طرفداری | کاپیتان، آمدنت را یادم نیست، اما میدانم که 31 سال پیش در چنین روزی به دنیا آمدی. چه کسی فکرش را میکرد روزی کاپیتان یکی از بزرگ ترین تیمهای پایتخت شوی؟ یک نوجوان 11 سالهی کشتی گیر در آرزوی فوتبالیست شدن. آن روزها تمرین کشتی را به بهانههای مختلف میپیچاندی و میرفتی سراغ فوتبال تا به آرزوی فوتبالیست شدنت برسی. مربی کشتیات اعتقاد داشت که باید کشتی را ادامه دهی و روزی قهرمان ایران میشوی! اولین قهرمانیات در رقابتهای نوجوانان مازندران بود.
آن سالها نفر اول کشتی نونهالان مازندران شدی، ولی تمام فکرت پیش فوتبال بود.در 15 سالگی بالاخره از کشتی دل کندی و فوتبال را به صورت حرفه ای آغاز کردی، دوبنده را از تن در آوردی، کفش استوک دار پوشیدی و سر از رشته ورزشی دیگری در آوردی. دیگر همه چیز فرق میکرد و به دنبال محقق شدن رویای فوتبالیست شدن بودی. سال 79 وارد تیم پرسپولیس قائمشهر شدی و سپس مقصدهای بعدی از از پاسارگاد تا داماش!
نوجوان 11 ساله که بزرگترین آرزوی زندگیاش فوتبالیست شدن بود، این بار وارد یکی از بزرگ ترین تیمهای آسیا به نام پرسپولیس میشود!
هادی نوروزی به تیم محبوب خود پرسپولیس پیوسته بود و این یکی از بزرگترین اتفاقات زندگیاش بود. از سال 87 تا 92 در لباس پرسپولیس روز به روز در حال پیشرفت بود و آرام آرام نامش به عنوان یک ستاره بر سر زبانها میافتاد. سه گل در دربی بزرگ پایتخت به تیم رقیب بزنی بدون شک باید ستاره نامید تو را! کمتر مهاجمی توانسته به این موفقیتی که تو به دست یافته بودی برسد. در فکرت بود که این سه گل را به چهار گل تبدیل کرده و نماد چهار را هم به رنگ سرخ دربیاوری اما اجل امان این کار را به تو نداد...
یک رفت و برگشت یکساله از پرسپولیس به نفت و از نفت به پرسپولیس، هادی را یک سال از پیراهن سرخ و هوادارانش دور کرد اما او طبق عادتی که داشت لب به اعتراض نگشود، همان گونه که اعتراضی به نیمکت نشینیهای اعصاب خرد کنش نمیکرد. لیگ پانزدهم برای هادی یک دوره لذت بخش از فوتبالش بود، او پس از سالها بازی در تیم محبوبش، صاحب بازوبندی کاپیتانی شده بود که سالها بر بازوی بزرگانی چون پروین و عابدزاده بسته شده بود. او با تیم محبوبش در این فصل سفید امضا کرد تا سرخ بودنش را به همگان اثبات کند. هادی با بازوبند کاپیتانی پرسپولیس یک سوپر گل به پدیده زد و خود را آماده زدن گل چهارم در دربی کرده بود که...
کاپیتان خیلی زود رفتی، خیلی هم بد موقع رفتی! پرسپولیسی که عاشقانه دوستش داشتی تازه داشت راه میافتاد و از روزهای سختی که سالها در آن قرار داشت آرام آرام فاصله میگرفت که برای همیشه از میان ما رفتی! نماندی تا تا 4 را سرخ کنی، رفتی و 24 را ابدی کردی...
کاپیتان امروز که روز تولدت هست به یادتیم، نه اینکه روزهای دیگر یادت نکنیم ولی امروز بیشتر از همیشه به یادت هستیم و از خدای بزرگ شاکریم که سالها پیش تو را تحویل خانوادهات داد تا روزی بیایی و برایمان خاطره ساز شوی. باز هم میگویم که ازت دلگیریم که بی موقع تنهایمان گذاشتی ولی خب به قول قدیمیها سرنوشت است و کاری نمیشود کرد...
نگران نباش، حال هانی و هانا این روزها خوب است، میتوانی از همان بالا بالاها همان گونه که شاهد بازیهای تیم محبوبت هستی، خندههای کودکانه و دلنشین یادگاریهایت را هم ببینی...