طرفداری | انتقالهای قرضی در لیگ برتر انگلیس چیز تازهای نیست. باشگاهها سالهاست از این ابزار به عنوان یک راهحل موقت استفاده میکنند؛ راهحلی که نیازهای همه طرفین را برطرف میسازد. از آغاز فصل ۲۳-۲۰۲۲ تاکنون، بیش از ۱۰۰ بازیکن به صورت قرضی به تیمهای لیگ برتری پیوستهاند.
اما روند جدید، انتقال «قرضی همراه با بند الزام خرید» است.
در پنجرهٔ تابستانی، هفت نمونه از این مدل قرارداد به ثبت رسید؛ از جمله انتقال قرضی هاروی الیوت از لیورپول به استون ویلا در آخرین روز نقل و انتقالات. این انتقال در صورت انجام ۱۰ بازی برای ویلا، با رقمی بین ۳۰ تا ۳۵ میلیون پوند به قراردادی دائمی تبدیل خواهد شد.
آیا این مدل جدید است؟
نه چندان؛ اما در فصول اخیر رشد محسوسی داشته است. وولورهمپتون در دو فصل گذشته از این مدل در انتقالهای ماتئوس کونیا و یورگن استراند لارسن استفاده کرده است. بورنموث نیز در انتقالهای انس اونال، لوئیس سینیسترا و حامد ترائوره، همین مسیر را رفت.
این دو باشگاه در تابستان امسال دوباره به همین روش روی آوردند؛ وولوز، لادیسلاو کرایچی و بورنموث، الکس خیمنز را جذب کرد؛ اما تنها این دو تیم نبودند که چنین کردند.
انتقال الیوت به ویلا، یک انتقال قرضی همراه با بند الزام خرید بود؛ همانطور که انتقال مرلین رول به اورتون، انتقال فلورنتینو لوئیس به برنلی و انتقال داگلاس لوئیز به ناتینگهام فارست نیز چنین بود.
انتقال پیرو هینکاپیه به آرسنال از بایرلورکوزن هم در ظاهر «قرضی، همراه با بند خرید اختیاری» بود، اما از آنجایی که باشگاه آلمانی میتواند دائمی شدن قرارداد را فعال کند، عملاً شبیه به قراردادی الزامآور است که فراتر از کنترل باشگاه خریدار خواهد بود.
انتقال پیرو هینکاپیه به آرسنال
در گذشته بسیاری از انتقالهای قرضی شامل بند خرید اختیاری برای باشگاه قرضگیرنده بوده است (مانند انتقال آرون رمزدیل به نیوکاسل در تابستان امسال)، اما حالا نسبت فزایندهای از آنها شامل بندی الزامی در قرارداد موقت هستند که به انتقال دائمی منجر میشود.
این بند میتواند بر اساس تعداد بازیها فعال شود (مانند قرارداد بورنموث برای خیمنز)، یا وابسته به بقا در لیگ برتر باشد (مانند اورتون و رول)، یا حتی صعود به دسته بالاتر. همانطور که لیدز یونایتد در انتقال ژان کوین آگوستن در سال ۲۰۲۰ تجربه کرد، وقتی این بند فعال شود، هیچ راه گریزی وجود ندارد. تلاش لیدز برای خروج از آن معامله بیثمر بود و در نهایت مجبور شد ۱۸ میلیون پوند به لایپزیش بپردازد.
چرا باشگاهها به سراغ این مدل قرارداد میروند؟
دلیل اصلی، سلامت مالی است. بهجای آنکه یک انتقال دائمی باشد و هزینهٔ بالای آن بلافاصله روی حساب شما تأثیر بگذارد، قرارداد قرضی همراه با بند الزام خرید، پرداختها را به تأخیر میاندازد.
این یعنی «فشار مالی به آینده منتقل میشود»؛ موضوعی که در عصر قوانین سود و پایداری مالی لیگ برتر (PSR) اهمیت فراوان دارد. هزینهٔ انتقال اکثر بازیکنانی که در یک ماه اخیر با این مدل جا به جا شدهاند، در حسابداری دورهٔ فعلی ثبت نمیشود و این مزیتی آشکار برای باشگاههایی است که به سقف محدودیت مالی خود نزدیک شدهاند.
نمونهٔ بارز آن هم آرسنال است؛ پیش از فرصت جذب هینکاپیه، بیش از ۲۰۰ میلیون پوند صرف بازسازی تیم میکل آرتتا شده بود. یک انتقال دائمی ۴۵ میلیون پوندی در تابستان (حتی با تقسیم هزینه در طول قرارداد امضایی) دشوار بود.
بورنموث نیز از باشگاههایی بود که در تابستان به محدودیت PSR برخورد. این تیم در پنجرهٔ نقل و انتقالات ۸۵ میلیون پوند سود خالص داشت. انتقال خیمنز از میلان میتوانست به صورت دائمی انجام شود، اما قراردادی قرضی با الزام خرید ۱۷ میلیون پوندی پس از رسیدن به تعداد مشخصی بازی، گزینهای سودمندتر تشخیص داده شد.
البته باید توجه داشت که از لحظهٔ فعال شدن بند الزام خرید، هزینههای انتقال باید در حساب باشگاه ثبت شود. برای مثال، اگر بند بر اساس ۱۰ بازی باشد و در اواخر اکتبر فعال شود، از همان زمان هزینهٔ آن به طور متناسب ثبت خواهد شد. بنابراین نمیتوان آن را تا تابستان بعد عقب انداخت. از لحظهٔ قطعی شدن، آن قرارداد دائمی محسوب میشود.
به همین دلیل، ویلا مجبور خواهد بود از بازی دهم الیوت هزینهٔ قراردادش را لحاظ کند. اما از آنجایی که مشکل اصلی ویلا با یوفاست ــ نهادی که سال مالی آن از ژانویه تا دسامبر محاسبه میشود ــ به تأخیر افتادن چندماهه این هزینه همچنان سودمند است.
قرار دادن بقا در لیگ به عنوان رویداد الزامآور هم، یک راهحل دیگر است. اکثر باشگاهها تا آوریل یا می از بقای خود در لیگ مطمئن نمیشوند. بنابراین بازیکنی که با این شرط جذب شده، تنها در همان مقطع به صورت انتقال دائمی حساب میشود و عملاً تنها هزینهٔ استهلاکی چند ماهه این انتقال در دفاتر ثبت خواهد شد، نه هزینهٔ یک فصل کامل.
این مدل حتی میتواند در سناریوهای بدبینانه هم مفید باشد. وولوز در تابستان گذشته کارلوس فوربس را از آژاکس قرض گرفت، با این توضیح که «قرارداد در صورت فعال شدن بندهایی خاص، دائمی خواهد شد»؛ اما فوربس تنها یک بار در ترکیب اصلی لیگ برتری این تیم قرار گرفت و در پایان فصل به هلند بازگردانده شد.
این یعنی فقط خریداران از انتقال قرضی سود میبرند؟
نه؛ فروشندگان هم مزایای خود را دارند.
منچستریونایتد تصمیم گرفت ضرر کردن روی راسموس هویلون را بپذیرد و او را به صورت قرضی همراه با بند الزام خرید به ناپولی بفرستد. این قرارداد شامل ۵.۲ میلیون پوند هزینه قرض گرفتن و انتقال دائمی احتمالی به ارزش ۳۸ میلیون پوند در تابستان آینده است. این رقم از هزینهٔ استهلاک باقیمانده انتقال او به اولدترافورد فراتر میرود و اطمینان میدهد که زیانی در ارتباط با PSR ثبت نخواهد شد. اما اگر یک بند خرید اختیاری در قراردادش وجود داشت، این تضمین برای یونایتد فراهم نمیشد.
راسموس هویلون در ناپولی
بورنموث نیز سینیسترا (به کروزیرو) و ترائوره (به مارسی) را با همین مدل قرض داد و عملاً هزینه جذب خیمنز را جبران کرد.
از دید بازیکنان نیز این مدل مزایایی دارد. یک مدیربرنامه در اینباره میگوید: «بازیکنانی که به صورت قرضی میآیند، همیشه مانند بازیکنان دائمی مورد توجه قرار نمیگیرند؛ مخصوصاً اگر از ترکیب خارج شوند. اما انتقال قرضی با الزام خرید، داستان متفاوتی دارد؛ چون باشگاه میداند احتمالاً قرارداد دائمی خواهد شد، بنابراین از همان ابتدا بازیکن را مثل یکی از نفرات اصلی خود میبیند».
بدین شکل است که انتقالهای قرضی همراه با بند الزام خرید، میتوانند راهحلی برای مشکلات متعدد باشند.
ترجمه یاددداشت Philip Buckingham برای وبسایت The Athletic