طرفداری / حکایت این روزهای پرسپولیس گل محمدی ارتباط قریبی با بطری نوشابه دارد. بطری چغر و بازنشدنی لیگ برتر که سه بار مرد کروات محبوب سرخها از پس باز کرد درب آن برآمد و جرعهها از معجون قهرمانی نوشید. کمی بعد اما بزرگ این جمع خانه را ترک کرد و حالا نوبت جوان خانواده بود. یحیی به عنوان جانشین برحق برانکو پرسپولیس را همچنان بر بام فوتبال آسیا نگه داشت و آنقدر درخشید تا تنها گزینه بازکردن درب بطری قهرمانی فوتبال ایران و سفره این خانه باشد.
اما جدیدترین بطری قهرمانی آنقدر سفت و لجوج بود که برای بار اول یحیی دندان قروچه کند، دستانش بلرزد و بیم داشته باشد از روزی که دیگر روی همان میز مشغول تماشای بازشدن درب بطری توسط رقیبش باشد. این یک ضیافت عادی نیست. یک ایران و حتی آسیا، مشغول تماشای تقلای مردی هستند که تا دیروز چشم بسته هم از پس این چالش ها بر میآمد. اینبار ولی آن طرف میز جوان دیگری هم عرض اندام میکند. آنهایی که به چالش باز شدن درب بطری دعوت شدهاند می دانند که در عین سادگی حیثیتی هم هست. خصوصاً اگر یک طرف، پای دشمنتان وسط باشد.
یحیی فقط یک راه داشت؛ آنقدر زورش را زیاد کند که به تمام سختی درب بطری بچربد. اما تنها دو سه پیچ نیمه تند کافی بود که سکاندار سرخها برای پرت کردن خودش از ماشین دو دل شود و حتی الان به فکر فروختن آن باشد. دیگر یحیی میلی به آن بطری قهرمانی نداشت. پر بود از بهانه؛ از این که دستم خیس است و نمیتوانم دربش را باز کنم بگیرید تا تئوری توطئه علیه کارخانه بطریسازی که لابد خصومت شخصی با او و هم کیشانش داشته است.
یک دو دوتا چهارتای ساده میطلبد تا کادر فنی سرخها را جدیترین کاندید تساوی دربی و تعارف قهرمانی به استقلال بدانیم. عوض کردن برد با مساوی و حتی باخت برای یحیی واژه بیگانهای نیست. سرخها با یحیی حتی زمانی که بهترین دفاع آسیا را داشتند و رقیبشان مثل الان سرحال نبود، بارها سه امتیازشان غارت رفت. قبلتر هم سکانسهایی با نقش آفرینی مهدی قائدی و رفقایش در سریال وادادن های تیم گل محمدی بعد از جلو افتادن شاهد بودهایم. پس آنقدر هم که میگویند غریب و ماورایی نیست!
مهماننوازترین افراد فوتبالی این روزها مدافعین سرخها هستند. حتی اگر خودتان هم نخواهید به آنها گل بزنید، روحیه سخاوتمندانه و سفره پهناور حامد لک و رفقایش، محال است شما را دست خالی بدرقه کند. حتی مهاجمان نفت مسجد سلیمان که در گل نزدن یک سور به تمیروف ازبک زدهاند هم به واسطه همین سفره فراخ مدافعین و صدالبته سنگربانان، طعم گل را چشیدند. پس کمی انصاف حتی با فرض اشتباه داور، این حق را به مهاجمین استقلال میدهد که روی گل تساوی دل خوش باشند.
فرهاد در نیمه اول میانه زمین و بازیسازی را به پرسپولیسیها دو دستی تقدیم کرد. روزبه چشمی آن قدرت بازیسازی که از پس سرعت و دقت هافبکهای سرخها بر بیاید را نداشت. وریا هم گرچه در دفاع کامروا بود اما همانقدر در حمله عاجز به نظر میرسید. لااقل ده دقیقه از نیمه دوم هم با این روال طی شد تا این که با آمدن حردانی و روی آوردن به بازی مستقیم به لطف مهاجمین بلندبالا، خطر کم کم حس شد.
از آن طرف یحیی همچنان روی ارنج شلخته نیمه اولش که حالا خستگی هم از آن میبارد اصرار کرد و اصرار کرد. بارزترین اشتباه این فصل یحیی نبود یک مربی خارجی با دانش است که گره کار را در بازی های بزرگ باز کند و حداقل پادتنی باشد بر تصورات فنی اشتباه سرمربی سرخ ها. بارزترین مثالش هم نیمکت نشینی کامیابی نیا و مهدی عبدی به عنوان دربیبازترین دربیبازهای دربی این روزهای سرخها، بود. نتیجه مشخص است؛ خصومت شخصی یحیی با تعویض، ساق بازیکنانش را خسته کرد. آنقدر که احسان پهلوان نای نداشته باشد خودش را جلوی ارسال حردانی قرار دهد یا شاهکار سعید آقایی که به حتم خستگی در قدرت تصمیم گیری لحظهای او دخیل بود. با تمامی این اوصاف تصدیق کنید اگر یحیی یک ضربه به داور زد حداقل دو سه تا نزد خودش طلب دارد.
در روزهایی که خریدهای خارجی استقلال، پنالتی میگیرند و ورق بازی را در لحظات آخر بر میگردانند این سمت پرسپولیس باز هم حتی در یک خرید معمول ناکام میماند. هنانوف که چیزی جز پاس رو به عقب و دویدن دنبال توپ بلد نیست. تمیروف هم که همان قدر در دوندگی و پرس کردن مستحق تقدیر است در تمام کنندگی به کاهدان می زند! نه فقط خرید خارجی که در داخل هم آنچنان توفیقی نمیبینیم. علی نعمتی و فرشاد فرجی مطمئن نیستند و این برای هواداران پرسپولیس که عادت به سد نفوذ ناپذیر گذشته خود داشتند شکنجه تمام عیار است. یحیی اگر دنبال موفقیت است اول باید از اسب چموش لجالت پایین بیاید و یک دستیار خارجی کنار خودش داشته باشد. و البته باید حساب و کتاب خریدهایش را بیشتر کند که این قدر دلار حیف و میل نشود. تمامی این ها در حالتی به ثمر می نشیند که مدیران پرسپولیس برای یک بار هم که شده سراغ خرید گزینه دهم نروند و همان اولویتهای مربی را در نظر بگیرند.
3 سال پیش بود. جایی که برانکو بعد از داوریهای این بار واقعاً پراشتباه صبرش به سر آمد. اما نه استعفا داد و نه بطری قهرمانی را پرتاب کرد. مشتش را محکم کرد و با همان شال قرمزش آن جمله به یادماندنی را گفت: اما ما قهرمان خواهیم شد. شاید خوشبینترین هوادار پرسپولیس هم آن روز به چنین جملهای باور نداشت، اما وجود سکانداری که قویتر از بهانههایش بود، اردوگاه رقبا را حسابی به ترس انداخت. سرخها از یحیی همین را میخواهند. همین تلاش را حتی اگر نتیجه تلخ باشد. او خالق پرسپولیس رویایی در آشفتهترین روزهای مدیریتی است. لایق فرصت است و احترام.
شهر پرسپولیس آن قدر شکوه و عظمت دارد که تاریخ ایران با آن فخر بفروشد. حتی اگر اسکندر مقدونی باشید و آن را به آتش بکشید، باز هم ستون هایی از جنس تخت جمشید تا نسل ها شکوه را فریاد می زنند. همواره هستند کسانی که به قصد فتح و آتش زدنش لشکر کنند اما دست آخر لبخند ژکوند این ستون ها به یادگار می ماند. عمارتی که تاریخ نه توانست تکرارش کند و نه نابود! او جدی ترین رقیب تاریخ است!