پُل کاگامه، رئیسجمهور رواندا، شخصیتی دوگانه است که کمتر در صحنه جهانی مانند او دیده میشود. او هم منجی کشوری است که از نسلکشی هولناک ۱۹۹۴ بیرون آمد و هم دیکتاتوری خشن که تمام مخالفان را سرکوب کرده و مسئول خونینترین درگیریهای دهههای اخیر در آفریقا، بهویژه در جمهوری دموکراتیک کنگو (DRC)، شناخته میشود. برای درک کاگامه، باید درک کرد که چرا باوجود کارنامه سیاه حقوق بشری، او همچنان یکی از محبوبترین رهبران آفریقا در میان قدرتهای غربی است.
دیکتاتور کارآمد: کنترل مطلق و سرکوب داخلی
کاگامه از سال ۱۹۹۴، پس از پیروزی نیروهای تحت امرش (جبهه میهنی رواندا - RPF) بر عاملان نسلکشی، قدرتمندترین فرد رواندا بوده و از سال ۲۰۰۰ رسماً رئیسجمهور این کشور است. کارنامه داخلی او با دوگانگی عمیقی مشخص میشود:
موفقیتهای خیرهکننده اقتصادی و اجتماعی
غرب، کاگامه را عمدتاً به دلیل «معجزه رواندایی» تحسین میکند. تحت رهبری او، رواندا:
رشد اقتصادی سریع را تجربه کرده و نرخ فقر را کاهش داده است.
پایتخت، کیگالی، به عنوان یکی از تمیزترین و سازمانیافتهترین شهرهای آفریقا شناخته میشود و به "سوئیس آفریقا" ملقب شده است.
نرخ فساد پایین و تسهیل محیط کسبوکار (که رواندا را در رتبهبندیهای جهانی ارتقا داده) باعث جذب کمکهای خارجی و سرمایهگذاری شده است.
کشور در زمینه فناوری و بهداشت پیشرفتهایی داشته است.
دیکتاتوری و حذف کامل مخالفان
بااینحال، کاگامه این "موفقیت" را با حذف آزادیهای سیاسی و مدنی به دست آورده است. این وجه تاریک دیکتاتوری او شامل موارد زیر است:
انتخابات نمایشی و ماندگاری در قدرت: کاگامه در انتخابات با کسب بیش از ۹۰ درصد آرا (گاه تا ۹۹ درصد) پیروز میشود که نشاندهنده نبود رقابت واقعی است. او با تغییر قانون اساسی در همهپرسی جنجالی ۲۰۱۵، محدودیتهای دوره ریاست جمهوری را حذف کرد و راه را برای ادامه حکومت تا سال ۲۰۳۴ هموار ساخت.
سرنوشت رقبای سیاسی: کاگامه هیچگونه مخالفت واقعی را تحمل نمیکند.
زندان و تبعید: مخالفان برجسته، فعالان حقوق بشر و روزنامهنگاران منتقد اغلب زندانی، تبعید یا ناپدید میشوند. سازمانهایی چون دیدبان حقوق بشر از شکنجه و حبس گسترده مخالفان در بازداشتگاههای نظامی گزارش دادهاند.
قتلهای هدفمند: گزارشهای متعدد بینالمللی، رژیم کاگامه را به ترور و قتل مخالفان در داخل و خارج از کشور، از جمله در آفریقای جنوبی، متهم میکنند. این تاکتیک، هرگونه صدای معارض بالقوه را به شکل موثری خاموش کرده است.
نقش مخرب در جنگهای کنگو: کارخانه تولید مرگ
مخربترین و خونینترین بخش کارنامه کاگامه، مداخلههای نظامی مداوم او در جمهوری دموکراتیک کنگو (DRC) است که از پایان نسلکشی ۱۹۹۴ آغاز شده و تا امروز ادامه دارد. این درگیریها منجر به مرگ میلیونها نفر شده و DRC را به یکی از بزرگترین فجایع انسانی جهان تبدیل کرده است.
میزان کشتار و فجایع جنگی
جنگ اول و دوم کنگو (۱۹۹۶-۲۰۰۲): رواندا تحت رهبری کاگامه، در دو جنگ بزرگ کنگو (که دومی مرگبارترین درگیری جهان از زمان جنگ جهانی دوم نامیده میشود) نقش اصلی را داشت. این جنگها و عواقب آنها به طور مستقیم و غیرمستقیم باعث مرگ حدود شش میلیون نفر در شرق کنگو شدهاند.
گزارش نقشهبرداری سازمان ملل (Mapping Report): این گزارش سازمان ملل (که در مورد نقض حقوق بشر در DRC بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳ منتشر شد) ارتش رواندا (RPA/RDF) تحت فرماندهی کاگامه را به ارتکاب جنایات جدی، از جمله کشتار وسیع غیرنظامیان هوتو و پناهندگان، متهم میکند. برخی این جنایات را "جنایت جنگی و احتمالاً جنایت علیه بشریت" و حتی "نسلکشی بالقوه" دانستهاند.
حمایت از گروه شبهنظامی M23 و انگیزههای اقتصادی
M23: نیروی نیابتی کاگامه: در سالهای اخیر، کاگامه از طریق گروه شورشی توتسی M23 (جنبش ۲۳ مارس) مستقیماً در درگیریهای شرق کنگو مداخله کرده است.
در اوایل ۲۰۲۵، M23 با حمایت سه تا چهار هزار نیروی زمینی رواندایی شهر استراتژیک گوما را تصرف کرد.
هدف اصلی این مداخله، طبق ادعای کنگو و کارشناسان سازمان ملل، کنترل منابع معدنی غنی مانند کبالت، قلع، تنگستن و طلا در شرق کنگو است. دکتر دنیس موکویگه، برنده نوبل صلح، این جنگ را "جنگی اقتصادی" میداند که رواندا به دنبال ثروت معدنی آن است.
ابزار قدرت نرم: سوءاستفاده از ورزش
کاگامه هوشمندانه از ورزش به عنوان ابزاری برای تقویت وجهه بینالمللی و اجرای قدرت نرم (Soft Power) خود استفاده میکند.
ورزش به عنوان وحدت ملی و اعتبار بینالمللی: او ورزش را وسیلهای برای ایجاد وحدت ملی در کشوری که درگیر اختلافات قومی بوده، معرفی میکند. به عنوان مثال، تور دوچرخهسواری رواندا (Tour du Rwanda) به یکی از رویدادهای برتر ورزشی آفریقا تبدیل شده است.
پُل کاگامه با زیرکی از فوتبال به عنوان یک پلتفرم جهانی برای بهبود وجهه کشورش و انجام یک "شستشوی ورزشی" (Sportswashing) استفاده میکند. دولت رواندا، که یکی از فقیرترین کشورهای جهان است، قراردادهای کلان چند میلیون پوندی (حدود ۱۰ میلیون پوند در سال) با باشگاههای بزرگ اروپایی نظیر آرسنال، پاریسنژرمن (PSG) و اخیراً بایرن مونیخ منعقد کرده است تا شعار «از رواندا دیدن کنید» (Visit Rwanda) را بر روی آستین پیراهن، تجهیزات تمرین یا تابلوهای تبلیغاتی استادیومها به نمایش بگذارد. هدف کاگامه، که خود یک هوادار سرسخت آرسنال است و حتی پس از شکستهای تیمش در شبکههای اجتماعی خشم خود را ابراز میکند، این است که رواندا را به جای کشوری که درگیر جنایات جنگی و نقض حقوق بشر است، به عنوان یک مقصد گردشگری امن و موفق به جهان معرفی کند. این هزینههای هنگفت که از بودجه دولتی و کمکهای خارجی تأمین میشود، با انتقادات شدید جوامع بینالمللی و حتی هواداران فوتبال مواجه شده است؛ منتقدان این قراردادها را "قراردادهای خونآلود" نامیده و از باشگاهها خواستهاند به دلیل دست داشتن کاگامه در جنگ و کشتار مردم در جمهوری دموکراتیک کنگو، و نیز زندانی کردن مخالفانی چون پُل روسساباگینا (قهرمان داستان «هتل رواندا»)، این همکاریها را فسخ کنند. بااینحال، کاگامه در مصاحبهای صراحتاً اعلام کرد که این سرمایهگذاریها «بسیار خوب جواب داده» و موجب افزایش چند برابری گردشگران شده است، و از این طریق توانسته است در ازای ثبات اقتصادی، کارنامه سیاه دیکتاتوری خود را در زیر پرده تبلیغات لوکس فوتبال پنهان کند.
رعایت قوانین بینالمللی: کاگامه از طریق مشارکت در عملیاتهای حفظ صلح سازمان ملل و اتحادیه آفریقا، رواندا را به عنوان یک شریک قابل اعتماد و مسئولیتپذیر معرفی میکند. همچنین، میزبانی کنفرانسهای بزرگ بینالمللی وجهه او را بهبود میبخشد.
فرار به جلو در روابط با غرب: استفاده از ورزش و میزبانی رویدادهای بزرگ دیپلماتیک، کمک میکند تا افکار عمومی جهانی از کارنامه حقوق بشری و جنایات او در کنگو منحرف شود.
معمای حمایت غرب: کاگامه "دیکتاتور محبوب"
بزرگترین معما در مورد کاگامه، حمایت بیدریغ کشورهای غربی، از جمله آمریکا و بریتانیا، از اوست. این حمایت، علیرغم تمام نقض حقوق بشر و مسئولیت او در کشتار کنگو، همچنان پابرجاست.
دلایل اصلی حمایت غرب
"منجی نسلکشی": کاگامه در غرب همچنان به عنوان رهبری دیده میشود که به نسلکشی توتسیها پایان داد. این روایت، که او را یک "رهبر آیندهنگر" معرفی میکند (نظیر توصیف تونی بلر، نخستوزیر پیشین بریتانیا)، از اهمیت حیاتی برخوردار است و غرب را در قبال سرکوبگریهای او ساکت نگه میدارد.
"کارآمدی اقتصادی" و الگوی توسعه: غرب کاگامه را رهبری میداند که نشان داده است کمکهای خارجی میتواند به خوبی و با نتایج ملموس (مانند کاهش فقر و توسعه زیرساختها) در آفریقا هزینه شود. در مقابل دموکراسیهای ناکارآمد، دیکتاتوری کارآمد کاگامه برای اهداکنندگان غربی جذاب است.
همپیمان استراتژیک و ثبات منطقهای: رواندا تحت رهبری کاگامه، در منطقه عضوی کلیدی برای مبارزه با شبهنظامیان (مانند ADF) محسوب میشود. همچنین، کاگامه توانسته است رواندا را به یک "مرکز" کنفرانسهای بینالمللی و تجارت تبدیل کند که این امر برای منافع دیپلماتیک و اقتصادی غرب مفید است.
منافع ژئوپلیتیک (شباهت به نتانیاهو):
کاگامه، مانند بنیامین نتانیاهو، خود را قربانی اصلی نسلکشی معرفی میکند و از این هویت برای توجیه سیاستهای خشن و ضد حقوق بشری خود استفاده میکند.
او روابط نزدیکی با اسرائیل دارد؛ نتانیاهو در سال ۲۰۱۷ به رواندا سفر کرد و کاگامه و او هر دو خود را رهبرانی محق و قربانی در منطقهای پرآشوب میدانند که برای بقا باید قاطعانه عمل کنند. این روایت به غرب اجازه میدهد تا در ازای ثبات، کارآمدی و منافع استراتژیک، نقض حقوق بشر را نادیده بگیرد. در واقع، غرب کاگامه را "رهبر لایقی" میبیند که میتواند منافع خود را در منطقهای پیچیده تأمین کند، حتی اگر بهای آن سرکوب داخلی و خونریزی در کشور همسایه باشد.
چرا کاگامه از قدرت کنار نمیرود؟
کنار رفتن کاگامه از قدرت امری بسیار بعید است و دلایل آن ریشه در ساختار حکومت او دارد:
حذف رقبای مشروع: کاگامه هرگونه جانشین بالقوه یا رقیب جدی را به طور کامل از بین برده است. نبود اپوزیسیون قوی به این معناست که او تنها گزینه موجود برای حفظ ثبات ساختار سیاسی-اقتصادی کنونی است.
حفاظت از خود و همکارانش: خروج از قدرت، کاگامه و دایره نزدیکان او را در معرض اتهامات جدی جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت (بهویژه در مورد کنگو) قرار میدهد. تا زمانی که او رئیسجمهور و کنترلکننده ارتش باشد، از مصونیت قضایی برخوردار است.
تغییر قانون اساسی برای ماندگاری: او با ابزارهای دموکراتیک ساختگی، قانون را تغییر داده تا بتواند عملاً تا پایان عمر در قدرت بماند و از این طریق مشروعیت ادعایی خود را حفظ کند.
در نهایت، پُل کاگامه با زیرکی توانسته است «معجزه اقتصادی» رواندا را به ابزاری برای پوشاندن «دیکتاتوری خونین» خود تبدیل کند. او با تکیه بر روایت نجاتبخشی و جلب رضایت غرب از طریق کارآمدی اداری و نقش استراتژیک، توانسته است دههها در قدرت باقی بماند و همزمان، به یکی از عوامل اصلی بزرگترین فجایع انسانی در آفریقا تبدیل شود. حمایت غرب از او نمونه بارز "دیکتاتوری منتخب" است؛ جایی که منافع استراتژیک و اقتصادی بر ارزشهای حقوق بشر و دموکراسی اولویت مییابد.