نادر: ای وای! حالا چه کنم؟ نه تنها به قطره ای آب رسیدم، بلکه سربازان و رهبرانم را نیز از دست دادم.
یافتم! یافتم!
به ابل ایمیل میزنم و از او میخواهم به کمکم بیاد.(مورچه ها ایمیل دارن دیگه😅)
نادر: ابل برام منابع بفرست میخوام داریوش را ###### کنم
ابل: آرام این چه ادبیست؟ گر ناظر زحمات نویسنده را در سه ثانیه نابود سازد چه میکنی؟
نادر: ساکت. سریع بفرست
ابل به نادر منابع فرستاد.
نادر ارتشش را ساخت. داشت میرفت تا رسید به سوسک اطلسی که نامش هیتلر بود!
نادر: د. د. درود ب. بر هی. هی. هیتلر ب. ب. بزرگ
هیتلر: چته چرا اینجوری حرف میزنی؟ راحت باش. کجا میری؟
نادر: میخواهم داریوش را ###### کنم.
هیتلر: میتوانم کمکت کنم. یک قرارداد مینویسیم. هرچه گرفتیم نصف برای من نصف برای تو
نادر: قبوله هیتلر. بیا بریم سراغش
دیده بان داریوش: داریوش! داریوش! نادر دوباره حمله کرده اما این بار با هیتلر!
داریوش: حدس میزدم او دوباره بیاید. ارتش را اماده کن!
خب به نظرتون داریوش پیروزه یا نادر؟
|