بدون شک، آرامگاه کوروش بزرگ یکی از جاذبههای فرهنگی و تاریخی بینظیر ایران است که هر ساله با وجود زیباییهای خاص و تاریخی که در خود جای داده، گردشگران و بازدیدکنندگان زیادی را به خود جذب میکند. این آرامگاه، نه تنها شاهکاری از معماری باستانی است، بلکه نمادی از شکوه و افتخار تمدن هخامنشی میباشد. در اینجا، هر سنگ و هر زاویهای داستانی از گذشته را با خود به همراه دارد و هر کسی که از این مکان بازدید میکند، به یادآوری شکوه و عظمت گذشته میپردازد. در رسانه طرفداری ، با هم میپردازیم به داستانی که آرامگاه کوروش بزرگ برایمان میگوید، داستانی که پر از احساسات و ارزشهای فرهنگی است.
آرامگاه کوروش بزرگ، مکانی فراتر از معماری است، جایی که مقبرهای با بناهایی بیپیرایه و فرهنگی فراوان، در فاصله ای نه چندان دور از کاخهای پاسارگاد، در دشت مرغاب، واقع شده است. این آثار با ارزش در سال ۲۰۰۴ میلادی به عنوان بخشی از میراث جهانی یونسکو تحت شماره ۱۱۰۶ ثبت گردیدهاند، که هنوز هم به چشمهای هر کسی که از طریق راه باستانی از سمت جنوب غربی وارد دشت شود، شگفتزده کننده و جذاب باقی میمانند.
آرامگاه کوروش، جایی است که در صفحات تاریخ ابداعی از دست نمیدهد و تنها مکانی در پاسارگاد که به وفور در منابع یونانی توصیف شده است. از توصیفات دوران هخامنشیان تا شرحهای جذاب اریستوبولوس، همراه اسکندر مقدونی، همه آمیزهای از زیبایی و اسرار آرامگاه کوروش را بیان میکنند.
با سنگهای مربع در قسمتهای پایینی، زاویههایی از کمال و هنر هخامنشیان را آشکار میسازد. در اتاق کوچک و باریک بالای آرامگاه، تابوت طلایی به شکل یک گنج زمینی، نشانهای از قدرت و شکوه یک امپراتوری عظیم است. این اتاق تاریخی، با پردههای بابلی و فرشهای طراحی شده با دقت، به عنوان آخرین استراحتگاه شاهان، بازسازی شده است.
در این مکان، همه چیز از زمین تا آسمان، به معنای واقعی کلمه به سوی خود جذب میکند. اینجا جایی است که آرامگاه به عنوان مکانی که شاهان را در بر میگیرد، به واقعیت تبدیل میشود؛ اتاقی با فرشهای پرفشان و مجسمههای طلایی، نشانهای از زیبایی و عظمت بیپایان کوروش دوم، پادشاهی که همچنان در دل تاریخ زنده است و جایگاهی بیمانند در ذهن انسانها دارد.
در سال ۵۲۹ پیش از میلاد، روزگاری که خورشید هنوز همچنان در آسمان میدرخشید، کوروش با شجاعت و افتخار به قبایل سکاها در آسیای مرکزی حمله کرد و در جنگی خشن با ماساگتها به میدان آمد، اما مرزهای زندگیاش به پایان رسید و در سایه تاریکیهای تاریخ، در مقبرهای که خاک آن تا ابد او را در آغوش دارد، دراز کشید.
سقف آرامگاه، از طرف بیرون شیببامی دارد که به دلیل طراحی منحصربهفردش، از درون مسطح به نظر میرسد؛ اما حقیقتی که پشت این سقف مسطح پنهان است، زیر مقعر سقف بیرون، یک فضای خالی به شکل مثلثی است که در گذشته محل دفن مرده بوده و بسیاری از اهالی، شاهد این واقعیت بودهاند که در زمانهای گذشته، پشت بام را سوراخ کرده و سنگهای آن را شکستهاند. برخی از گمانهزنیها حاکی از آن است که در این دخمه تابوتی از سنگ قرار داشته و جسدی در آن تابوت قرار داشته است. اما اکنون، همه چیز به طوریان زمانهای گذشته، مثل ذرات غباری پراکنده شده، در آن فضای خالی به پخش میپیوندد.
این آرامگاه، دو بار اصلاح و بازسازی شده است، یکی در سالهای ۱۳۵۰ و دیگری بین سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۷ خورشیدی. در اولین بار، عملیات مرمت تحت نظارت علی سامی، رئیس سابق مؤسسه باستانشناسی تخت جمشید، انجام شد و برای بازسازی بام از ملات سیمان استفاده شد. این تلاشها بیشتر بهمنظور آمادهسازی آرامگاه برای جشنهای ۲۵۰۰ سالگی شاهنشاهی ایران صورت گرفت.
در بار دوم، به گزارش خبرگزاری مهر، برخی از کارشناسان میراث فرهنگی اعلام کردهاند که در طی بازسازی، سقف آرامگاه آسیب جدی دیده است. بر اساس اظهارات یکی از این کارشناسان، مرمتگر مسئول این عملیات تحصیلات علمی و دانشگاهی نداشته و تخصص خود را بهطور تجربی کسب کرده است. این مرمتگر پس از ترک گروه متخصص ایتالیایی، مسئولیت مرمت آرامگاه را بهعهده گرفته و در حین مرمت اشتباهاتی انجام داده که بیشترین آن مربوط به تخریب سقف آرامگاه است. دیگر کارشناسان نیز به اظهارات مشابهی پیرامون وضعیت سقف آرامگاه اشاره کردهاند :
اگر عملیات مرمت سقف آرامگاه بهطور کاملاً علمی و درست انجام میشد، الان میتوانستیم با یک پروژه بزرگ و مفصل، بر طبق استانداردهای علمی، به پایان برسیم. اما در عوض، این عملیات فقط در یک ماه انجام شده و بخشی از سنگهای تاریخی آرامگاه که بیش از ۲۵۰۰ سال پیش قرار گرفته بودند، برداشته شده و با سنگهای جدید جایگزین شدهاند. این واقعیت نشاندهندهی اهمیتی است که برای یک اثر تاریخی با قدمت طولانی، همچون آرامگاه کوروش، مرگ ناگهانی و ناخواسته را به دنبال دارد.
چند سالی است که در همان لحظاتی که ساعتها به تحویل سال نو نزدیک میشوند، عدهای از ایرانیان به آرامگاه کوروش بزرگ میرود، نه تنها برای گرامیداشت نوروز، بلکه برای احیای یاد و خاطره این شاه بزرگ. آنها با شادی و پایکوبی، زیر پرچمهای سه رنگ ایران، هفت سین را آراسته، سبزه و گلها را در اطراف آرامگاه میکارند و نغمههای اوستا، شاهنامه و سرودهای ای ایران را با هم میخوانند. اما جالبترین بخش این مراسم، حضور فراگیر و پرشور جوانان است که با انرژی و اشتیاق به این مراسم میپیوندند و آن را به یک تجربهی فراوان و بینظیر تبدیل میکنند.
در انتهای راهی که به سوی آرامگاه کوروش بزرگ پیش میرویم، دلها با افتخار و احترام پر میشود. این مقبره، نه تنها نمادی از افتخار و شکوه گذشته است، بلکه یادآوری از بزرگترین فرهنگ و تمدنهایی است که ایران همواره در پیشرفت و توسعهی آنها سهیم بوده است. وقتی که به سرزمین مقدس این آرامگاه پا میگذاریم، در کنار سنگهای باستانی، با خاطرههایی از شجاعت و هنر بزرگان گذشته رو به رو میشویم. اینجا جایی است که زمان و فضا به یکدیگر میپیوندند و ما را به خاطرههایی از یک امپراتوری فراموشنشدنی میبرند. این آرامگاه، نقطهی قوتی است که به ما یادآوری میکند هرگز نباید از ریشههای فرهنگی و تاریخی خود دور شویم، بلکه با افتخار و احترام از آنها سرپوشیده شویم و آیندهی روشنتری برای جامعهی خود بسازیم.