اختصاصی طرفداری- اول از همه باید به آن ها حقیقت را بگویید. هیچ اشکالی ندارد که به بازیکنی که فرمش را از دست داده واقعیت های سخت را بگویید؛ آن چه که من می توانم به هر فردی که اعتماد به نفسش متزلزل است بگویم، این است که او رونالدینیو ست و اصلا نمی توانیم به خود اجازه دهیم که به سطح افکار پست و کوتاه، جایگاهش را تنزل یابیم.
از همان اولین لحظه ای که پا به توپ شد، نشان داد قصد دارد خیلی زود خود و استعدادهایش را به اوج برساند، فکر کردم با حال ترین آدم دنیا را دیدم. ابتدا خشکم زد اما بعد به دنبال فرصتی برای خودم گشتم تا فقط لذت ببرم.
همه چیز آن روزها جدید بود، دنیای فوتبال پسری را متولد کرده بود که تاکنون هوادارانش به مانند او ندیده بودند. همان اوایل روزها بود که همه فهمیدند فوتبال فقط یک شاعر کم داشته!
معقولانه نیست که کاری کنید تا حریفتان به راحتی با خود فکر کند. اگر آن ها در فوتبال ایمانشان را به دانش شما از دست بدهند، ایمانشان به شما را از دست می دهند. این ورژن از فوتبال دقیقا همان چیزی بود که رونالدینیواز آن پیروی می کرد. او استعداد شگفت انگیزی برای فرار شناسی داشت، شما یک طعمه را در رود قرار می دهید و ماهی به سراغش می رود، هرچند که گاهی اینطور نیست. رونالدینیو می توانست توپ را با سرعتی به سمت دروازه ما پیش ببرد که شما را دلگرم کند که قرار است بازی را ببرید، در حالی که قرار نیست بازی را ببرید، چون او خیلی از شما دور است. سرعت و فکر رونالدینیو شما را به جایی می کشاند که نباید آن جا باشید، او در این شکل از فریب دادن نابغه بود، این شیوه بازی شاید شبیه تحقیر به نظر برسد ولی در واقع خود نابودسازی اجباری است، اجباری که وقتی شما در برابر رونالدینیو قرار می گیرید باید به آن تن دهید.
یادم می آُید زمانی که او را برای اولین مرتبه با لباس بارسلونا دیدم، خیلی خوب بود. حسی که هنوز بعد از آن همه تغییر و جابه جایی باقی مانده است؛ نتوانستم چیز بهتری برای گفتن پیدا کنم، پس فریاد زدم: " سلام! ما باید تو را تعقیب کنیم؟"
همیشه دوست داشتم کوتاه و ساده بنویسم، بنابراین ساده بگویم تمام وقت از تماشای بازی رونالدینیو لذت می بردم، بیشتر اوقات تنها کسی که من را سوپرایز می کرد شماره "10" افسانه ای بارسلونا بود.
هر روز و هر ماه که می گذشت عمیق تر عاشقش می شد.به طوری که تمام آن مزخرفات در مورد برزیلی ها در یک گوشه تمام شده بود. عموم مردم، بازیکن ها و طرفدارها طور دیگری نگاهش می کردند؛ آن ها چه می گفتند؟ هرکسی زیبایی بیشتری دارد، بیشتر به او علاقه نشان می دهند. به محض اینکه به آن بالا برسید دیگر به سمت بالا حرکت می کنی؛ واضح است همه به کسی که شماره یک است علاقه دارند، این رسم تمام دوران است.
گاهی اوقات بعضی چیزها، سایه بزرگی را بوجود می آورند، خاطراتی بد و آلوده که هجوم حضورش در پایان بیشتر قصه های قهرمانان وجود دارد.حالا اما، هیچکس نمی خواهد در مور د آن خاطرات صحبت کند، هیچکس نمی خواهد طالع را نحس کند.
عمر زیبایی های رونالدینیو کوتاه بود، اما اگر فکر می کنید او چیز بزرگ تری را از دست داده اشتباه می کنید، بنابراین این ما بودیم که بد شانسی آوردیم، بد شانسی از نوع قمار زمان که اجازه نداد بیشتر از آنچه لایقش هستیم، او را ببینیم.
ما دیروزی ها به گذشته که نگاه می کنیم، یادمان می آِید که همیشه چیزهایی مثل این بود، چیزی دور از انتظار که به ما روحیه میداد، کاملا حس می کردم که این مرد همه چیزش را برای تیم می دهد، پس من می خواستم همه چیزم را به او بدهم. این قابلیتی بود که رونالدینیو داشت.
او بخشی از نوجوانی ما بود، جایی که همه چیز شروع شد. شاید بنیان های مردانه ژورنالیستی این فرصت را به من ندهد که بیش از این احساساتی ادامه دهم.
خب، حالا قهرمانی دیگر رفته، ستاره فوتبالی که شعر می گفت...