مطلب ارسالی کاربران
عاشقانه ای تلخ و ابدی در 16 سکانس
1) کلاس دوم ابتدایی بودم و به شدت عاشق فوتبال، بهار 1369 و چند روز مانده به جام جهانی، بچه هایی که سن و سال بیشتری داشتند کلی از بازیکنی تعریف کردند که می تونه به تنهایی کل تیم حریف رو دریبل بزنه! بدون اینکه هیچ چیزی از این اعجوبه دیده باشم، شدم هوادار خودش و تیمش. چه اسم عجیب و طولانی ای: دیه گو آرماندو مارادونا
2) بازی افتتاحیه جام جهانی رو دیدم، اعجوبه زیر مشت و لگد کامرون در این بازی کاری از پیش نبردو اولین ملاقاتم با عشق فوتبالی ام با شکست آغاز شد: کامرون 1- آرژانتین 0.
3) اعجوبه که برخلاف رؤیاها و حرف ها چندان درخششی ندارد، دومین پاس گل حساسش را - بعد از برزیل- در مقابل میزبان به کانیگای قاتل می دهد تا والتر زنگا، باجو، بارسی، شیلاچی و ... در نبرد پنالتی های ناپل در مقابل پادشاه ناپل و دروازه بان تازه وارد و دوست داشتنی آرژانتینی - گویکوچه آ- زانو بزنند.
4) در غیاب کانیگیا و با یک پنالتی مشکوک دومین میخ بر عاشقانه ی ناکام من و آرژانتین زده شد.
5) قهرمانی کوپای 1993 به شکل عجیبی از خاطراتم پاک شده: مغاک.
6) بازگشت اعجوبه و بازی های ویرانگر آرژانتین کیفورم کرده و نیمه شب های 1994 را روشن، تا شبی از خواب بیدار می شوم، اعجوبه محروم شده و بازهم شکستی دیگر.
7) اورتگا که اصرار شدیدی به تکرار اعجوبه داشت، در قامت کمدی وی ظاهر شده و موجبات حذف در یک چهارم 1998 را فراهم می کند.
8) سه پنالتی ناکام مارتین پالرمو زخم تلخ دیگری بر بیدارماندن و دیدن کوپا به عشق آرژانتین می افزاید.
9) کولینا، دایو بکهام، بیلسا با ژست های خاص خودش و حذف از گروه، 2002.
10) پکرمن آرژانتین ویرانگر را با بیرون کشیدن ریکلمه و مجال دادن به آلمان از نفس انداخت و پایان تلخی دیگر.
11) آغاز قدرتمندانه ای دیگر و شکستی تلخ در فینال مقابل رقیب همیشگی: برزیل 3- آرژانتین 0.
12) بازگشت اعجوبه برای نابودی تیمی که دیگر از همان آغاز هم فاجعه بود. شکست در افریقای جنوبی "دل تاریکی" من بود.
13) حذف مقابل اروگوئه در خود آرژانتین. پایان کوپایی که میزبانش بودیم.
14) بازهم فینال، بازهم آلمان ها، بازهم شکست.
15) دومین فینال متوالی و این بار پنالتی های لعنتی.
16) و سومین فینال متوالی، همه چیز برای وصالی سینمایی فراهم است، و تجدید میثاقی با عشقی ازلی و ابدی. عشقی که بیست و شش سال شکست پشت سر شکست و وفاداری به راهی که به تلخی پیموده ایم گواه استواری و عزمی است که در پایمردی بر این عهد و میثاق کهن داریم. سر تا پا مشتاق سربلندی تیم و کشوری ام که شاید فردا بغضی انباشته شده را در خیابان های آرژانتین بیرون بریزند. و چه دیداری شود، اگر...
« لحظهي ديدار نزديک است
باز من ديوانه ام، مستم
باز مي لرزد دلم ، دستم
باز گويي در جهان ديگري هستم...»
پ.ن:
مدتیه که درگیر ترجمه ی چند کتاب هستم - تمام وقت- و به همین سبب سعی کردم از فوتبال و حواشی فاصله بگیرم و اینجا هم نیام. اما عهدشکنی کردم که عشق را هیچ قاموس و قانونی مهار نتواند...