقه و بدون هیچگونه توشهای ترک میکند. البته مگر اینکه سیتی در تابستان امسال جام باشگاههای جهان را ببرد؛ که با نمایشی که شاهد آن بودیم، بعید بهنظر میرسد!
روز، روز پالاس بود و استیو پریش، مالک و رئیس باشگاه، دربارهٔ معنای این پیروزی برای تیمش به بیبیسی گفت:
ما سالیان سال است یک جام به هواداران بدهکار بودیم و سرانجام آن را بهدست آوردیم. این موفقیت برای همه است؛ برای کسانی که وقتی اوضاع خراب بود، دلگرمی به ما میدادند، برای افرادی که پشت ما ایستادند و حمایتمان کردند؛ این پیروزی تقدیم به آنهاست. راستش را بخواهید، من واقعاً باور داشتم که پیروز میشویم، ما با ذهنیتی متفاوت آمده بودیم. الان گفتنش ساده است، اما واقعاً فکر نمیکردم آنها موفق شوند به ما گل بزنند. جام حذفی همین است دیگر، جذاب و غیرقابلپیشبینی، قشنگه، مگر نه؟
بدون شک فوقالعاده است. این از بهترین خبرهای این فصل فوتبال است. برای تیم، سرمربی و بازیکنانی که در این پیروزی سهم داشتند، جاییکه نادیدهها عاقبت دیده شدند تا از شر حکایتهای تکراری رهایی پیدا کنیم!
امیرحسین صدر
۱۸ می ۲۰۲۵
نخستین جام بزرگ تاریخ کریستال پالاس
در میان ابرهای دود، صدای بلند و باشکوه، امیدها و آرزوهایی که از میان هواداران کریستال پالاس در جریان بود و رنگهای زندۀ آبی و قرمز، بنری در جلوی سکوها باز شد که روی آن نوشته شده بود:
«ومبلی به لرزه خواهد افتاد و چه تماشایی خواهد بود».
ومبلی لرزید. با زیبایی هرچه تمامتر.
وقتی کریستال پالاس، یکی از نامهای قدیمی فوتبال انگلیس، با شکست دادن منچسترسیتی اولین جام بزرگ تاریخ ۱۲۰ سالهاش را بهدست آورد، این نتیجه معنایی فراتر از حفظ یکی از دوستداشتنیترین سنتهای انگلیسی، یعنی شگفتی در جام حذفی، داشت.
در پایان فصلی از فوتبال که اغلب شبیه به یک راهپیمایی اجباری، افسرده و بیروح بهنظر میرسد؛ فصلی که نگرانیها دربارهٔ سوءاستفاده از هواداران، احساس اینکه باشگاههای لیگ برتر در طمع خود غرق شدهاند و این حس که سالهای رونق رو به پایان است، بر همه چیز غالب شده است؛ پیروزی پالاس تلاشی برای بازپسگیری فوتبال، بهخوبی احساس میشد.
فوتبالی که در آن همه چیز ممکن است، و شاید تنها چیزی که در این روزگار وانفسا هنوز حس و امیدی برای معجزه و دستیافتن به رؤیاها را ممکن میسازد!
پالاس به عقیدۀ بسیاری که فوتبال را در استادیوم آنها دیدهاند، بهترین هواداران کشور را دارد و سلهرست پارک یکی از بهترین ورزشگاهها برای تماشای فوتبال است؛ و اگر این پیروزی متعلق به این باشگاه جنوب لندن بود، این پیروزی همچنین برای کسانی است که هنوز به جام حذفی عشق میورزند و باور دارند فوتبال انگلیس چیزی فراتر از شش تیم بزرگ است.
شاید بازگویی این مورد، در حق سیتی و هوادارانشان عادلانه نباشد، اما این باشگاه نماد تیمی است که تماشای بازی در استادیوم آنها از هواداران سنتی، محلی و شیفته، گرفته شده و در مقابل به گردشگران و هواداران گذری که هر از گاهی حاضرند پول بیشتری برای تماشای بازیها در اتحاد پرداخت کنند، واگذار شده است.
به شکلی که هواداران وفادار سیتی بارها بهنحوۀ سوءاستفاده از طریق قیمت بلیتها شروع به اعتراض کردهاند.
سیتی در فصلی که دستش کاملاً خالی ماند
این موضوع فقط به سیتی مربوط نمیشود؛ این مسئله به منچستریونایتد، چلسی و بسیاری دیگر از باشگاههای بزرگ هم برمیگردد. ازاینرو، پیروزی پالاس در ومبلی، احساس یک پادزهر شگفتانگیز در برابر این بیماری فراگیر را داشت.
بدون شک، رژیمی که پالاس و دیگر تیمهای متوسط را اداره میکنند نیز بینقص نیست، اما در لحظات پس از برد، زمانی که هوادارانشان با دستان برافراشته و ناباورانه ایستاده بودند تا بازیکنان را در مسیر بالا رفتن و دریافت جام قدیمی تشویق کنند، احساس بازگشت به روزهای پاکتر فوتبال تداعی میشد و این احساسی بود که سالیان سال است آن را تجربه نمیکنیم.
جام حذفی هنوز هم قدرت رقم زدن بازیهایی مانند این فینال را دارد؛ نبردی کلاسیک بین غول و غولکش که با گل بازیکنی فوقالعادهای چون ابریچی ازه بهدست آمد؛ بازیکنی که مسیرش به سطح بالای فوتبال، آسان و هموار نبود و از دل آکادمیهای لوکس باشگاههای بزرگ عبور نکرده است. از آرسنال کنار گذاشته شد، از فولام و ردینگ جدا شد و توسط بریستول سیتی، ساندرلند و میلوال رد شد؛ اما او گلی را بهثمر رساند که پس از ۱۶ دقیقه، جام حذفی را برای پالاس برد.
تا امروز، مهمترین افتخار پالاس بردن اورتون در فینال جام فول ممبرز در سال ۱۹۹۱ بود؛ جامی که آن زمان با نام جام Zenith Data Systems شناخته میشد و خب، خیلی هم جدی گرفته نمیشد. اما این موفقیت کاملاً متفاوت است.
از لحظهای که ازه گل زد و احتمال پیروزی با گذشت هر دقیقه جدیتر از پیش بهنظر میرسید، نبرد ومبلی سراسر با تنش همراه شد.
دین هندرسون، دروازهبان پالاس، باید بهخاطر لمس توپ بیرون از محوطۀ جریمه و سلب موقعیت گل ارلینگ هالند از بازی اخراج میشد، اما او در میان حیرت همگان در میدان ماند و بعد، طبق قاعدهای نانوشته، ضربۀ پنالتی عمر مرموش را با زیبایی مهار کرد.
واقعاً هنوز نمیدانیم چرا ارلینگ هالند پنالتی را شلیک نکرد، برای هیچکس معلوم نیست. با توجه به توانایی و اعتمادبهنفس او بهعنوان یک مهاجم، بعید است او از نظر روانی عقبنشینی کرده باشد. اما واقعیتها و آمار برای وایکینگ نروژی خوشایند نیست. هالند شانس آن را داشت تا طلسم را فرو بریزد.
هالند، پنالتی را ناباورانه به مرموش سپرد و هندرسون ضربه او را مهار کرد
او تاکنون شش بار در ویمبلی بازی کرده اما تاکنون موفق به گلزنی نشده است. در هشت فینال برای منچسترسیتی بازی کرده اما موفق نشده است گلی بهثمر برساند.
هالند نمونۀ کاملی از فصل سیتی بود؛ فصلی ناامیدکننده و اسفبار.
تیمی که در چهار سال گذشته، فقط چهار بار پیاپی قهرمان لیگ برتر شده بود، امسال بدون جام فصل را به پایان میبرد.
تنها چیزی که باقی مانده، این است که تلاش کنند در جمع پنج تیم اول قرار بگیرند و برای فصل آیندۀ لیگ قهرمانان اروپا سهمیه بگیرند؛ هدفی که اصلاً هم قطعی نیست.
با این اوصاف و برخورد گواردیولا با دین هندرسون، دروازهبان پالاس، و ادای جملهایی چون: «این حق تو نبود، مایۀ شرمساری است»
این بازی قطعاً حس پایان یک عصر برای سیتی را داشت؛ عصری بیبازگشت و تکرارنشدنی. بازسازی پیشرو است، ولی همۀ اطمینان و اعتمادبهنفسی که زمانی آنها را دستنیافتنی ساخته بود، کاملاً از دست رفته است.
خشم گواردیولا مقابل هندرسون در پایان بازی، گویای خیلی چیزها بود
در سمت هواداران سیتی، بنری برای کاپیتانشان، کوین دیبروینه، که آمادهٔ خداحافظی با باشگاهی است که الهامبخش اینهمه موفقیت بود، دیده میشد. روی بنر نوشته بود: «ما همهچیز را با KDB بردیم»
بسیاری معتقدند او بهترین بازیکن تاریخ سیتی است. و جالبتوجه است؛ از وقتی اعلام شد قراردادش در پایان فصل تمدید نخواهد شد، دیبروینه مثل کسی بازی میکند که میخواهد ثابت کند سن از تواناییهای او کم نکرده و مدیران باشگاه دربارۀ او اشتباه میکنند!
هنوز ده دقیقه از بازی نگذشته بود که کوین دیبروینه نخستین موقعیت را برای سیتی خلق کرد و یکی از سانترهای زیبای همیشگیاش را برای هالند به تیر دوم فرستاد. هالند خودش را به توپ رساند اما ضربهاش آنقدر قدرت نداشت که هندرسون را تسلیم کند و دروازهبان توپ را با زحمت به کرنر فرستاد.
سیتی در پانزده دقیقۀ اول پالاس را کاملاً در زمین خودش حبس کرده بود. شاید قرار بود بازی یکطرفه باشد، شاید پالاس قرار بود در فشار غرق شود. اما در دقیقۀ ۱۶، پالاس در نخستین حملهاش گل زد.
حمله با یک پاس بلند از خط دفاع آغاز شد که ژان-فیلیپ ماتتا در میانۀ میدان عالی کنترلش کرد. ماتتا توپ را به سمت راست و مسیر دانیل مونیوز پاس داد و وقتی مونیوز توپ را به سمت ازه سانتر کرد، ازه زودتر از مانوئل آکانجی به آن رسید و به زیبایی توپ را از استفان اورتگا عبور داد. طرفداران پالاس در ورزشگاه غرق شادی و شور شدند.
اولین حملۀ پالاس در دقیقه 16 به گل تبدیل شد
پالاس نزدیک بود باز هم گل بزند؛ باز هم با سانتری از مونیوز. این بار اسماعیل سار به توپ رسید و آن را به سمت دروازه زد، اما ضربهاش نه قدرت کافی داشت و نه سرعت لازم تا اورتگا را شکست دهد و او توپ را مهار کرد.
انگار سیتی غافلگیر شده بود؛ احساسی که امسال برای آنها و برای ما آشنا و عادی بهنظر میرسد.
بعد از آن، نوبت پالاس بود تا مرز فاجعه یا اصلاً خود فاجعه پیش برود. هندرسون برای دفع یک توپ بلند تا لب محوطۀ جریمه آمد اما سرعت توپ را درست پیشبینی نکرد و توپ را با دست، کمی بیرون از محوطۀ جریمه، از هالند دور کرد.
هندرسون و پالاس شانس آوردند!
کمکداور ویدیویی (VAR) این صحنه را برای جلوگیری از یک موقعیت مسلم گلزنی بررسی کرد و هواداران پالاس با نگرانی نفسها را در سینه حبس کردند، همۀ ما، چون تصور میکردیم آنها باید بقیۀ بازی را با ده نفره ادامه دهند.
اما بخت یارشان بود، عقابها نجات پیدا کردند؛ VAR تشخیص داد هالند در حال دور شدن از دروازه بود و بنابراین آن موقعیت، مسلم گل تلقی نشد!
احتمالاً همۀ ما و بیشتر کارشناسان موافق این تصمیم نبودیم. وین رونی در پخش زندهٔ بیبیسی گفت: «صددرصد کارت قرمز بود.»
رونی با شدت، هیجان و عصیانیت خواستار حذف VAR شد. و این در حالی بود که هندرسون در انتظار رأی VAR دچار اضطراب شدیدی شده بود. هندرسون خوششانس بود که در زمین باقی ماند. بار دیگر پالاس نجات پیدا کرد. اما هندرسون ماند تا درامای بازی را کامل کند.
برناردو سیلوا وارد محوطۀ جریمه شد و تایریک میچل او را سرنگون کرد. هالند ناباورانه، بعد از بوسیدن توپ، آن را به مارموش داد تا پنالتی را بزند، اما هندرسون جهت ضربه را بهدرستی پیشبینی کرد و توپ را مهار کرد.
در میان تماشاگران، بعضی از هواداران پالاس تحمل این تنش را نداشتند. احساسی غیرقابل کنترل، سراسر وجودشان را فرا گرفته بود. گویا حس میکردند سرانجام روز، روز آنهاست!
هواداران پالاس در روز تاریخی ومبلی در پوست خودشان نمیگنجیدند
هندرسون قبل از پایان نیمۀ اول، باز هم نشان داد پالاس تا چه حد خوششانس بوده که عقاب قهرمان خود را از دست نداده است؛ او شوت کاتدار جرمی دوکو را که قصد رفتن به زاویۀ بالای دروازه را داشت، بهخوبی مهار کرد. و سپس کمی خوششانس بود، وقتی ضربۀ دیبروینه از فاصلۀ ۱۰ متری به شکل عجیبی از بالای دروازه عبور کرد.
سیتی نیمۀ دوم را قدرتمندانه آغاز کرد و دوباره پالاس با تمام وجود دفاع میکرد. تا قبل از دقیقۀ ۶۰، شاید همه احساس میکردند سیتی حتماً گل مساوی را خواهد زد، وقتی دوکو پاس را به برناردو سیلوا رساند که فاصلۀ کمی با دروازه داشت.
سیلوا وقت کافی داشت تا جای توپش را انتخاب کند، اما آنقدر معطل کرد که دایچی کامادا برگشت و با یک مهار عالی ضربهاش را بلوکه کرد.
پس از اینکه اورتگا شوتی انحرافی را دفع کرده بود، پالاس تصور کرد گل دوم را مقابل هواداران خودش بهثمر رسانده، وقتی مونیوز یک ضربه را از کنار تیرک وارد دروازه کرد؛ اما بازبینی تصاویر نشان داد که سار توپ را از موقعیت آفساید زده است.
سیتی با اضطراب و فوریت بیشتری به دنبال گل مساوی افتاد. نیکو اورایلی باید بهتر عمل میکرد، وقتی دیبروینه او را در شرایط مناسب در محوطۀ جریمه پیدا کرد، اما بیش از حد معطل کرد و مونیوز با یک سد بینقص مانع گل شد.
زمان رو به پایان بود، وقتی کلودیو اچهوری، مهاجم ۱۹ سالۀ آرژانتینی، بهعنوان بازیکن تعویضی اولین بازیاش را برای سیتی انجام میداد، فرصت دیگری را از دست داد و شوتش را مستقیم به سمت هندرسون زد.
از آنجا به بعد، با تمامی تلاشها، سیتی دیگر نتوانست خطری برای دروازۀ پالاس ایجاد کند. دیگر میدانستیم سیتی گلزن نیست.
با منحرف شدن آخرین شوت دوکو به بیرون، صدای شادی عظیمی از سکوهای هواداران پالاس به گوش رسید.
چند ثانیه بعد، آنها و خیلیهای دیگر، سرانجام به آرزوی خود رسیدند.
تاریخساز؛ اولیور گلسنر، اولین جام کریستال پالاس را به ارمغان آورد
نبرد خاتمه یافته بود. بازی تمام شد و کریستال پالاس عاقبت بهعنوان برندۀ میدان در ومبلی، جشن بیپایان خود را آغاز کرده بود. و رقص اولیور گلاسنر، مربی اتریشی تاریخساز، در ویمبلی مانند رقص پدران در عروسیهای فرزندانشان مضحک و دیدنی بود؛
واقعاً برایم باورپذیر نیست؛ مجبور بودیم خیلی دفاع کنیم. زیاد صاحب توپ نبودیم اما روحیه و اتحاد و یکپارچگی تیم فوقالعاده بود. صبور بودیم و اجازه دادیم حمله کنند، اما خوب دفاع کردیم و منتظر لحظۀ مناسب ماندیم. باید صبر داشته باشید. دروازهبان عالی و دفاع خوبی داشتیم و یک گلِ زیبا هم زدیم. برد فوقالعادهای بود.
بالاخره عقابهای لندن به پرواز درآمدند، بهخوبی فرود آمدند و در هیاهوی شهر غولپیکر، قلعهای در بلندیهای جنوب برای خود دستوپا کردند. تماشای فتح قلعهٔ عقابها غرورانگیز و خوشحالکننده بود؛ برای آنها، و برای فوتبال!
قهرمان شماره 144 جام حذفی انگلیس؛ کریستال پالاس