Jump to navigation

حالت شب تمام صفحه دانلود اپلیکیشن ویدیو نقل و انتقالات امکانات کاربری ارسال مطلب اشتراک فایل مدیریت مطالب مطالب کاربران پیش بینی ترکیب ساز گفتگو عضویت ویژه درباره ما تماس با ما بانک مشاغل جستجو گالری تبلیغات
طرفداری فهرست نتایج زنده
نتایج زنده ویدیو نقل و انتقالات طرفداری تی وی
دوشنبه ۰۶ بهمن ۰۴:۵۹
عضویت / ورود
کتاب سایمون کوپر

مردان بزرگ فوتبال (قسمت آخر): مورینیو، بکن باوئر و دیگو مارادونا؛ مترجم، واقع‌گرای متولد ساعت صفر و چهار برد پیاپی ال دیگو در جام جهانی 2010

فیفا-پرتغال-آرژانتین-argentina
تصویر علی امیری فر علی امیری فر 05/05/2019 - 18:08 مشاهده پروفایل
2,402 مشاهده / 12 دیدگاه 1718

سال 2000 مورینیو در حالی که حتی در سیتخس، محل زندگی خود در گوشه‌ای از بارسلونا چندان شناخته شده نبود، برای مربیگری به پرتغال رفت. چهار سال بعد هواداران بارسا در حالی شاهد قهرمانی پورتو در لیگ قهرمانان بودند که چهره‌ای که به طور مبهم او را در ذهن داشتند، در مرکز توجه دوربین‌های تلویزیونی بود: ال ترادوکتور یا مترجم قهرمان اروپا شده بود.

ژوزه مورینیو

آوریل 2010

سال 1996 ژوزه مورینیو به مردی قدرتمند تبدیل شد. سی و یک سال داشت که به عنوان مترجم مربی انگلیسی بارسلونا، بابی رابسون معرفی شد. با این وجود او خیلی زود به چیزی بیش از یک مترجم تبدیل شد. او خانه‌ای دوبلکس در ساحل سیتخس (36 کیلومتر تا نیوکمپ) در نزدیکی خانه رابسون خرید و این دو عمدتا هنگام شام با یکدیگر در مورد فوتبال صحبت می‌کردند. پاتریک بارکلی نویسنده کتاب زندگی مورینیو، چیزهای زیادی در خصوص این صحبت‌ها در کتاب گنجانده است. رابسون به مورینیو اجازه می‌داد که تفکرات رابسون در مورد بازیکنان متفاوت را به رشته تحریر در بیاورد. باید به این مسائل، یک برتری مورینیو نسبت به سرمربی‌اش را نیز اضافه کنیم: او اسپانیایی بلد بود. وقتی رابسون با بازیکنان صحبت می‌کرد یا در کنفرانس خبری شرکت می‌کرد، مورینیو ترجمه می‌کرد. بسیاری باور داشتند که او تفکرات خود را نیز به چیزهایی که می‌گوید اضافه می‌کند.

بارسلونا، دوره مربیگری مورینیو را به سطحی جدید رساند. با این حال وقتی او با اینتر در روز چهارشنبه به این شهر باز می‌گردد تا در نیمه نهایی لیگ قهرمانان با بارسا روبرو شود، به عنوان یک دوست قدیمی این کار را انجام نمی‌دهد. برعکس: مورینیو به یک آنتی بارسلونا تبدیل شده است، کسی که دقیقا در مقابل هرچه می‌ایستد که بارسلونا برای آن می‌جنگد. حالا او به معیاری برای تعریف ارزش‌های باشگاه تبدیل شده است.

وقتی او برای بارسلونا کار می‌کرد، بومی‌های کمی او را می‌شناختند. حتی مدیرباشگاه او را تنها به اسم ال ترادوکتور، یعنی مترجم می‌شناخت. تنها مربیان و بازیکنان تیم اهمیت او را متوجه بودند. او حتی رابطه‌ای خوب با کاپیتان وقت باشگاه پپ گواردیولا داشت؛ پپ به همه منتقل می‌کرد که مورینیو فوتبال را می‌شناسد. او حتی این اجازه را پیدا می‌کرد که در برخی بازی‌های دوستانه، مربی تیم باشد. بارسا در واقع اولین تیم او به عنوان مربی بود. 

سال 2000 او در حالی که حتی در سیتخس چندان شناخته شده نبود، برای مربیگری به پرتغال رفت. چهار سال بعد هواداران بارسا در حالی شاهد قهرمانی پورتو در لیگ قهرمانان بودند که چهره‌ای که به طور مبهم او را در ذهن داشتند، در مرکز توجه دوربین‌های تلویزیونی بود: ال ترادوکتور قهرمان اروپا شده بود. همینطور آن‌ها فهمیدند که او آداب بارسلونا را رد کرده است. شعار بارسلونا فراتر از یک باشگاه بودن بود، در این مجموعه انتظار می‌رود که همگان دائما در خصوص همین مفهوم صحبت کنند اما در کنفرانس خبری پس از پیروزی پورتو برابر موناکو، مورینیو تنها در مورد خودش حرف زد. او به نظر خود را فراتر از یک باشگاه معرفی می‌کرد. در حالی که در بارسلونا فروتنی ارزش شمرده می‌شود، مورینیو اهل جار زدن است.

به عنوان یک تاکتیک‌شناس، ضدبارسلونا است. عقیده بارسلونا فوتبال زیباست اما مورینیو می‌گوید مهم نیست چطور بازی می‌کنیم. نبوغ او این است که نقاط ضعف حریف را پیدا و از آن استفاده کند. اگر فراری داشته باشید و من یک ماشین کوچک، برای شکست شما باید چرخ شما را پنچر کنم یا شکر در باک شما بریزم. وقتی به عنوان مربی چلسی سال 2005 به بارسلونا بازگشت، گفت که به عنوان مربی، به اندازه کل تاریخ بارسلونا قهرمان اروپا شده است. برای به رخ کشیدن شناختش نسبت به فراریِ بارسلونا، یک روز پیش از بازی ترکیب بارسلونا را اعلام کرد. بارسلونا را شکست داد، چون به درستی متوجه شده بود مدافع چپ آن زمان بارسلونا جیو فن برونکهورست نمی‌تواند تکل بزند، همینطور به این دلیل که توانسته بود بارسلونا را عصبانی کند. جامع‌شناسان می‌گویند گروه‌ها برای تعریف خود به تضاد در قیاس به دیگران نیاز دارند. برای بارسلونا، مورینیو آن روی سکه بود. 

وقتی چلسی دوباره سال 2006 به بارسلونا رفت، هواداران بارسا خود را به اتوبوس حریف می‌کوبیدند و فریاد می‌زدند ترادوکتور! مانند تمام روابط ناکارآمد، مورینیو و بارسلونا می‌دانند چطور یکدیگر را آزار بدهند: او به طور متناوب بارسلونا را شکست می‌دهد و بارسا اینطور وانمود می‌کند که احترامی برایش قائل نیست.

در واقع بارسلونا از مورینیو می‌ترسد. سال 2008 دو نماینده باشگاه در پرتغال او را دیدند و از او خواستند که مربی باشگاه باشد. احتمالا عاشق این کار بود: بهترین بازیکنان جهان و گرفتن انتقام نهایی اما بارسلونا در پایان تصمیم گرفت مورینیو شخص مناسب نیست. به جای او، آن‌ها دوست او گواردیولا را انتخاب کردند. گواردیولای کنونی، نمادی برای مورینیو است که چطور راه بازیکنان بزرگ برای مربی شدن، به نسبت او هموار است. پیش از بازی دو تیم در میلان، مورینیو در باک بارسلونا شکر ریخت. وسلی اسنایدر بازی‌ساز اینتر می‌گوید صحبت‌های تیمی او دو ساعت طول می‌کشد و دو روز پیاپی است. او نقاط قوت بارسلونا را بارها و بارها یادآوری می‌کند و از ما می‌خواهد آن‌ها را از بین ببریم. دفاع نفوذناپذیر اینتر، بارسلونا را ناامید کرده است. پس از آن، وقتی بازیکنان بارسلونا در خصوص داور گلایه می‌کنند، مورینیو یادآور می‌شود: باید اذعان کنند که اینتر قوی‌تر است، این دلیل برتری ما بوده است. عاشق این چیزهاست. عاشق این است که بازیکنان بارسلونا که دم از اخلاقیات می‌زنند، از ارزش‌های خود افول کنند. برای دهه‌ها رئال مادرید، آنِ دیگر و تخیلی بارسلونا بود. حالا یک مرد کوچک، جایگاه رئال را دزدیده است. چهارشنبه مورینیو باید آن فریادهای ترادوکتور را تعریف از خود در نظر بگیرد.ژوزه مورینیو

دیگو مارادونا

ژوئن 2010

نیمه شب در ژوهانسبورگ، هوا بسیار سرد بود اما گروهی از خبرنگاران خسته در اتاقی نیمه‌خالی در ورزشگاه ساکرسیتی منتظر دیگو مارادونا بودند. صحبت‌های مربی آرژانتین در کنفرانس مطبوعاتی به مراتب هیجان‌انگیزتر از اکثر مسابقات این جام جهانی است. تیم او به تازگی مکزیک را شکست داده و به چهارمین پیروزی پیاپی رسیده است و برای شادی به نظر به زمان بیشتری نیاز دارد. سرانجام مرد بزرگ از راه رسید. مانند ولگری است که یک کت زیبا و دو ساعت سوئیسی گران و هم‌شکل پیدا کرده است و آمده تا خبرنگاران را مسخره کند. به یکی گفت سوال احمقانه‌ای بود. جایی دیگر گفت گوش کن، منظور دقیقت چیست؟ این را به خبرنگاری گفته بود که در مورد آلمان، حریف روز شنبه‌ی آرژانتین پرسیده بود. مارادونا به آن سوال جواب نداد اما به جای آن به او اختیار تام داد. گفت می‌توانی هرچه دوست داری بنویسی و بگویی این را مارادونا در مورد آلمان گفته است.

وقتی یکی از کت و شلوارپوش‌های فیفا سعی کرد کنفرانس را تمام شده اعلام کند، مارادونا اعتراض کرد. گفت بالاخره شانس صحبت پیدا کردم و می‌خواهد من را بیرون کند! می‌خواست پیامی را منتقل کند، آن‌هم دو سال پس از مربیگری در این تیم: ببینید، به عنوان یک مربی، [می‌گویند] ایده‌ای در مورد چیزی ندارم و بعد چهار بازی پیاپی را در جام جهانی برده‌ام. حالا من را چیز دیگری می‌بینند. لحظه جشن مارادونا است. منتقدین می‌گفتند چیزی در مورد مربیگری نمی‌داند. می‌گفتند شخصی دیگر تاکتیک‌های آرژانتین را می‌چیند. حالا مشخص شده که او رئیس است و این تیم، تیم اوست؛ چه خوب باشد و چه بد. این امکان وجود دارد که یازدهم جولای در ساکرسیتی، او کسی باشد که جام قهرمانی را برای دومین بار، بیست و چهار سال بعد از مرتبه نخست، بالا می‌برد و مدتی بعد همانطور که قول داده، در بوینس آیرس به صورت لخت خواهد دوید. از سوی دیگر یک احتمال قوی دیگر شکست آرژانتین است، آن‌گاه بخش بزرگی از تقصیر متوجه اوست.

مارادونا سال 2008 به عنوان مربی آرژانتین معرفی شد؛ این انتصاب به خاطر نبوغ تاکتیکی او نبود، تنها به خاطر این بود که او نماد کشورش بود. چیزی شبیه وقتی بود کوین کیگان به عنوان کسی که بیشتر شبیه رهبر هورا کشان بود تا مربی، به عنوان سرمربی انگلستان معرفی شد. مارادونا چیزی از تاکتیک‌ها نمی‌دانست اما کسی بود که همه کار برای آرژانتین می‌کرد؛ نه تنها تجسم فوتبال آرژانتین بود، که در جام جهانی قبلی به عنوان هوادار به آلمان آمده، پیراهن آرژانتین را پوشیده بود و در حالی که در جایگاه می‌پرید، فریاد می‌زد اگر بالا نپرید انگلیسی هستید! 

خولیو گروندونا رئیس دائمی (از 1979 تا 2014 که در آن سال فوت کرد؛ یک سال پس از مرگش، پرونده فساد در فیفا باز شد و او یکی از متهمان بود) فدراسیون فوتبال آرژانتین می‌خواست مربی تازه‌کار را با چند نفر خبره در کنار خود راهی مسابقات کند اما مارادونا کسی رو به صورت تحمیلی نمی‌خواست. او اجازه داد که مربی قدیمی‌ و هفتاد و چند ساله‌اش کارلوس بیلاردو (با هم سال 86 قهرمان اروپا شدند) نقشی کوچک داشته باشد اما مانند بسیاری دیگر از بازیکنان که مربی می‌شوند، همبازیان قدیمی را ترجیح می‌داد. کمک‌های او در آفریقای جنوبی، کسانی که مانند او کت و شلوار خاکستری می‌پوشند، هم‌تیمی‌های سابق الخاندرو مانکوسو و هکتور انریکه (با ده و یازده بازی ملی) هستند. این دو هم تجربه‌ای در مربیگری (پس از آن تاریخ هم نداشته‌اند) ندارند. تنها مارادونا آن‌ها را می‌شناسد. بزرگترین لحظه دوران بازی انریکه زمانی بود که توپی ساده را به مارادونا رساند، بعد مارادونا نیمی از تیم انگلستان را دریبل کرد و بهترین گل تاریخ فوتبال را به ثمر رساند.

حتی زمانی که هدف انتخاب بازیکنان تیم باشد، او دوستان سابق را ترجیح می‌دهد. خوان سباستین ورون که با او در ابتدای دهه نود در بوکا بازی می‌کرد و حالا سی و پنج سال دارد و به انتهای راه رسیده، یکی از دعوت‌شدگان است. همینطور خاویر پاستوره جوان که مارادونا عاشق این است که می‌تواند ادای همه را در بیاورد، حالا گارسون باشد یا راننده اتوبوس تیم. بازیکنان بزرگی مانند خاویر زانتی و استبان کامبیاسو که آرژانتین نیاز مبرمی به آن‌ها داشت اما گویا به این خانواده تعلق نداشتند، در آفریقای جنوبی نیستند. منطق مارادونا، این است که او بازیکنان را بر اساس اشتیاقی که دارند انتخاب کرده است، اینکه تا چه اندازه به پیراهن تیم ملی کشور خود احساس دارند. به بیان دیگر، او کسانی را می‌خواهد که با پروژه او همخوانی داشته باشند. گفت با کارلوس بیلاردو و دیگران در تیم صحبت می‌کردم. اندیشمندانه ادامه داد در مورد این صحبت می‌کردیم که چه احساس خوبی داریم. وقتی با دوستانتان هستید، بیشتر خوش می‌گذرد. 

دیگو مارادونا

بیلاردو ولی آنطور اهل رفیق‌بازی نیست. او و مانکوسو به طور علنی از هم متنفرند. در دسامبر بیلاردو گفت مانکوسو می‌خواهد بین او و مارادونا را به هم بزند؛ این را در صحبت با رادیو گفت. مارادونا با یادآوری اینکه چه کسی رئیس است، همه‌چیز را رد کرد. کسی نمی‌تواند چیزی را به من تحمیل کند، حتی وقتی پانزده سال داشتم نمی‌توانستند سفارش بازیکنی را بکنند، حالا که چهل و هشت ساله‌ام.

تقریبا درست است و چیزی که همگان در مورد جام جهانی دلتنگ آن هستند، همین مارادوناست. او کسی نیست که تسلیم شود. همینطور کسی نیست که از هدایت یک تیم در جام جهانی واهمه داشته باشد. همیشه گفته که تا چه اندازه در جام‌های جهانی راحت بوده است. چیزهای زیادی دیده‌ام و احتمالا بقیه کارهایی که من کرده‌ام را انجام نداده‌اند. برای او آشنا بودن محیط در جام جهانی مانند یک مقصد محبوب برای تعطیلات برای سایر مردم است. او فوتبال را می‌شناسد. به دیگران گوش می‌دهد اما اعتقادی مانند جورج بوش دارد که در صحبتی معروف گفت: من تصمیم گیرنده‌ام. هفته پیش آرژانتین، یونان را شکست داد. مارتین پالرمو که به عنوان یار جانشین به زمین آمده بود گل دوم را زد. در کنفرانس خبری از خود به عنوان سوم شخص صحبت می‌کرد. گفت انریکه، مانکوسو و مارادونا در مورد این صحبت می‌کردند که پالرمو به زمین بیاید یا هیگواین. انریکه و مانکوسو گفتند پیپیتا (هیگواین) بیاید. من گفتم اینطور فکر می‌کنید؟ پس مارتین را بفرستید داخل! 

اما تنها به این دلیل که مارادونا تصمیم گیرنده است، غلط است که برداشت کنیم او همه چیز را تایین می‌کند. در نقش مربی در فوتبال به طور معمول غلو می‌شود. در کتاب چرا انگلستان می‌بازد، عنوان کردیم که اقتصاددان ورزشی استفان شیمانسکی (کتاب را همین دو نفر نوشته‌اند) نشان دادیم که دستمزد سالیانه بازیکنان است که مشخص می‌کند تیم در پایان فصل در کجای جدول به کار خود پایان می‌دهد. مربی به طور کلی آنقدرها تاثیر ندارد. او بعد از هر بازی توضیح می‌دهد که تیم چرا برده یا باخته و باور کرده‌ایم که او در نتیجه تاثیر دارد. در واقع او معمولا تنها سخنگوی تیم است. در جام جهانی، مضحک است که فکر کنیم بهترین بازیکنان هر کشوری با سال‌ها حضور در سطح حرفه‌ای، نیاز به حرف مربی دارند که چه کنند. 

بازیکنان آرژانتینی‌ در زمینه تاکتیک‌پذیری، ید طولایی دارند؛ چیزی شبیه به نیوزیلندی‌ها و انگلیسی‌ها نیستند. در آفریقای جنوبی، مارادونا معمولا جلسه‌ای با بازیکنان باتجربه تیم تشکیل می‌دهد. برای مثال ورون، خاویر ماسکرانو و گابریل هاینزه. در زمین، آن‌ها می‌توانند به بازی شکل دهند. مارادونا همینطور بهترین بازیکن جهان یعنی لئو مسی را در ترکیب دارد که عادت دارد بازی‌ها را تک و تنها برنده شود. اگر چنین تیم فوق‌العاده‌ای داشته باشید، کار راحت می‌شود. این را بعد از پیروزی 4-1 برابر کره جنوبی گفت. سعی می‌کرد فروتن باشد اما درست می‌گفت.

تیم مارادونا در حال سر و سامان گرفتن است. مسی بالاخره به صدای قالب تیم، به صاحب تیم تبدیل شده که به خط میانی هم کمک می‌کند، همان چیزی که مارادونا می‌خواهد. نقشه‌های قبلی مارادونا در مورد مسی شکست خورده بود. تیم چهار بار روی ضربات شروع مجدد به گل رسیده که مارادونا به این موضوع سر و سامان داده است. آن‌ها مثل دوره بیلاردو ضدفوتبال بازی نمی‌کنند؛ چیزی که به عنوان بیلاردیسا، به او گره خورده بود. اما نقش مارادونا در افول احتمالی تیم هم نمایان خواهد بود. نبود زانتی و کامبیاسو، نبود هیچ مدافع راست درجه یک و اینکه تنها ماسکرانو در خط میانی می‌تواند توپ حریف را بگیرد. این یعنی اوقات زیادی پیش می‌آید که آرژانتین به توپ نرسد. مارادونا گفت چیزی که دوست نداشتم این بود که در نیمه دوم بازی با مکزیک توپ‌های زیاد را از دست دادیم. توپ باید مال ما باشد. اما این تیمی است که خود او ساخته است. شاید دوست داشته باشیم دویدن لخت او را ببینیم اما اگر چنین شود، بخش عمده آن به خاطر ماسکرانو، مسی و کارلوس توز عالی است نه مرد چاقی که به سالن کنفرانس می‌رود. 

از جام جهانی به بعد، مارادونا در یافتن شغل ناکام بوده است و این خود نشانه‌ی چیزی است. همینطور که این خطوط را می‌نویسم او خود را برای تیم‌های انگلیسی در دسترس گذاشته است. به اسکای گفت تنها مشکل این است که تمام تیم‌هایی که دوست دارم مربی خوبی دارند، اما اگر تیم خوبی بدون مربی شود، پیشنهاد آن را می‌پذیرم. پانزده سال پیش، هنوز باور گسترده در فوتبال این بود که بازیکنان بزرک علی‌القاعده به مربیان بزرگ تبدیل می‌شوند. حضور دائمی چنین افرادی می‌تواند بازیکنان را قانع کند که می‌توانند از سطح خود فراتر بروند. به همین دلیل برایان رابسون (در مربیگری افتضاح بود، آخرین تیم او تیم جوانان تایلند بود) هرچه پول خواست در میدلزبرو برایش هزینه کردند و حتی پیش از اینکه درِ دفتر کار خود را باز کند، گزینه مربیگری تیم ملی انگلستان بود. به همین دلیل سال 1999 کوین کیگان مربی انگلستان شد. فوتبال حالا حرفه‌ای تر است (داستان مارک فورد در ادامه را بخوانید) و به همین دلیل باشگاهی برای به خدمت گرفتن مارادونا پا پیش نمی‌گذارد.

فرانتس بکن باوئر

ژانویه 2006

روی سقف خانه‌ای در لیسبون، فرانتس بکن باوئر برای چندصدمین بار در مورد زندگی خود سخنرانی می‌کرد. حتی پیش از حضور در اینجا عاشق لیسبون بودم. پرافتخارترین انسان آلمانی زنده با آرامشی خاص با لهجه باواریایی صحبت می‌کرد. حدود بیست سال داشتم که تمام کارهای اریش ماریا رمارک (نویسنده ضدجنگ آلمانی) را خواندم و عاشق کتاب شبی در لیسبون بودم. حتی آشناهای قدیمی شگفت زده شدند. افراد کمی کتابی از رمارک به جز در غرب خبری نیست را خوانده اند و فکر می‌کردند بکن باوئر در تلاش است به نوعی چیزی برای سربلندی پرتغال بگوید. قیصر یک جمع دیگر را نیز با جذابیت خود تحت تاثیر قرار داد.

هر سال، سالِ بکن باوئر است اما 2006 بیش از سال‌های دیگر بود. مردی که یک بار جام جهانی را به عنوان بازیکن برده، یک بار به عنوان مربی و بار سوم به عنوان برگزارکننده برای آلمان به دست آورده است. او حالا در حال سر و سامان دادن تورنمنت است. جایگاه او در ذهن مردمِ پس از جنگ آلمانی هر بار عمیق‌تر می‌شود. بکن باوئر سیمرغ‌وار از خاکستر آلمان نازی برخواست. در سپتامبر 1945 در تاریک‌ترین زمستان کشورش، زیر بمباران مونیخ متولد شد. ساعت صفر آلمان. پدرش در اداره پست کار می‌کرد. بکن باوئرها زیاد گوشت نمی‌‌خوردند. فرانتس در یک شرکت بیمه مشغول به کار شد و از سوی دیگر با باشگاه کوچک محلی شهرش بایرن مونیخ قراردادی نیمه‌حرفه‌ای امضا کرد.

به لیبرو تبدیل شد، مدافعی که نقشی آزادانه ایفا می‌کرد؛ به یک فوتبالیست منحصربه‌فرد آلمانی تبدیل شد. فوتبالِ این کشور، هنوز با شیوه اخلاقی نازی‌ها اداره می‌شد؛ آن‌ها Kämpfer پرورش می‌دادند که به معنی جنگجو بود. مانند آن تیم آلمان که سال 1954 در برن در گل و لای قهرمان جام جهانی شد. اما بکن باوئر با یک کمر صاف، سری بالا و غروری مخصوص خود در زمین می‌دوید: چیزی که واژه‌ای فرانسوی (lèse-majesté) به معنی اهانت به ذات اقدس ملوکانه را یادآور می‌شد. 

بیرون زمین، او نماد جوانان پول‌دوست و بلندپرواز آلمان غربی بود. هیپی یا کمونیست نبود، ذاتا بوروژوا بود. سن کمی داشت که دل به اولین زیبای بلوندی که دید باخت و ازدواج کرد. خانه‌ای کوچک با موتورخانه خرید و این شیوه زندگی را به عنوان نقطه قوت خود معرفی کرد. همیشه تعهد خانوادگی را به عنوان یکی از دلایل موفقیت خود عنوان کرده، یکی دیگر از دلایلی که معرفی می‌کند، عضو حزب [محافظه‌کار] جمعیت مسیحیان باواریا بودن است. عمده کمپانی‌ها یا کانال‌های تلویزیونی آلمانی اهل همین گروه هستند، برای مثال مجله‌های بیلد و سایتونگ. 

اما جدا از آن، همیشه شخصیت جذابی داشته است: ظاهر خوبی دارد و شیوه مخصوص خود در لمس اشیا. وقتی از یکی از هم‌تیمی‌های جام جهانی 1974 او  پرسیدم که آیا بکن باوئر فردی سخت‌گیر بود، آن مرد گفت نه، او بسیار خوش برخورد بود. اگر با او صحبت می‌کردید، هرچه گفته بودید را در مرتبه بعدی که او را می‌دیدید، به یاد داشت. دست خود را دور گردن شما می‌انداخت و حالتان را می‌پرسید. وقتی فوتبال تجاری شد، انگار بکن باوئر برای این کار متولد شده بود. او برای چهار دهه نماد صنعت آلمان بوده است. تقریبا نماینده هر برند جهانی آلمان به شمار می‌رود. یکی از هم‌تیمی‌های سابق او گفت کمپانی‌ها پول خود را سمت او پرت می‌کنند: بفرما این یک میلیون یورو! این یک میلیون دیگر. 

اولین اغراق در مورد بنک باوئر سال 1974 اتفاق افتاد، آخرین باری که آلمان میزبان جام جهانی بود. آن‌ها بد مسابقات را شروع کردند. پس از شکست در یک بازی خجالت‌آور برابر آلمان شرقی مربی آن‌ها هلموت شون وحشت کرده بود. او کاپیتان تیم بکن باوئر را فرستاد که در کنفرانس مطبوعاتی صحبت کند. بکن باوئر به رسانه‌ها گفت از این به بعد آلمان واقع‌گرایانه‌تر بازی خواهد کرد. چند بازیکن کنار گذاشته شدند، احتمالا به تحریک کاپیتان و کمی بعد، بکن باوئر جام قهرمانی را در شهر خود بالای سر برد. لبخند او در آن لحظه یکی از بهترین تصاویر برای آلمان غربی و حزب فدرال  او بود.

در جریان جام جهانی، بکن باوئر یک سنت آلمانی را کنار گذاشت: پیش از آن تاریخ، آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پیش از هر بازی در رختکن بابت وفاداری به سرزمین پدری سوگند می‌خوردند. او فهمید که این سوگند فوتبالیست‌ها مولتی میلیونر را تهییج نمی‌کند. اینطور نبود که از وطن پرستی واهمه داشته باشد: بکن باوئر وقت بسیاری کمی را به فکر کردن بابت گذشته‌ی نازی کشورش اختصاص می‌داد. چیزی نبود که برایش اهمیت داشته باشد. تاریخ تولد او، او را از گناه بزرگ کشورش مبرا می‌کرد. اهمیتی در نگاه به گذشته نمی‌دید. در جریان تلاش در سال 98 برای کسب امتیاز میزبانی جام جهانی 2006، گفت تمام جهان هنوز درگیر آن فیلم‌های قدیمی مربوط به چهل یا پنجاه سال پیش هستند. این نمادی غلط از یک کشور است. یک جام جهانی به ما شانسی می‌دهد که خود را برای پنج هفته به نمایش بگذاریم. 

در ادامه دوره بازی خود، پس از سال 1974 تنها یک لجظه بد داشت: سال 1977 که مشخص شد تمام مالیات خود را پرداخت نکرده است. پس از یک ازدواج شکست خورده دیگر، به نیویورک رفت تا برای کاسموس بازی کند. آنجا به خوبی انگلیسی را یاد گرفت، که این ویژگی ضروری جهانی شدن بود. سال 1982 اعلام بازنشستگی کرد. دو سال بعد به عنوان مربی آلمان معرفی شد. مسئولیت او این بود که فوتبال رو به افول کشور خود را نجات دهد. سال 1986 با تیم خود به فینال جام جهانی رسید. تیم او فوتبال زشت و درگیرانه‌ای بازی می‌کرد ولی طی بازی عمدتا چشم‌ها به آن شخصیت بزرگ، فرانتس بکن باوئر بود که ایستاده کنار رختکن، با وقاری که کسی نمی‌توانست نگاهش را از او بردارد. او چه آن زمان و چه حالا همیشه فاصله‌ای بین خود و کسانی که پس از او از راه رسیده‌اند قائل می‌شود. چند روز پیش از فینال، با دوستان حرف می‌زد. اسم چندتن از بازیکنانش را گفت و بعد قاه قاه خندید. از او پرسیدند چه چیزی خنده‌دار است؟ گفت یکی دو روز بعد این افراد می‌توانند قهرمان جهان شوند! آن‌ها به آرژانتین نمی‌بازند. این خوش شانسی است چون برد ما شکستِ فوتبال است. این را بعدها نوشت. 

سال 90 تیم آلمان قهرمان جام جهانی شد، هرچند که زیبا بازی نمی‌کرد. او به عنوان مربی همیشه تیمی داشت که واقع‌گرایانه بازی کند نه اینکه مثل خودش، زیبا بازی کند. آن شب در رم، در حالی که بازیکنان بالا و پایین می‌پریدند، او با مدالی بر گردنش به تنهایی در زمین قدم می‌زد؛ انگار مردی که سگش را برای پیاده‌روی بیرون برده است. بعد گفت که آن لحظه با فوتبال خداحافظی می‌کرد. البته بیشتر چیزی به مانند دوباره می‌بینمت بود. در سومین حضور خود در فوتبال، این‌بار  سیاست‌مدارِ این حوزه بود. او تنها کسی از دسته بازیکنان در سطح خود بود که چنین راهی را انتخاب کرد. مانند یوهان کرایوف جادوگر نبود، مانند بابی چارلتون کندذهن نبود، مانند جورج بست دائم الخمر نبود، به ترک مواد مخدر مانند دیگو مارادونا نیاز نداشت، مانند پلاتینی شخصیتی ضعیف نداشت و مانند پله عروسکی سخنگو نبود. او آلمانی است، ولی در تمام جهان او را دوست دارند. 

در کشورش دیگر کسی قابل قیاس با او نیست. دیگران سعی می‌کنند خود را نزدیک به او نشان دهند. هر سیاستمدار آلمانی سعی می‌کند ارتباطی بین خود و قیصر به اطلاع مردم برساند. وقتی بکن باوئر به دفتر کار هوادار سابقش، صدراعظم وقت گرهارد شرودر برود، شرودر احتمالا یک بطری شراب قرمز باز کند، مشخص است که کدام یک بیشتر به چنین دیداری نیاز دارند. وقتی شرودر تغییرات قانون مالیات را تصویب کرد، کمدین آلمانی هرالد اشمیت به شوخی گفت بزرگترین شگفتی این است که این کار را بدون کمک فرانتس بکن باوئر انجام داده است. به نظر چیزی در آلمان به وجهه او آسیب نمی‌زند. بیانیه‌هایی دائما متناقض که از نزدیک‌ترین میکروفون ایراد می‌شود، یا حتی طلاق‌ها و بخشیدن بخشی از اموال به آخرین بلوند زندگی‌اش. یک هم‌تیمی سابق می‌گفت مشکل فرانتس، بزرگترین استعداد او هم هست؛ مشکل او ... بعد به فک خود اشاره کرد. اما او تمام زنان خود را شاد نگه می‌دارد. همه آن‌ها با پول‌های او می‌روند. 

یکی از خصوصیات بکن باوئر این است که به راحتی به اشتباهات خود اشاره می‌کند و به آن‌ها می‌خند، از همین رو همیشه جامعه آلمانی او را می‌بخشند. در کشوری که در آن از انقلاب متنفرند، او نماینده تداوم است. حزب فدرال که او عضو آن است، دیگر در فوتبال یا چیزی دیگر موفق نیست اما بکن باوئر هنوز نماینده آلمانی است که با لبخند پیروز می‌شود. لبخند تنها وقتی محو می‌شود که او مورد انتقاد قرار می‌گیرد. آنگاه اوقات‌تلخی می‌کند. هفته پیش وقتی یکی از گروه‌های حامی مصرف کننده در آلمان گفت استادیوم‌های آلمانی امن نیستند، دیوانه شد. بلافاصله در بیلد -که به نظر نماینده‌ی اوست- پیدایش شد و در کیپ تاون گفت این گروه باید به همان حوزه‌های کرم صورت، روغن زیتون و جاروبرقی تمرکز کند. 

به‌طور معمول هر حمله به بکن باوئر، باعث ناامیدی درصد زیادی از مردم آلمان از انتقادکننده می‌شود. بکن باوئر کتاب می‌خواند اما باعث ناامیدی روشنفکران آلمانی است و آن‌ها او را فردی بیش از اندازه ثروتمند، حریص، محافظه‌کار، کله‌شق، به طور افراطی اهل جشن گرفتن و باواریایی معرفی می‌کنند. حالا چپ‌های اروپایی او را به عنوان رقیب می‌بینند. دانیل کوهن بندیت یا دنیِ سرخ (فعال سیاسی یهودی‌الاصل آلمانی-فرانسوی؛ در پارلمان اروپا نماینده حزب سبز است) که یکی از اعضای جنبش دانشجویی-کارگری مه ۱۹۶۸ فرانسه بود، کمپینی به عنوان اتحاد (سبزهای اروپا) برابر فرانتس را آغاز کرده است. او می‌خواهد بکن باوئر را از اعلام نامزدی برای ریاست یوفا بازدارد. به نظر او بکن باوئر که همینک رئیس بایرن مونیخ است، مکانی امن برای باشگاه‌های بزرگ به وجود خواهد آورد.

احتمالا بتواند رئیس یوفا باشد و احتمالا روزی خواهد شد. اگر بکن باوئر سال بعد کاندیدا شود، بی‌شک برنده خواهد شد. همیشه همینطور است. به عنوان تنها مدیر فوتبال که در اروپا محبوب است، او قدرتی دارد که در این ورزش بی‌سابقه است. اگر به همین شکل ادامه دهد، به لقبی فراتر از قیصر نیاز دارد.

اخبار داغ 

  • رد پای مدیرعامل باشگاه در اشتباهات داوری علیه یک تیم لیگ برتری
  • جمله ای که فرشید باقری را خانه نشین کرد: ما سکونشینان، هم استقلال را می بریم، هم پرسپولیس را!
  • لیست و عکس 7 خانم بازیگر ایرانی که کشف حجاب کردند / منشوری های سینما
  • آبروی ابولفضل پور عرب با یک عکس رفت
  • زلاتان خطاب به دوان زاپاتا: بیش تر از کل بازی های دوران حرفه ای تو، گل زده ام
  • یولیان ناگلزمن: علاقه رئال مادرید؟ هر آنچه در روزنامه ها می نویسند همیشه هم درست نیست!
دسته‌بندی: 
اختصاصی
اخبار خارجی
اسپانیا
رئال مادرید
بارسلونا
انگلستان
چلسی
ایتالیا
اینتر
آلمان
بایرن مونیخ
ستون نويسندگان
برچسب‌ها: 
ژوزه مورینیو
دیگو مارادونا
لیونل مسی
فرانتس بکن باوئر
هلموت شون
خوان سباستین ورون
کارلوس بیلاردو
سایمون کوپر
مردان بزرگ فوتبال
علی امیری فر

دیدگاه‌ها (12 دیدگاه)

برای ارسال دیدگاه وارد شوید. ورود
مشاهده 0 دیدگاه جدید
تصویر FC BAYERN
FC BAYERN

به امید روزی که قیصر رئیس یوفا بشه

1398/3/17 23:15
تصویر MOHAMMAD 13
MOHAMMAD 13

قيصر بهترين بازيكن تاريخ اروپا

1398/3/14 20:27
تصویر Respect "
Respect "

مورینیو مرد بزرگ در سختی های هر تیم

1398/3/5 10:53 2 شکلک 2
تصویر pinto ‌
pinto ‌

چه خوبه که میشه اینجا کامنت گذاشت:/

1398/3/4 0:26
تصویر میم هستم
میم هستم

برخلاف چیزی که به نظر میاد مورینیو اعتماد به نفس ضعیفی داره و همیشه سعی کرده خودشو به دنیا اثبات کنه، مثه همین الان که تیم نداره و خودشو به این و اون لینک میکنه

1398/3/3 23:30 2 شکلک 2
تصویر حیدر عبیدی
حیدر عبیدی

عالی بود

1398/2/30 13:25
تصویر فوتبال دوست
فوتبال دوست

مورینیو مغرور و خودخواه بود
مارادونا بازیکن خیلی بزرگ اما مربی خوبی نبود
بکنبائر یجورایی فیلسوف فوتباله و همه چیز در مورد فوتبال مربیگری فوتبال و مدیریت میدونه و همیشه موفق بود هر مسئولیتی بهش میدادن به خوبی انجامش میداد

1398/2/15 18:19 8 شکلک 62
مشاهده پاسخ‌ها (5)
آخرین اخبار
همه اخبار خارجی اخبار ایران ویدیو تصویر
ورزشکاران ایران در شبکه‌ های اجتماعی/ 5 بهمن 1399پاس گل های برتر مسوت اوزیل در لیگ قهرمانان اروپا / ویدیوواکنش وستون مک کنی به ایتالیایی صحبت کردن خبرنگار با او / عکسگل های بازی اورتون 3-0 شفیلد ونزدی (جام حذفی انگلیس - 2020/21)خلاصه بازی اتلتیکو مادرید 3-1 والنسیا (لالیگا - 2020/21)پوچتینو به نیمار در روز تولد خواهرش مرخصی می دهدگل ها و خلاصه HD بازی یوونتوس 2-0 بولونیا (سری آ - 2020/21)پاردس: پاری سن ژرمن سعی می کند مسی را متقاعد کند و همه چیز به لئو بستگی داردمعرفی بازی های هفته 20 لیگ برتر انگلیس با گل های ماندگار تقابل های تیم ها (2020/21) / ویدیوپیروز قاطع خنت در شب گلزنی میلاد محمدیاتلتیکو مادرید 3-1 والنسیا؛ قلع و قمع حریفان، یکی پس از دیگریضربه آزاد جالب و متفاوت بازیکنان آتالانتا مقابل میلان / ویدیوانتشار چالش پائولو دیبالا در فیفا 21؛ فصل 2019/20 کوپا ایتالیا، لحظه ای خاص برای جواهر تورینپخش زنده مسابقات اروپایی؛ منچستریونایتد-لیورپول در طرفداریسوپرگل اوروس راکیچ به اتلتیکو مادرید (اتلتیکو مادرید 0-1 والنسیا)کالیاری قرارداد اوزه بیو دی فرانچسکو را تمدید کرد / رسمینکات آماری بازی منچستریونایتد - لیورپول؛ برونو فرناندز رکورد گلزنی جدیدی خلق کرددر اصفهان هیچ جلسه ای برگزار نشد! | عملیات تخریب تمرکز ذوب آهن و رحمانتوقف آ اک آتن برابر پائوک در حضور کوتاه کریم انصاری فردروبرت لواندوفسکی به رکورد 500 گل زده در دوران حرفه ای خود رسید
مطالب بیشتر لیست کامل
آخرین مطالب کاربران گفتگو فایل
همه بازدید بحث موزیک ویدیو عکس مطلب سوال فایل
ویترین مطالب منتخب کاربران طرفداری
مسابقه کپشن فوتبالی: شب دوم از دور دومبهترین های چمپینزلیگ هر فصل از شروع قرن 21برترین های هر فصل پنج لیگ معتبر در 12 فصل اخیر دوستان اگه از فوتبال بانوان آمریکا شناخت دارید به نظرتون الکس مورخان بهتره یا مورگان برایانمغز من الان نواختن موسیقی با پیانودختر دبیرستانیا تو کلاس وقتی معلم نیومده‌ من هر وقت یه دختر دستشو میذاره دور گردنم خجالت میکشمTe Amo El Pistolero Para Siempre❤💙فرشته اتلتی تولدت مبارک قاتل نمیدونم چرا هر وقت میرم زیر پتو هیجان انگیز میشم حس میکنم تو یه شهر عجیبمشماری از واژگان متروک پارسیکسی هست که پچ لیگ ایران برای Pes 2021 مخصوص Pc نصب کرده باشه ؟!؟!؟نقد فیلم شاید وقتی دیگرلوییس سوارز یک ققنوس کسی هست اسم این آهنگ ترکی را بدونه یا برام پیدا کنه .رفتی مد شدن مو قشنگا/ رفتی افتاد ابهت از ما💔من همیشه وقتی میخوام تلویزیون ببینم روشنش میکنممیدونید چرا رئالیا به زیدان فحش میدن؟ (دلیل رو ببین)
بارگذاری مطالب بیشتر ارسال مطلب
اخبار اختصاصی طرفداری
ورزشکاران ایران در شبکه‌ های اجتماعی/ 5 بهمن 1399گل ها و خلاصه HD بازی یوونتوس 2-0 بولونیا (سری آ - 2020/21)اتلتیکو مادرید 3-1 والنسیا؛ قلع و قمع حریفان، یکی پس از دیگریانتشار چالش پائولو دیبالا در فیفا 21؛ فصل 2019/20 کوپا ایتالیا، لحظه ای خاص برای جواهر تورینپخش زنده مسابقات اروپایی؛ منچستریونایتد-لیورپول در طرفداریدر اصفهان هیچ جلسه ای برگزار نشد! | عملیات تخریب تمرکز ذوب آهن و رحمانمیلیچ فقط تا سه شنبه به استقلال مهلت داد | فکری نمی خواهد یا باشگاه پول ندارد؟بررسی کارت های خط هافبک تیم منتخب سال فیفا 21؛ برونو فرناندز اکنون بهترین هافبک بازی استخط هافبک تیم منتخب سال فیفا 21 با حضور برونو فرناندز 97 منتشر شد/فیفا 21خلاصه بازی منچستریونایتد 3-2 لیورپول (جام حذفی انگلیس - 2020/21)منچستریونایتد 3-2 لیورپول؛ سولسشر جام حذفی را هم از کلوپ گرفتلاتزیو 2-1 ساسولو؛ اضافه شدن به جمع مدعیان با چراغ خاموشامتیاز مثبت در کارنامه سازمان لیگ | جمعه ها تعطیل نیست، شما تعطیل هستید!فردا اولین جلسه هیات مدیره جدید پرسپولیس | صدری رییس جدید هیات مدیرهخلاصه بازی الچه 0-2 بارسلونا (لالیگا اسپانیا - 2020/21)الچه 0-2 بارسلونا؛ باز هم هافبک ها جور خط حمله را کشیدندالچه 0-2 بارسلونا؛ محلی برای تبادل نظر کاربرانخلاصه بازی شالکه 0-4 بایرن مونیخ (بوندسلیگا - 2020/21)شالکه 0-4 بایرن مونیخ؛ بریس مولر در گل، هت تریک کیمیش در پاس گل!شالکه 0-4 بایرن مونیخ؛ محل تبادل نظر کاربرانمحمدرضا مهدوی: انتقادات از تیمی که در صدر جدول حضور دارد بی مورد استهلاس ورونا 3-1 ناپولی؛ طوری که باید به گل ثانیه 9 واکنش نشان دهید! آقای فکری، لطفا دشمنان و داوری را فراموش کن!جلسه مهم محمود فکری با وریا غفوری / عکسردپای آذری جهرمی در انتخاب عضو هیات مدیره پرسپولیسمرتضی تبریزی: استقلال پولی به من نداده استمهدی رسول پناه رفت، قنبرپور نیامد، عضو پنجم هیات مدیره کیست؟خیابان گلستان به نام جعفر کاشانی شد، خیابان روشنایی به نام منصور پورحیدریآلومینیوم اراک - پرسپولیس؛ رهایی از مرکز جدول در استان مرکزی؟ / پیش بازیبا مدرن ترین و منجی ترین دروازه بان های لیگ برتر آشنا شوید/ دیتا آنالیز
مطالب بیشتر استوری لیست کامل
تبلیغات درباره ما همکاران فرصت‌های شغلی شرایط استفاده تماس با ما آرشیو آر‌اس‌اس
حق نشر © 2012 - 2020 طرفداری